eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت نامه شهید سعید زقاقی
M-ah-zogo-shoge-1.mp3
4.61M
ذوق و شوق نینوا کرده دلم چون هوای جبهه ها کرده دلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- چرا بیکار ایستادی؟! نمیخوای آر پی جی بزنی؟! + چرا، کمکم رفته موشک بیاره. منتظر اونم! چند لحظه بعد حسین آمد با یک گونی موشک! ...! شهید حسین خرازی🕊🌷
فرومندى🍃⚘🍃، دوّمين فرزند على، در خرداد ماه سال 1336 در محله قلعه‏ كريم اسفراين متولد شد. پدرش مردى زحمتكش و كشاورز بود كه نصف عمرش را به دامدارى و گله ‏دارى و آخر عمرش را به كارگرى در كارخانه پنبه ‏پاك ‏كنى(حاجی سراندار) گذرانده بود. پدرمحمدبه اهميّت زيادى مى‏ داد. محمّد در ده سالگى ايشان را از دست داد و از آن پس مادر پيرش سرپرست خانواده شد. محمّد در ايّام مدرسه درس مى ‏خواند و در ايّام تعطيل كارگرى مى‏ كرد تا كمك خرج خانواده باشد. گاهى گوسفند مى چراند و گاهى مزارع مردم را آبيارى مى ‏كرد. امّا درس خواندن را به عنوان يك هدف اصلى در نظر داشت. دوره ابتدايى را در مدرسه ابوالعباس اسفراين به اتمام رسانيد.مادرش مى ‏گويد:پشتكار خوبى داشت. تكاليفش را انجام مى ‏داد و نيازى به اجبار نداشت. كمتر بازى مى‏ كرد و بيشتر درس مى‏ خواند و به خواندن كتاب علاقه داشت. در كارهاى منزل كمك مى ‏كرد. وقتى نان مى ‏پختم، هيزم جمع مى كرد و تنور را داغ مى ‏كرد.
💔 شهیدی که رهبر با شال سیادت او نماز خواندند... اواخر بهار ۱۳۶۵ بود که همراه فرماندهان لشکر ۱۰ سیدالشهدا، رفتیم خدمت رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) ؛ در آن مراسم، سید جمال قریشی؛ مسئول تبلیغات گردان علی اکبر، با سوز صدایش، حال خوب مجلس را دوچندان کرد. وقت نماز که شد، سید جمال شال سبزش را انداخت روی دوش آقا و گفت: این را گذاشتم تا متبرک شود. بعداً می برم جبهه تا ان شاءالله به آرزویم برسم و شهید شوم.🥀 آقا ایستادند به نماز و سید هم مکبر شد… نماز که تمام شد، سید جمال رفت شالش را بگیرد که آقا فرمودند: شما؛ هم سادات هستی، هم رزمنده… اگر اشکالی ندارد این شال به عنوان تبرک پیش من بماند؟😊 سید پذیرفت و شال سبز، ماند پیش سید علی. 💚 حضرت آقا بعدا، دور از چشم سید، به مسئولین لشکر سپردند که هوای سیدجمال را داشته باشند، او اهل ماندن نیست و رفتنی است… اتفاقا آنها هم حین عملیات مواظب بودند که سید نرود خط و در عقبه بماند، اما در شلوغی درگیری ها، سید رفت جلو و به آرزویش رسید…  بعدها که مجددا آن جمع رفت خدمت حضرت آقا و کسی دیگر بلند شد و مداحی کرد، آقا جویای احوال سید جمال شد که به ایشان گفتند: «سید شهید شد…» راوی: جعفرطهماسبی (الوارثین)
