اسمم نرگسه سنو سالی نداشتم که تو یه اتفاق وحشت ناک بی کس شدم😭💔
بعد مرگ پدر مادرم و تنها وراث خانواده مجبورم کرد #صیغه یه پیرمرد پولدار بشم🔥
وقتی ک داخل خونه باهاش تنها شده بودم،یه نفر سرزده وارد خونه شد و پیرمرد نامرد برای حفظ آبروش از پنجره ساختمون پرتم کرد پایین...😔
بعد اون اتفاق فلج شدم اما خواهرم دست از #انتقام برنداشت و...
❤️🔥👇🔥
https://eitaa.com/joinchat/2898002232C2fb5f1eb03
با قدرت برگشتم تا اتقاممو از تک پسر جذاب و پولدارش بگیرم اما نمی دونستم که...😱😢❤️🔥
#داستان_زندگی_سوما❤️🔥🌱
_زن ارباب زاده #نازاست ، نمیتونه بچه دار بشه!😭
با مردمک های لرزونم به بی بی خیره شدم.
چمدون کهنه ای رو جلوی پام انداخت :
_#صیغه ارباب زاده میشی و بهش وارث میدی.
با شنیدن حرفش طاقت نیوردم و با گریه به پاش افتادم :
_تو رو خدا بی بی ، من فقط شونزده سالمه ؛ میخوای تو اون عمارت دیوونه بشم ؟ 😭
ضربه ای به پهلوم زد که روی زمین افتادم.
لباس ها رو از کمد بیرون کشید و با بیرحمی گفت :
_دیگه #فروختمت چاره ای ندارم ، خانم بزرگ پول خوبی بابتت داده!
در اتاق با ضرب باز شد و دو تا مرد مشکی پوش وارد شدن یکی از اونها 😧و ...
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
دختر هجده ساله ای که به عمارت اربابی فروخته میشه تا برای ارباب زاده وارث به دنیا بیاره!🔥