روایت از همرزم شهید:
يك بار پدر يكى از #شهدا تعريف مى كرد: در منطقه در حال شستن لباسهايم بودم كه جوانى به سراغم آمد و لباسهايم را گرفت، شست و خشك كرد.🍃⚘🍃 روز بعد وقتى او را در حال سخنرانى ديدم تعجّب كردم، او #شهيد فرومندى بود.او آرزوى جهانى شدن اسلام و غلبه مستضعفين بر مستكبرين و محو صهيونيست را داشت.#شهيد فرومندى در مدّت حضور در جبهه در عملياتهاى #خيبر، #بدر، #فاو، #والفجرهاى غرور آفرين و #آزادى مهران حضور داشت و مسئوليت او #قائم مقامى فرماندهى لشكر 5 نصر بود.
سرانجام در دى ماه سال 1365 در عمليّات كربلاى 5، در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش به بازو و كتف به فيض شهادت نايل شد. همرزمش به نقل از سردار احمدى مى گويد: «در عمليّاتى كه منجربه #شهادت شهيد فرومندى شد، در گرماگرم نبرد تن به تن، #شهيد را ديدم كه با چهره اى بسيار بشّاش و نورانى به طرفم مى آيد. پاكيزگى چهره اش در آن صحنه نبرد بسيار شگفت انگيز بود، زيرا منطقه رملى بود. پرسيدم با چه وسيله اى آمدى؟ گفت: با موتورسيكلت. تعجّبم از شادابى و نورانيّت چهره اش بيشتر شد. براى چند لحظه او را ترك كردم. در بازگشت ديدم بر اثراصابت تركش به #شهادت رسيده است.