eitaa logo
رادیو انتظار 📻
5.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1هزار ویدیو
1 فایل
صدا میاد؟ اینجا زمین؛ خانه ی ساکنان سرزمین انتظار است. رادیو انتظار، موج313📻 اینجا رادیوی عاشقان منتظر! ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅ شماره کارت جهت کمک به امورات مهدوی: 6037991943080576 ادمین: @Msalehi_ejra مصطفی صالحی کانال دوم ما یک کانال بی نظیر قرآنی: @QQURAN
مشاهده در ایتا
دانلود
1_3171342909.mp3
4.68M
📻 دعای سلامتی امام زمان(عج)... 🎙 با صدای مصطفی صالحی(ادمین کانال) 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2471231687Ca52bb40a84
doaye ahd master1.mp3
19.81M
زمزمه هر صبحگاه عاشقان و منتظران 📻 دعای عهد... تولیدی اختصاصی رادیو انتظار 🎙 با صدای مصطفی صالحی(ادمین کانال) 👇👇👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2471231687Ca52bb40a84
🏝عیدتان مبارک ، مهربان پدر ... یکی از همین روزهای خوب نزدیک، ماه ظهورتان طلوع می‌کند و از تمام افق‌ها گلبانگ شادی سر می‌زند ... یکی از همین روزهای نزدیک، دل‌های تف‌زده‌ی منتظران به فطر دیدار شما سیراب می‌شود ... یکی از همین روزهای نزدیک شما بازمی‌آیید و جهان غرق نور می‌شود ... یکی از همین روزهای نزدیک...🏝 📻 👇👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2471231687Ca52bb40a84
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_3171342909.mp3
4.68M
📻 دعای سلامتی امام زمان(عج)... 🎙 با صدای مصطفی صالحی(ادمین کانال) 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2471231687Ca52bb40a84
✋❤️ 🕊🌸 یادِ تـــو؛ ابر بهاری‌ست! که بر چشمانم می‌بارد... و هر قطره‌اش،‌ قلبم را پُر از شکوفه می‌کند! وقتی بیایی... فصلِ دنیا؛ همیشه بهار می‌شود! ‌ سلام زیباترین بهار 🌤 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج 🌤 📻 👇👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2471231687Ca52bb40a84
🌅 ؛ 📌 خواب امام زمان‌... - شاگرد: استاد چکار کنم که خواب امام زمان عجّل الله فرجه رو ببینم؟ + استاد: شب یک غذای شور بخور، آب نخور و بخواب. • شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت.  - شاگرد: استاد دیشب دائم خواب آب می‌دیدم! خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب می‌نوشم. کنار نهر آبی در حال خوردن آب هستم! در ساحل رودخانه‌ای مشغول... + استاد فرمود: تشنهٔ آب بودی، خواب آب دیدی؛ تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان را ببینی... 📻 👇👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2471231687Ca52bb40a84
doaye ahd master1.mp3
19.81M
زمزمه هر صبحگاه عاشقان و منتظران 📻 دعای عهد... تولیدی اختصاصی رادیو انتظار 🎙 با صدای مصطفی صالحی(ادمین کانال) 👇👇👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2471231687Ca52bb40a84
⚠️ تا امر فرج اصلاح نگردد، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه ) لحظه ای آرامش ندارند. ☑️ مرحوم آقا ابوالفضل قهوه چی پیرمرد متقی و با صفا و اهل توسل بود و از جمله کسانی به شمار می‌رفت که علاقه و ارادت شدیدی به آقای - شیخ جعفر - مجتهدی داشت و آقا هم به خاطر پاکدلی و سادگیش شدیداً به او محبت داشتند. آقا ابوالفضل تعریف می‌کرد: ▫️ در ایام ماه مبارک رمضان که آقای مجتهدی در کوه خضر بیتوته کرده بودند، شبی بعد از افطار به خاطر دیدنشان راهی کوه شدم. هنگامی که به ایشان رسیدم، دیدم بیرون از محوطه ی اتاقی که در کوه خضر است نشسته‌اند و مشغول نغمه سرایی و سیر و صفا و توسل به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، من نیز که عاشق و شیفته ی حضرت بودم با دیدن آن حال عجیب و غریب و توسل ایشان به حضرت، منقلب شدم و بسیار گریستم در حالی که پیوسته حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) را صدا می‌کردم. در همین حال یک مرتبه آقای مجتهدی خطاب به من فرمودند: 🔸 آقا ابوالفضل بس است دیگر! آیا چشم حضرت بین داری؟! ▫️ و اشاره ای به سوی ماه کرده و فرمودند: 🔸 اگر چشمش را داری ببین!! ▫️ آن شب قرص ماه کامل بود هنگامی که به آن نظر کردم؛ جمال دلربای حضرت مهدی (روحی فداه) را با یک حالت نیم خیز مثل کسی که می‌خواهد برخیزد زیارت کردم، در حالی که با یک دست ذوالفقار! و با دست دیگر غلاف آن را گرفته و کمی آن را از غلاف بیرون کشیده بودند. سپس آقای مجتهدی فرمودند: 🔸 ببین آقا ابوالفضل، خود حضرت هم لحظه به لحظه در انتظار ظهورند و تا امر فرج اصلاح نگردد، ایشان هم لحظه ای آرامش ندارند. ▫️ به محض اینکه آن صحنه را مشاهده کردم طاقت نیاوردم و بیهوش روی زمین افتادم. ⬅️ لاله ای از ملکوت، جلد اول، صفحه ۳۶۱ 🏷 (عجل الله تعالی فرجه) 📻 👇👇👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2471231687Ca52bb40a84
✨خدا یکی از خوبان و عاشقان امام زمان را رحمت کند شاید مثلا چهل سال پیش بود، سید کریم پینه دوز، هرشب جمعه به محضر آقا مشرف میشد. در بازار تهران حجره کوچک پینه دوزی داشت، امام زمان شبهای جمعه سری به حجره اش میزد و او را میدید. یک روز از صبح تا غروب پولی دشت نکرد،در حجره را تا انتهای شب باز گذاشت به امید مشتری, خبری نشد، زن و بچه گرسنه منتظرش بودند در خانه، حجره را بست و رفت سرکوچه ی خانه شان ایستاد، برف سنگینی می‌بارید گفت انقدر می ایستم تا روزی ام را مولایم حواله کند، جوانی از دور آمد و بقچه ای به او داد، گفت از طرف حضرت صاحب است، نان بود و حلوا،سید کریم میگفت عطرش آدم را مست میکند و طعم غذای بهشت دارد. نان و حلوا را هرچه میخوردند تمام نمیشد ، سفره را که باز میکردند باز همان مقدار روز اول در سفره بود، به خانمش گفت کسی بویی نبرد از این ماجرا، زن همسایه از خانمش پرسید این عطر حلوا که کوچه را برداشته از خانه ی شماست، ماجرایی دارد؟خانمش قصه را به زن همسایه گفته بود، برای وعده ی بعدی سفره را که باز کرده بودند دیگر نانی در سفره نبود. برداشتی آزاد از زندگی سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز>  📻 👇👇👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2471231687Ca52bb40a84