eitaa logo
پارسا_R_parsa_J@
110 دنبال‌کننده
276 عکس
166 ویدیو
7 فایل
سَلام بَعضی وَقتا فِک میکُنم ، میشِه بِهتَر بِشیمْ ؛ هَم خُودِمون ، هَم جامِعه . ❤️ به هَمین خاطِر تو این کاناٰل، نَظراتِ خُودم وَ دیگرانُ بِه اُمیدِ بِهتَر شُدنِ فَرد وَ جامِعه قَرار میدَم . ❤️ باشَد کِه قَبُول اُفتَد . ❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
میگم فرض کنید جدای از فضای نسبتهای، فامیلی و قومیتی و جدای از عقاید شیعی و سنی ، مسلمان و مسیحی و در میان بودن هیچ منفعت دنیوی و معنوی شخص شما از ابتدا شاهد دعوای دو نفر ، قوم یا گروه باشید ، برای شما هم مشخص باشد که ظالم و مظلوم کیست ، شما هم توان کمک جسمی ،فکری و مالی برای اتمام آن اختلاف را در حد خودت داشته باشی ، وجدانن چه می‌کنی ، آیا می‌توانید آرام باشید مردم فیلم یا تئاتر که می‌بینند بخاطر ظلمی که به کسی میشه گریه می‌کنند . اما ما در دنیای واقعی چه میکنیم با خودم هستم و با شخص شما حال اصلی ترین چیز مسئله تشخیص مظلوم است که قواعدی دارد ، که بماند. من میگم اما چرا آمریکا ، چرا ، چرا چون بدون هیچ ترسی با تمام مشکلاتش از آن ور دنیا به خاطر تشخیص خودش که از حق و باطل دارد ، و یا از مظلوم و ظالم، این ور دنیا دارد هزینه می‌کند و از طرف خودش دفاع میکند. حال نگاهی به خودمان داشته باشیم یا داریم کمک که نمی‌کنیم به حل مسئله مسخره هم میکنیم. خود من میخواستم برم لب مرز بیشتر افراد نظرشان بر نرفتن بود. مثلاً: هنوز وقتش نیست آقا منظورش این نبود آقا فتوا بده آقا به من اسلحه بدهند و آموزش میروم یا میگفتند تو زن و بچه داری کجا راه افتادی بذار جدی بشه بعداً برو فعلا مانور میدن فقط یک نفر گفت من نمیتونم بیام ولی کمک مالی میدم و ماشینم در اختیار تو ، اون شخص تمام سلولهای تنش میگن ایران ، میگن مردم ، میگن مظلوم میگن انسانیت حالا با خودت صادق باش کجای داستان واستادی ، نقشت چیه ، با خودت چند چندی ، ما کمک نمی‌خوایم از امثال تو حداقل خودت تکلیفت رو با خودت مشخص کن و تکلیفت رو بدون نه برای پاسخ در قیامت ، نه برا شناخت خودت از خودت ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان https://eitaa.com/R_parsa_J_1357
هدایت شده از مشفقون
هم آیة الله بود و هم علامه، اما برای من حاج آقا مصباح بود و هست.‌‌.. 🔸 هفده یا هجده ساله بودم... هم در حوزه و‌ هم در دانشگاه قبول شده بودم و‌ در گیر و دار انتخاب مسیر... 🔸 البته مدت ها قبل تصمیم داشتم بروم، اما به قدری بعضی اطرافیان، دوستان و اساتیدم مرا تشویق به دانشگاه می کردند که متحیر شده بودم... 🔸 یک بار شیخ پاریس نشین فعلی همان آقای امجدِ سابق ما، دستم را گرفت و‌ گفت: «تا لیسانس نگیری، اجازه نداری به حوزه بروی!» 🔸 اما به لطف خدا، دلم آرام گرفت و‌ با اطمینان، حوزوی شدم... 🔸 یکی از دلایل آرام شدنم حاج آقا بود... ✅ رحمت و‌ رضوان خدا بر این مرد که گرچه معصوم نبود اما برای این روزگار هم نبود... و به گواه تاریخ بشریت، هر کس که برای روزگار خودش نباشد و‌ از زمان خودش جلوتر باشد، است... 🔸 در آن سنین که نورس بودم، به خیال خام خود، تراوشاتی را (شامل نقد و‌انتقاد و درخواست دعا و ...) نوشتم و از طریق واسطه ای بزرگوار، به حاج آقا رساندم. 🔸 اصلا انتظار پاسخ شنیدن نداشتم... یک جوان نورس کجا و استادی مسلم کجا!؟ 🔸 اما جواب شنیدم: «حاج آقا گفتند حضوری بیاید که شما رو ببینند...!!» 🔸 بعد از مدتی خدمت ایشان رسیدم، نیم ساعت وقت داده بودند... 🔸 هنگام ورودم به اتاق، به احترام یک بچه! تمام قد ایستادند... از سر بچگی، بیست دقیقه!! را خودم حرف زدم🤦‍♂ ✅ این پیر مرد هفتاد ساله، متواضعانه نشست و شنید و تحمل کرد... تحت تأثیر هیبت ایشان بودم اما به قدری ملاطفت داشتند که بی تکلف و راحت حرف زدم... 🔸 شروع به صحبت کردند... بدون حاشیه، مستقیما سر درد و‌ دوای من رفتند... نکات و توصیه هایی کردند... ✅ از جمله گفتند: «این گرچه گمنامی دارد، بی پولی دارد، سختی دارد، بد و بیراه شنیدن دارد، شاید در آن بی نظمی هایی هم باشد ... اما راه درستی است...» 🔸 صحبت های دلنشینش را مسؤول دفترشان قطع کرد که آمد و گفت: «حاج آقا نفر بعدی جناب دکتر ... آمده اند» 🔸 من تشنه و‌ حسرت به دل بلند شدم... و ایشان با احترام کامل منِ بچه را بدرقه کردند و از مهمان جدیدشان، مثل استقبالی که از من داشتند، استقبال کردند... شادی روح حاج آقا صلوات... یاعلی🌹 محمد صالح مشفقی پور 💎 @Moshfeghoun 💐