تازه دانشگاهمو تموم کرده بودم و دوره دوساله با یکی از اساتید بیمارستان برداشتم.🩺💉
استادم مجرد بود و جوون و این منو یکم معذب میکرد، درست شبی که خواستگار برام اومده بود، استادم سر لج افتاده بود و بهم مرخصی نداد و منو مجبور کرد شب کار بمونم😔
نمیدونستم چیکار کنم از یه طرف خانواده ام فشار آورده بودن از یه طرف این استاد مغرور و لجبازم، روپوش سفیدم و درآوردم و همینکه مانتومو پوشیدم یهو با احساس اینکه کسی پشت سرمه قلبم هری ریخت با ترس برگشتم که...
🥶😱❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/682623520C978864f663
سرگذشت زندگی منیکه بازیچه شدم😭💔
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :676
مورخ:17/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
بالاخره بعد از سه سال بهترین دوستم و داشتم میدیدم ، بعد از ازدواج مهرداد ازم خواسته بود با همه دوستام قطع ارتباط کنم و منم قبول کردم ….😔
دقیقا یک روز مونده بود به برگشتش از ماموریت قایمکی با سمانه رفتم بیرون و مدام داشت از کسی که قرار بود باهاش ازدواج کنه تعریف میکرد
وقتی ازش خواستم عکسش رو نشونم با دیدن عکس مهرداد که دست تو دست سمانه بود شوکه شدم😭💔 و همون لحظه چشمم به انگشتری که دستش بود افتاد و رازی برام برملا شد که قبلا ….
💔👇❤️🔥💔👇❤️🔥💔
https://eitaa.com/joinchat/159384409C13d0371ef9
سرگذشت زندگی دردناک منه بیچاره رو بخونید💔❤️🩹
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :677
مورخ:18/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارسال #ترشی_فلفل درست کردم توش گوجه زدم جاریم قه قه بهم خندید 😐
ولی اونقدر خوشمزه بود و یه کاسه خوردو جیکشم درنیومد 😐😂
حالا امسال زنگ زده آبجی آبجی تورو خدا دستور ترشی فلفل پارسالتو بده فرشاد دیوونم کرده میگه درست کن!😕
الکی میگه ها خودش دلش میخواد
فرشاد بهونس منم یه #دستور الکی دادم بهش 🤣😏🌶🍅
https://eitaa.com/joinchat/3587900109Cc9878381b0
ولی به شما میگم قایمکی بیاد اینجا👆🏻
.
من با دو تا بچه طلاق گرفتم🥺💔
چون شوهرم قایمکی زن صیغه کرده بود،
یروز زن عموم اومد خونمون کارت عروسی دخترشو بیاره 💌
تو روم گفت : شیدا تو اگه زن بودی و زنیت داشتی نمیزاشتی مردت بره سمت یه زن دیگه!!
خیلی دلمو شکست مامانم جوابشو داد و گفت عمرا پامونو بزاریم تو عروسی!
ولی من شب عروسی کلی به خودم رسیدمو دست بچه هامو گرفتم رفتم تالار یه گوشه نشستم
وقتی عروسو داماد وارد شدن عرق سرد نشست رو تنم چاقوی میوه خوری رو از روی میز برداشتمو..
https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f
باورم نمیشد زن صیغه ای شوهرم همونکه زندگیمو نابود کرد..🔪🥺💔😭
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :678
مورخ:18/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
⭕️🖤❌ عزای عشق❌🖤⭕️
تازه شوهرمو از دست داده بودم🥺
وداشتم از غم نداشتنش به مرز جنون میرسیدم که یک شب سرو کله مادرشوهرمو برادرشوهر #هیییززززم 🤬 که از وقتی عروسشون شدم چشمش دنبالم بود پیدا شد
اول فکر کردم اومدن #دلداریم بدن
اما وقتی شنیدم که گفتن باید زن برادرشوهرم بشم آب به سرم خشک شد😱😱😱😱😱😱😱
اما اجازه #مخالفت نداشتم😢🥺😭
#شب عروسی رخت #عزا به تن کردم
یک #حجله یی درست کرده بود که ...
شب زفاف وقتی اومد توورو از سرم برداره
توچشمای من #اشک بودتوچشمای اون فقط #هوس بود و....
که ناگهان خواهرشوهرم سراسیمه وارد شدو با برگه یی که تووو دستش بود باصدای لرزون گفت ...
👇💔💔💔💔💔💔👇
https://eitaa.com/joinchat/1176503195C6a5901d929
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :679
مورخ:18/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من پریچهره دختر ۱۴ ساله هستم..
بعد از این که برادرم پسر خان و کشت منو خون بس کردن ؛ دادن به مرد مسن بد قیافه که ازدیدنش عق میزدم،مادر شوهرم وهووم بلاهایی سرم آوردن که نگو،هروز باید از دستشون عذاب میکشیدم یه روز بخاطر گناه نکردم ،شوهرمومادرشوهرم منو به قصد کشت زدن ،بعد منو انداختن بیرون از عمارت 🥶
من از بی کسی خودمو کشون، کشون به خونه پدرم رسوندم،ولی اونجا بدتر بود. پدر،مادرم وبرادرام خیلی بد تر منو زدن ،طوری که بچه مو سقط کردم ،وقتی منو اونا تو اون شب سرد سوزناک با اون همه خونریزی بیرون انداختن .دیگه گفتم من میمیرم.
ولی زهی خیال باطل ،بعد از این که منو بیرون انداختن جایی به غیر از عمارت نداشتم که با اون حالم خودمو به سمت عمارت کشوندم که احساس کردم کسی سمت من اومد، اون برادر شوهر مجردم بود یکدفعه تو حالت بی هوشی خسرو برادر شوهرم منو بغل کردوبرد خونه...😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/2238644862C21d298c044
وای خدای من اون کاری بامن کرد که تو خواب هم نمیدیدم.
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :680
مورخ:19/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
💔شوهرم از اول هم منو نمیخواست....😅
اسمم پروانه و ۵ سال پیش عروسی کردم ثمره زندگیم دختر ۳ سالمه🙃 شوهرم از روز اول منو دوست نداشت. خودش موقع بحث مون میگه کاش پام میشکست نمیومدم محضر😔 منو مادرش پیدا کرد برای پسرش.حالا ۵ ساله از این ازدواج میگذره دریغ از یه محبت خشک و خالی ن پول بهم میده ن لباس برام میخره هیچی 💔
وقتایی شده که سه چهار روز خونه نمیاد و میگه خونه مامانمم. یکبار زنگ زدم به مادرشوهرم ازش پرسیدم گفت محمد ۵.۶ روزه خونه ما نیومده😳. وقتی اومد خونه ۱ ساعت ک نشست دوباره رفت منم بچمو گذاشتم طبقه پایین پیش خواهرم و با تاکسی رفتم دنبالش و رسیدم ب ی کافه که دیدم شوهرم......😰💔🤯👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
مگه چی برات کم گذاشتم که باهام اینکارو کردی؟؟😔💔