💠 شهیدی که در زمان جنگ دشمن برای سرش جایزه ای بیشتر از فرمانده اش تعیین کرده بود! 💠 در لحظه شهادت قرآن را بوسید و زیر لب امام زمان (عج) را صدا میزد. 💠 در عملیات حصر آبادان توانست با اسلحهٔ خالی چند عراقی را اسیر کند‌. 💠 قبل از انقلاب، عکس شاه را از سر در مدرسه پایین آورد و به جایش عکس الاغ گذاشت! 💠 حاج قاسم درمورد ایشان گفتند: حاج مهدی کازرونی کلید لشکر بود و قسم میخورم در وجودش ذره ای ترس وجود نداشت! سردارشهید_محمدمهدی_کازرونی🌷
♦️ • - و شهادت پاداشِ كسانيست كه در اين روزگارگوششان غبارِ دنيا نگرفته باشد و صداىِ آسمان را بشنوند! و حياتِ عند رب است . .♥️! 🖤🖤
🙃🍃 قرار شده بود زندگی مشترڪمان را در خانہ پدرِ علی‌آقا شرو؏ ڪنیم. مادرِ علی‌آقا اصــرار بر مراسم عـروسی داشت؛ اما ما تصمیم گرفتہ بودیم برویم قــم و برگردیم و زندگی‌مان را شرو؏ ڪنیم. خیلی ســاده و انقــلابی. خــرید ازدواج ما یڪ گــردنبند ظریف بود ڪہ رویش نوشتہ شده بود "علی". حولہ و ساڪ و پیــراهن سفید و یڪ جفت ڪیف و ڪفش قهــوه‌ا؎. مادرِ علی ڪہ وســایل ما را دید، خـودش رفت آینــہ و شمعــدان و برخی لــوازم دیگر را گــرفت. مادرم اصــرار بر خرید سرویس خواب داشت و من زیر بار نمی‌رفتم. علی‌آقا با اینڪہ در قید و بند دنیا نبود، هر چہ می‌آوردند فقط بہ‌بہ و چہ‌چہ می‌ڪرد و یکبار هم نگفت اینها چیست؟ خرید ڪہ ڪردیم می‌خواستیم برویم قم. فقط هــزار تومان پول برایمان مانده بود. رفتیم قم دو روز ماندیم. نهار ڪہ خوردیم، پول‌مان تہ ڪشید و برا؎ شــام دیگر پولی نمانده بود. علی می‌گفت: واقعا ازدواج نصف دین است. از وقتی ازدواج ڪردم، رفتارم با بچہ‌ها؎ جبهہ هم نــرم‌تر شده. وقتی توجہ می‌ڪنم ڪہ در خانہ زن دارم، سنگین‌تر و محڪم‌تر راه می‌روم. همسر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته_01.mp3
4.45M
🔷پاکستانی بود و عاشق. عاشق سردار ایرانی... این قطعه را او تقدیم سردار دلها،حاج قاسم کرد.
روایت از همرزم شهید: يك بار پدر يكى از تعريف مى‏ كرد: در منطقه در حال شستن لباسهايم بودم كه جوانى به سراغم آمد و لباسهايم را گرفت، شست و خشك كرد.🍃⚘🍃 روز بعد وقتى او را در حال سخنرانى ديدم تعجّب كردم، او فرومندى بود.او آرزوى جهانى شدن اسلام و غلبه مستضعفين بر مستكبرين و محو صهيونيست را داشت. فرومندى در مدّت حضور در جبهه در عملياتهاى ، ، ، غرور آفرين و مهران حضور داشت و مسئوليت او ‏ مقامى فرماندهى لشكر 5 نصر بود. سرانجام در دى ماه سال 1365 در عمليّات كربلاى 5، در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش به بازو و كتف به فيض شهادت نايل شد. همرزمش به نقل از سردار احمدى مى‏ گويد: «در عمليّاتى كه منجربه شهيد فرومندى شد، در گرماگرم نبرد تن به تن، را ديدم كه با چهره ‏اى بسيار بشّاش و نورانى به طرفم مى ‏آيد. پاكيزگى چهره‏ اش در آن صحنه نبرد بسيار شگفت ‏انگيز بود، زيرا منطقه رملى بود. پرسيدم با چه وسيله ‏اى آمدى؟ گفت: با موتورسيكلت. تعجّبم از شادابى و نورانيّت چهره‏ اش بيشتر شد. براى چند لحظه او را ترك كردم. در بازگشت ديدم بر اثراصابت تركش به رسيده است.
