یکی از شبهای دیماه سال ۹۴ در اوج جنگ سوریه بود مثل مرغ پر کنده بیتاب بودم و بی دلیل اشک میریختم .
از این پهلو به اون پهلو میشدم . همسرم گفت چی شده چرا نمی خوابی ؟!
گفتم بی تابم انگار تب دارم نمی دونم چمه ...
فردا صبح راهی دفتر شدم تلفنم زنگ خورد ... همسر داود بود ...
الو آقا محمد تقی! ... خیلی ملتهب بود ...
گفت داود... داود... رفته عراق و گفته برا ضبط برنامه میره اما خبری ازش نیست !
میشه پیداش کنید ...
من که می دونستم رفته سوریه😔
یاد التهاب دیشب افتادم ... گفتم یا حسین ! حتما چیزی شده ...
آمار گرفتم، دیدم بله دیشب عملیات بازپسگیری خانطومان بوده ... دو هفته بعد پیکر داود و اسد اللهی و سیاوشی رو اوردن ... 😭. معلوم شد در همون عملیات در اون شب کذایی شهید شده.
حالا بعد ۸ سال هر شبم اون شکلیه و انگار هر شب دارم در فلسطین یکی از عزیزانمو از دست میدم .
کاش بمیرم و این حال التهاب و بی قراری تموم بشه ... خیلی حالم بده که نمی تونم کاری بکنم .
به خدا کربلای ۱۴۴۵ قمری، امروز غزه است.
امروز می تونی ببینی که اگر در سال ۶۱ قمری بودی حسینی بودی یا یزیدی!
زندگی با دیدن این تصاویر ننگه به خدا ...
یا ابا عبد الله(ع) !
آقاجان !
قربان دل بی قرارت که چه کشیدی...😭
لایوم کیومک یا اباعبدالله ... 😭
سلام بر قنداقه های خونین ...
#شهید_داود_جوانمرد
#کربلای_عصر_ما
#غزه
کانال شخصی مهندس رادمان👇
https://eitaa.com/Radmanminer