#حکایت
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش ديد.
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.
همه گفتند: تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد.
ماری در تله افتاد..
و زن مزرعه دار را گزيد..
از مرغ برايش سوپ درست کردند..
گوسفند را برای عيادت کنندگان سر بريدند..
گاو را برای مراسم ترحيم کشتند..
و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه میکرد و به مشکلی که به ديگران ربط نداشت فکر میکرد!
https://eitaa.com/Raddan_News 🌺
••|📜🖋|••
#حکایت
یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود. کارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان که میشد برای خواندن نماز دست از کار میکشیدند.
یک روز مهندس به آنان اخطار کرد که اگر هنگام کار نماز بخوانند آخر ماه از حقوقشان کسر میشود.
کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند از ترس کم شدن حقوقشان، نماز را به آخر وقت میگذاردند امّا عدّه ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان، همچنان در اوّل وقت، #نماز ظهر و عصرشان را میخواندند.
آخر ماه، مهندس به کارگرانی که همچنان نمازشان را اوّل وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادّی ماهیانه پرداخت کرد.
کسانی که نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را بر خلاف انتظارشان زیاد داده است.
مهندس میگوید: «اهميّت دادن این کارگرها به نماز و صرفنظر کردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمانشان بیشتر از شماست و این قبیل آدمها هرگز در کار #خیانت نمیکنند همچنانکه به نماز خود خیانت نکردند.»
https://eitaa.com/Raddan_News🌺