eitaa logo
گسترده تبلیغاتی رادین
146 دنبال‌کننده
646 عکس
158 ویدیو
0 فایل
❤️بسم الله الرحمان الرحیم❤️ 👇🏾👇🏿رزرو تبلیغات 👇🏻👇🏻 @EJRA_RADIN 🤩گسترده رادین با بیش از ۲ سال سابقه در حوزه تبلیغات در فضای مجازی 🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
رخساره بند انداز که میگن منم😈 30 سالمه تنها زندگی میکنم مامان بابام از پیری و مریضی فوت شدن عاشق پسر همسایه مون شهاب شدم ولی از شانس بدم ازدواج کرد!!😤💔 ولی نا امید نشدمو با زنش مریم رفیق صمیمی شدم تا زندگیشونو از ریشه بزنمو حداقل بشم زن دومش😏 تا اینکه یروز اومد آرایشگاه تا موهاشو رنگ کنم، منم بلایی به سرش آوردم که شهاب کتکش زدو انداختش تو کوچه ، بشکن زنون چادر انداختم تو سرمو دوییدم در خونشون اما شهاب تا منو دید...😱❤️‍🔥 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 فکرشم نمیکردم خدا بزاره تو دامنم😭
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :651 مورخ:2/آذر/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
من آتوسا هستم و تو سن ۲۶ سالگی بر اثر تصادف به مدت ۶ سال میرم داخل کما و وقتی به هوش میام حافظم رو از دست دادم … تنها کسی که دارم خواهرم هستش اما بعد از حدود چند ماه متوجه میشم که قرص هایی که برای برگشت حافظه من هست و با قرص های خواب اور و مخدر جا به جا کرده چون اون با شوهر سابقم … 👇😱🔥 https://eitaa.com/joinchat/159384409C13d0371ef9باورم نیست سرگذشت زندگیم آنقدر تلخ باشه☝️😢
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :652 مورخ:2/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
۳٠ سالم شده بود و دریغ از یک خواستگار که برام بیاد،سه تا خواهر کوچیکتر از خودم عروس شده بودن و دیگه تحمل نگاه های سنگین و دلسوزی دوروبری هارو نداشتم.🥺 تا اینکه یه روز دختر داییم گفت: رخساره یه رمال میشناسم که کارش خیلی درسته برو پیشش تا بختتو باز کنه.روز بعد سریع یه اسنپ گرفتم رفتم خونه رماله،یه پیرمرد شصت هفتاد ساله بود،پشت یه میز چوبی کهنه نشسته بود،تا مشکلمو بهش گفتم وفورا گفت باید دو روز صیغه خودم بشی تا بختت باز بشه،تا این حرفو زد سریع کیفمو برداشتم اومدم از خونش بیرون،اما نمی‌دونم چیشد بعد یک هفته دوباره رفتم خونه رماله،گفتم:باشه قبول کردم صیغه تون بشم.تا این حرفو زدم یه مرتبه از پشت پرده سه تا... 😱🔥❤️‍🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 با یه حُقه کثیف زندگیمو به باد دادم😭🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :653 مورخ:3/آذر/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
معشوقه ی مشترک من و داداشم بود از وقتی که فهمیدم عشق چیه، بطور اتفاقی عاشق یه دختر گل فروش شده بودم وقتی به داداشم نشونش دادم متوجه شدم که داداشم هم اونو میخواد😪 وقتی این قضیه رو فهمیدیم، تصمیم گرفتیم یه شرط بذاریم، هرکدوم شرط رو بردیم، با اون ازدواج کنه.❌ و این باعث شد که جفتمون....😓 ادامه ی داستان واقعی و جذاب دو برادر و نغمه👇😨 https://eitaa.com/joinchat/2792555401C0ca8eebfd1
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :654 مورخ:3/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
شهاب پسر همسایمون عشق منه❤️‍🔥 سهم منه از دنیا، حقه منه از زندگی🌻 از نوجوونی دلبسته اش شدم تا اینکه با دوس دخترش ازدواج کرد، مریم! یه دختر جلف با کلی قر و فر 🥺جیگرم سوخت .. اینهمه مرد تو دنیاس خب مریم بره دنبال یکی دیگه چی میشه اما شهاب دوسش داشت برای همین ناچار شدم قبرشو بکنم تا به معشوقم برسم، یروز رفتم خونشون و یه طلسم رو..🔥❤️‍🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 بمن میگن رخساره پنجه طلا😏😆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :655 مورخ:4/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از این که برادرم پسر خان کشت منوخونبس کردن،به زور وکتک بلا هایی که خانوادم سرم آوردن؛منو به عقد پسربزرگ خان در آوردن ،افتادم زیر دست مرد مسن و زشت که از دیدنش عق میزدم اینا به کنار هر روز باید از هووم کتک میخوردم،مادر شوهرم که بیشتر از همه اذیت میکرد. از حق نگذریم منم دختر تیز وزرنگ بودم یه روز که منو فرستاده بودن انباری رو تمیز کنم یه صندوقچه زیر وسایل ها پیدا کردم تصمیم گرفتم سر از کار مادر شوهره در بیارم شبونه به اتاقش رفتم که کلید صندوقچه را پیدا کنم ولی از شانش من مادر شوهرم وارد اتاق شد که من قایم شدم که یکدفعه بعد مادر شوهرم با کسی وارد اتاقش شد که ای خدا باورم نمیشه...😱🔥🔥 https://eitaa.com/joinchat/2238644862C21d298c044 خدایا مگه میشه کسی با جگر گوشه خودش این کارو بکنه👆👆
گسترده تبلیغاتی رادین
بعد از این که برادرم پسر خان کشت منوخونبس کردن،به زور وکتک بلا هایی که خانوادم سرم آوردن؛منو به عقد
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :657 مورخ:5/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی