eitaa logo
گسترده تبلیغاتی رادین
155 دنبال‌کننده
577 عکس
142 ویدیو
0 فایل
❤️بسم الله الرحمان الرحیم❤️ 👇🏾👇🏿رزرو تبلیغات 👇🏻👇🏻 @EJRA_RADIN 🤩گسترده رادین با بیش از ۲ سال سابقه در حوزه تبلیغات در فضای مجازی 🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
🫐 مینذاری و یه ماه نکشیده کپک میزنه و خراب میشه🤦‍♀ بیا اینجا ریز ب ریز نکات ترشی😋خیارشورو🥒 یادبگیر و استاد شو🤤👇 🌶🌶 https://eitaa.com/joinchat/3587900109Cc9878381b0 🌽 و 🌶 هرمدل ترشی که فکرشو کنی اینجا آموزش میده با نکات تخصصی که بلد نبودی😊👇 https://eitaa.com/joinchat/3587900109Cc9878381b0 🥦
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :690 مورخ:24/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
چند سالی بود که بچه دار نمیشدیم و مادرشوهرم مدام آزارم میداد و زخم زبون میزد تا اینکه با اصرار من،شوهرم قبول کرد ivf انجام بدیم. خداروشکر باردار شدم ولی شوهرم یهو عوض شدو بشدت سرد شد😔💔 سه ماهم بود که مادرشوهرم از ذوق برامون مهمونی گرفت، منم حسابی به خودم رسیدم و رفتم آرایشگاه، یساعت بعد هرچی زنگ زدم شوهرم بیاد دنبالم گوشیش خاموش بود!! زنگ زدم به مادرشوهرم که گفت من بیرونم، کلید خونه زیر گلدون کنار راه پله اس خودت برو تا من برگردم! ناچار تنهایی اسنپ گرفتمو برگشتم ولی وقتی وارد خونه شدم کفشای پاشنه بلند دختر خالشو شناختم👠 کفری رفتم تو راهرو که صدای شوهرم از اتاق شنیدم انگار آب داغ ریختن رو سرم باورم نمیشد، داشت ...💔👇😭🥺 https://eitaa.com/joinchat/682623520C978864f663 تجربه‌ای_دردناک_اما_واقعی❤️‍🔥🔥
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :691 مورخ:25/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
منم هما دختری که در سن کودکی پدرمو از دست دادم کودکی بسیار سختی رو داشتم کمتر از6سال بودم که پدرم فوت شد ومادرم من و برادرم رو به تنها بی بزرگ کرد مادرم هر روز به خاطر شغلش خونه نبود اما به هر حال من و برادرم مشکلی با این قضیه ها نداشتیم تا اینکه بعد از چند سال وقتی به سن نوجوانی رسیدیم با امدن مردی داخل زندگیمان همه چیز عوض شد و من در همون سن نوجوانی به اتهام برادرم داخل زندان افتادم😔 پدر بزرگم به خاطر علاقه زیادی که به برادرم داشت درخواست قصاص کرد تا یه روز به اجرا شدن حکم...... 😱🔥😱🔥😱🔥😱 https://eitaa.com/joinchat/159384409C13d0371ef9 سرگذشت زندگی دردناک منه بیچاره رو بخونید😭🔥
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :692 مورخ:25/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
اسمم کرشمه ست... یه دختر هجده ساله که پدر و مادرم کردن و با خالم زندگی میکردم.😓 متاسفانه بخاطر وضعیت مالی نامناسب، خالم منو به زنی فروخت که عروسش نازا بود و میخواست کسی برای پسرش خان بیاره.😭 منو به زور بردن عمارت،وقتی وارد عمارت شدم، یه نفر جلو دهانم رو گرفت و برد به اتاق... وقتی چهره اش رو دیدم، باور نمیکردم بچگیم همون خان باشه...💔 ولی این اول ماجرا بود.... ادامه ی داستان پر هیاهو کرشمه👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2898002232C2fb5f1eb03
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :693 مورخ:26/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
بعد از اینکه مطمئن شدم عشقم شده و نتونستیم پیداش کنیم😪 با ناامیدی تمام بخاطر فشار خونواده ام راضی به با مردی به شدم ک همسن پدرم بود اما وقتی رفتم پای سفره ،در کمال ناباوری پیرمرد، پسر جوان و خوشتیپ رو صدا زد و اون اومد کنارم برای نشست😳 پسری ک در ظاهر همه داشتنش رو داشتن.اما ... 👇سرنوشت من با سهیل..👇 https://eitaa.com/joinchat/2792555401C0ca8eebfd1
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :694 مورخ:27/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
💔🖤💔سرگذشت رویا💔🖤💔 آخرین نگاهم رو به انداختم و بعد از اینکه مطمئن شدم همه چیم خوبه لبخندی زدم، امشب فربد بودومن واقعا خیلی هیجان داشتم تا بتونم سوپرایزش کنم …❤️‍🔥 با صدای خونه بدون اینکه نگاه کنم کی پشت دره، و باز کردم و رفتم پشت دیوار تا فربد رو یه جورایی کنم اما هرچقدر منتظر موندم ازش نیومد و با تعجب رفتم بیرون و دیدم یه دختر جوون چشم رنگی که معلوم بود ماه های آخر بارداریشه جلوی در ایستاده ، با دیدن من تنها یک جمله گفت که حس کردم از وجودم کنده شد ⛔️🆘🆘🆘🆘🆘🆘🆘⛔️ ادامه سرگذشت واقعی رویا👇👇👇 ❌😱😱😱😱😱😱❌ https://eitaa.com/joinchat/1176503195C6a5901d929 -من ۱ ساله که صیغه شوهرتم و …💔
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :695 مورخ:29/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
❤️‍🔥🌱 _زن ارباب زاده ، نمیتونه بچه دار بشه!😭 با مردمک های لرزونم به بی بی خیره شدم. چمدون کهنه ای رو جلوی پام انداخت : _ ارباب زاده میشی و بهش وارث میدی. با شنیدن حرفش طاقت نیوردم و با گریه به پاش افتادم : _تو رو خدا بی بی ، من فقط شونزده سالمه ؛ میخوای تو اون عمارت دیوونه بشم ؟ 😭 ضربه ای به پهلوم زد که روی زمین افتادم. لباس ها رو از کمد بیرون کشید و با بیرحمی گفت : _دیگه چاره ای ندارم ، خانم بزرگ پول خوبی بابتت داده! در اتاق با ضرب باز شد و دو تا مرد مشکی پوش وارد شدن یکی از اونها 😧و ... https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715 دختر هجده ساله ای که به عمارت اربابی فروخته میشه تا برای ارباب زاده وارث به دنیا بیاره!🔥
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :696 مورخ:30/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
من دختر سبزی فروش محله مونم🍃 مادرم وقتی م‍‍ُرد تمام فشار زندگی رو دوش من بود و دوتا داداش کوچیکم و من بزرگ کردم.سن ازدواجم رسیده بود تعریف از خودم نباشه دختر خوش چهره ای بودم و همیشه خانوم های همسایه بهم میگفتن حتی از مادر خدابیامرزتم‌ قشنگ تری... یه روز که رفته بودم بیرون خرید خونه انجام بدم یهو چنتا از پسرای لات محله دوره ام کردن و برای اذیت کردن من شعر آی دختر سبزی فروش سبزی چند فروش و می‌خوندن...همینطور که داشتن بهم نزدیک میشدن که یهو فرشته نجاتم سر رسید...🥺❤️‍🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35 فکر میکردم ناجیمه ولی انگار🥺😭
یه شب شوهرم رفت مادرشو برسونه تالار، عروسی دعوت بود بعد چون تالار دور بود گفت دیگه نمیام خونه میمونم همونجا دیگه تا ساعت ۱۱ برمیگردم گفتم باشه یه کاسه تخمه برداشتمو جلوی تلویزیون لم دادمو همونجا خوابم برد🥱 دقیقا ساعت ۱۱ صدای چرخیدن کلید درو شنیدم بیدار شدم بعد همسرمو دیدم از پشت شیشه در نگام میکنه و یه لبخندی میزد که همه دندوناش معلوم بود، بعد منم پا نشدم گفتم الان میاد تو دوباره گرفتم خوابیدم، بعدش که داشت چشمام گرم میشد یادم افتاد که...😱🥶🔥🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 اتفاق وحشتناکی که زندگیمو خراب کرد😭🔥
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :697 مورخ:1/دی/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
این داستان نیست بلکه زندگی واقعیه🌱 اسمم منتیا هست به معنای نور چشم یکی از خوشگل ترین دخترهای روستامون اما تا سن ۱۸ سالگی هیچ خواستگاری نداشتم چون مادرم زن دوم یه پیرمرد بود و قبل اینکه من چشم باز کنم مرده بود! دو سه سال بعدش هم پدرم مرد و من شدم زیر دست نامادری و هفت هشت تا خواهر برادر ناتنی که اسم و آوازه خوبی نداشتن🔥🤦🏻‍♀ برای اینکه بهم اجازه نفس کشیدن توی خونه رو بدن باید صبح تا شب سر زمینهای کشاورزی کار میکردم و شبها برای برادرام کثیف ترین کارو انجام میدادم یعنی بجای اونا...😰🥶😭👇 https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f 🔥رفتم وسط آتیش جهنم🔥👆
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :698 مورخ:2/دی/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
فردای همون روزی که فکر میکردم از شر این سرطان لعنتی خلاص شدم و حالا میتونم بهترین روزام رو با فربد بگذرونم داخل موبایلش از یه شماره ناشناس پیامی دیدم که قلب و روحم نابود شد…😱😢😱 همون لحظه فربد گوشیش رو با لبخند قفل کرد و رفت دستشویی ، تموم جراتم رو جمع کردم و وقتی پیامش رو باز کردم با دیدن پیام های دختر عموش خون تو بدنم یخ کرد😳🥺😢 و احساس کردم هر لحظه ممکنه از شدت فشار زیاد بی هوش بشم چون اون راجع به من …😰😮😭 😱😱🥺🥺☠☠👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1176503195C6a5901d929برم نمیشه سرگذشت زندگیم اینقدرتلخ و بی رحمانه باشه🖤😱🖤
گسترده تبلیغاتی رادین
فردای همون روزی که فکر میکردم از شر این سرطان لعنتی خلاص شدم و حالا میتونم بهترین روزام رو با فربد ب
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :699 مورخ:2/دی/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
پدرم از ترس زندان و بدهی منو مجبور کرد پای سفره‌ی عقد با گنده لات محل بشینم ولی همینکه خواستم بله رو بگم یه مرد غریبه وارد شد و داد زد چطور میخواین زن منو عقد یکی دیگه کنین؟😡 تو عمرم این مرد رو ندیده بودم و نمیدونستم چرا داره آبرومو میبره، قبل از اینکه نامزدم حرکتی کنه یه بسته رو جلوی پدرم انداخت و دست منو گرفت و برد، پرت کرد تو ماشینش و به راننده گفت برو! عصبی دستم رو از دستاش بیرون کشیدم و جیغ کشیدم به من دست نزن عوضی، تو کی هستی چی می‌خوای از جونم چرا با آبروی من بازی کردی؟ با چشمای خمار بهم خیره شد و لب زد: دستم که بهت نخورده ولی بدم نمیاد زبونتو کوتاه کنم، از امروز دوشیزه‌ی مکرمه نیستی از امروز زن منی، فهمیدییی؟ با ترس خودمو کشیدم عقب که با حرفی که زد تن و بدنم لرزید،..🥶🔥🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/380371634Cf73f12d7b8 سرگذشت دختری که قربانی کینه قدیمی شد😫
پنچ سال بود عروسی کرده بودم مجبور شدم بخاطر کار همسرم بیام شهر بزرگی زندگی کنم.واحدروبه رویمون خانوم ۴۰ ۵۰ ساله بود به چشم مادر بهش نگاه می‌کردم چون تنها بود هر روز می‌اومد خونه ما همیشه هم آرایش کرده و شیک پیک باهاش خیلی راحت بودیم تا اینکه هرروز غروب منو به صرف چای دعوت میکرد خونشون درست نیم ساعت بعد برگشتم خواب سنگینی منو می‌گرفت سرشب از خواب بیهوش میشدم یه روز شک کردم مثل همیشه رفتم خونشون چای برداشتم وقتی برا کاری رفت آشپزخونه چای خالی کردم تو گلدون نیم ساعت گفتم خواب میاد دیدم لبخندی زدی رفتم خونه بعد یه ساعت........ https://eitaa.com/joinchat/857276829Cbc06131f03
خبرفوری: آرایش کردن ممنوع شد ⛔️💄❌️ اگه خبر واقعی بشه، ریخت نصفمون بیریخت میشه🧟‍♀️ پس یادبگیر چطوری زیر پوستی خوشگل تر بشی و ۲۴ ساعت پاک نشه💯 رازش اینجاست🪄با این لوازم آرایشی خاص، به سبک بازیگرای هالیوودی آرایش کن 👇 https://eitaa.com/joinchat/3929080715C1f8332c84e حراج فانتزی ترین لوازم آرایش☆ پینترستی☆ با قیمتهای باورنکردنی زیر ۱۰۰ تومن همراه با ضمانت مرجوعی و تضمین کیفیت