♦️خاطره ای از یکی از مردان با شرف این کشور که گمنام خدمت کرد و گمنام هم از دنیا رفت .
سال ۸۸ بود با ۱۰ سال سابقه در پروژه های ملی کشور وارد بخش پیمانکاری معدن سنگان شدم. ۱۰ روزی شرایط اسکان و کار رو تحمل کردم و چون در اون شرایط تنها چیزی که مهم نبود علم و دانش بود خیلی تحت فشار بودم .
یه روز دیدم از دفتر نظارت، صدای داد و بیداد بلنده و ناظر بدجوری به نقشه بردار پیمانکار گیر داده و ماجرا داره بالا میگیره ...
خودم رو به اونجا رسوندم و دیدم یک ادم گولاخی( هیکل ورزیده و چهره ی خشن و عصبانی) در حال داد و بیداد سر بچه های ماست. اینها هم از ترس سکوت کردن و ...
رفتم جلو و بهش سلام کردم نگاهمم نکرد و به زور یه سلام زیر لب جواب داد و رفت یه گوشه ای شروع کرد به سیگار کشیدن .
من که یکمم ترسیده بودم رفتم جلو گفتم مهندس چی شده ؟
گفت شما؟؟
گفتم من رادمان هستم .
مهندس پیمانکارم و ...
گفت از کی تا حالا ؟؟
گفتم تازه اومدم و ...
گفت تو مثل اینها نشیا و ...
گفتم چشم و لبخندی زدم و ...
خلاصه آروم شد ..
رفتم در گوشش یه چیزی گفتم( اسم رمز اعظم😄) ؛
لبخند اومد روی لبش و گفت راست میگی؟؟
گفتم دروغم چیه!
گفت بیا تو و ما رو برد و یه چایی مهمونمون کرد ...
همین آشنایی باعث شد بعدها بهش نزدیکتر شدم و راهنمائیم کرد گفت برو تهران پیش مهندس ...(مدیرعامل) بهش بگو بیاردت توی نظارت و ...
خلاصه با همین روش باهاش همکار شدم .
تا آخرین روز اون پروژه ( نزدیک ۲ سال) با هم در یک اتاق می نشستیم و یه جورایی مثل پدر و پسر شده بودیم . او نقاط رو برداشت می کرد و میداد به من که احجام عملیاتی رو با نرم افزار سورپک محاسبه و بعد به سرپرست نظارت تحویل میدادم .
تنها نقشه برداری بود که برداشتهای پایان ماه رو در حالی که وظیفه اش نبود در شرایط بادهای ۱۲۰ روزه ی سیستان پا به پای پیمانکار می رفت و برداشت می کرد و داغون بر می گشت . بسیار به کارش متعهد بود و در حالی که می تونست نقاط رو تحویل بگیره و نهایتا فقط چک کنه و فیلد نره ، می رفت و خسته و داغون بر میگشت .
گذشت و یه روز که باهام درد دل می کرد فهمیدم که سال ۶۷ در جریان اعدامهای منافقین برادرش رو هم متاسفانه از دست داده و خلاصه خیلی متاثر شدم اما جالب این بود که هرچند دلش خون بود و برادرش رو خیلی دوست داشت اما همیشه نسبت به جمهوری اسلامی و بخصوص رهبر انقلاب با احترام صحبت می کرد و هیچوقت ندیدم توهینی کنه و ...در مورد شرایط اقتصادی و فرهنگی حال حاضر با من خیلی درد دل می کرد .
خلاصه کلام اینکه مرد شریفی بود. با اینکه ۲۱ سال در معادن زیرزمینی البرز شرقی شرافتمندانه خدمت کرده و بازنشسته شده بود اما برای کسب روزی حلال ۱۵ سال بعد از بازنشستگی در مرز افغانستان پا به پای جوانها و تا زمان فوتش ایستاد و خدمت کرد و ۵ سال قبل هم به رحمت خدا رفت .
یادش گرامی
#مهندس_حسن_گائینی
🔘سلسله خاطرات
به کانال شخصی مهندس رادمان بپیوندید👇
https://eitaa.com/Radmanminer