اللهمَّ‌احْفَظ‌قائدناالامام‌الخامنه‌ای‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ 📖 هوای این روزهای من 🔆 خاطرات امیرحسین حاجی‌نصیری یکی از بازماندگان دفاع از حرم حضرت زینب‌کبری(س) که با کوله باری پر از خاطره، بعد از آسمانی شدن همرزمانش با بدنی نیمه‌جان دوباره برمی‌گردد تا خاطرات این قسمت از مقاومت به فراموشی سپرده نشود. 🔆 پشت بی‌سیم گفتم: «زمین‌گیر شدیم حاجی!» یک لحظه سکوت کرد حاج ایوب. می­دانست اینکه دشمن دیده باشد ما را یعنی چه. آن‌هم در دژی محکم مثل جب‌الاحمر. گفتم: «بچه ها کُپ کردند حاجی. چکار کنم؟» خودش را خونسرد نشان می‌داد حاج ایوب و مگر می‌شد خونسرد بود، حالا که نیروهایش افتاده بودند در لانه افعی و شاید برای آخرین بار صدای‌شان را می­شنید. زد به خنده و شوخی... 🌷 جانباز قطع نخاع مدافع حرم 🌷 امیر حسین حاجی نصیری
گفت، من یقیـــن دارم فـردا شهیـد میشـم، برای اینکه جنازم روے زمیـٖن نمونه با ماژیک‌ کف‌ِ پام اسممو نوشتم.. ترکش خمپاره سرش را برداشت . از کف پاش شناسایے شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬅️شهید محمد رضا فخیمی متولد : ۵ دی ۱۳۷۰ تبریز شهادت : ۲۹ آذر ۱۳۹۴ سوریه وضعیت تاهل : مجرد ✳️مادرش می‌گوید پیش از به دنیا آمدن محمدرضا دو دختر داشتیم که هر دو فوت شده بودند.شبی در خواب دیدم که حضرت زهرا (س) کودکی را به من دادند و فرمودند: از این امانت خوب نگهداری کن ✳️از کودکی و نوجوانی بچه‌ی آرام و متدینی بود،از پنج سالگی در جلسات قرآن شرکت می‌کرد ✳️با رتبه‌ی خوبی در رشته‌ی پزشکی پذیرفته شده بود؛ ولی بین پزشکی و سپاهی ، لباس سبز پاسداری را انتخاب کرد. ✳️پس از پایان دوره افسری یک  سال نیز در دوره زرهی شرکت کرد و به یک نیروی تخصصی تبدیل شد. ✳️می گفت بار دیگر یزیدیان می خواهند حرم اهل بیت(ع) را غارت کنند، آنها شیعیان را قتل عام می کنند به سوریه اعزام شد که در ۲۸ آذر ۹۴ به دست نیروهای تکفیری در حلب سوریه به شدت مجروح و پس از دو روز ماندن در کما، به فیض شهادت نائل شد. 🤲🏻روحش شاد یادش گرامی راهشان پررهرو 🌟صلوات بر محمد و آل محمد تقدیم به روح پاک شهیدان🕊
Reza Narimani - Az To Soriyeh Shahid Avordan Vase Ma.mp3
8.81M
🎙 بانوای: کربلایی سیدرضا نریمانی 😭 بازم از تو سوریه شهید آوردن
🌷شهید فریدالدین معصومی 🕊شهید سید فریدالدین معصومی، متولد سال ۱۳۶۱ و فارغ التحصیل رشته‌ی دکتری در زمینه مهندسی مکانیک از دانشگاه «کنتر بری» (نیوزلند) بود که در تاریخ ۴ آبان ۱۴۰۱ و در عملیات تروریستی حرم شاهچراغ (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ✍روایت دوست شهید با اطمینان می‌گویم که «شهید معصومی» واقعا به دنبال خدمت کردن بود. ویژگی برجسته‌ی شهید حیا و عفتی بود که در گفتار و رفتار ایشان کاملا مشخص بود. در واقع نجابت برخورد ایشان حتی برای کسانی که فقط در حد یک جلسه با ایشان برخورد داشتند جلب توجه کننده و جذاب بود و شاید هم همین بود که رفقا می‌گفتند «سید فرید» به اصطلاح «تودل برو» بود. یادم هست دوران دانشجویی‌اش در ایران و قبل از رفتن به نیوزلند، فیلم «محمد رسول الله» را خیلی می‌دید، قشنگ یادم هست که می‌گفت فلان بار فیلم را دیده‌ام و باز هم می‌خواهم ببینم. به حضرت زهرا(س) ارادت ویژه‌ای داشت و عاشق پیامبر(ص) بود. انگار هر دفعه از طریق فیلم «محمد رسول الله» عشق خودش را تقویت می‌کرد و رابطه‌اش را عمق می‌داد
💟 🌸به ارتش و کارش خیلے علاقه‌مند بود هر وقت او را مے‌دیدم در حال تمرین دویدن و حفظ آمادگے بودآنقدر با عشق کارش را دنبال مےکرد که همیشه مےگفتم: حاج محســن تو صیاد شیرازے آینده هستے و به درجه اے که شهید صیاد رسیده بود میرسے؛شهید مورد علاقه‌اش شهیـد صیـاد‌ شیرازے بود.وهمیشه تلاش مےکرد راه صیاد را پیش بگیـرد و مانند او زندگے کند. وحالا حاج محسن عزیزمون به آرزویش رسید و تاریخ شهادتش با شهادت شهید صیاد شیرازے یکے شده است.درسته که میگن "شهیدان را شهیدان میشناسنـد" ‍💐محســن و من توے دانشگاه خیلے باهم رفیق بودیم و محسن خیلے احترام من و داشت طورے که من همیشه از رفتارش در قبال خودم خجالت می کشیدم.یه کارے نکرد که یه بار حتے یه بار از دستش ناراحت بشم. 🌸طرح لبخند تو زیباستــــ بخنـــــد ای جانـا...💓 🌻ولادت: ۶۹/۱۱/۷ 🌷شهادت: ۹۵/۱/۲۱ سوریہ ریف جنوبے حلب ⚜اولین شهید ارتش 💐🕊 🦋💞🎉🎀🎈🎁
💌 ☄سید جلال در جنگ نرم ودر مواجهه با بحران‌ها و آشوبهای داخلی و مقابله با فتنه‌هایی همچون۱۸تیر۱۳۷۸،جریان براندازی ملی‌مذهبی درسال۱۳۷۹،از بین‌ بردن حرکت‌های ضد انقلابی وتحرکات خزنده وپنهان فتنه‌گران۱۳۸۸در راستای رسالت پاسداری نقش برجسته‌ای در آرامش‌بخشی به فضای جامعه ایران اسلامی وتقویت سنگرهای دفاع فرهنگی ایفا کرد. 🧨سردارشهید حبیب‌الله‌پور علمدار صابرین لشکر۲۵کربلا واستاد طرح‌ ریزی و اجرای عملیاتهای نظامی ویژه در شرایط سخت بود.او که به ظاهر قد متوسطی داشت،اما مغزی متفکر ودانش نظامی زیادی داشت. ☄سیدفرمانده تیمهای عملیاتهای ضربتی شامل عملیات‌های تاخت و تاز سریع، عملیاتهای بازدارنده و عملیاتهای نجات در شمال‌غرب کشور بود.او علیه اهداف استراتژیک یا اهداف تاکتیکی دشمن در شمال غرب کشورمان خبره بود وفرمانده عملیات‌های تیم ضربتی«تهاجمی»و عملیاتهای نفوذ در عمق محور دشمن بود. 💐جایِ مهــتاب ... به تاریکی شب‌ها تو بتاب من فــدای تو به‌جای همه گل‌ها تو بخند ...💞 🌷 🕊 🎀🎊