به مجنون گفت روزی عیب جویی
که پیدا کن بِه از لیلی نکویی
که لیلی گر چه در چشم تو حوریست
به هر جزوی ز حسن او قصوریست
ز حرف عیبجو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت
اگر در دیدهٔ مجنون نشینی
به غیر از خوبیِ لیلی نبینی
تو کِی دانی که لیلی چون نکویی است
کزو چشمت همین بر زلف و رویی است
تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو، او اشارتهای ابرو
دل مجنون ز شِکّر خنده خونست
تو لب میبینی و دندان که چونست
کسی کاو را تو لیلی کردهای نام
نه آن لیلیست کز من برده آرام
اگر میبود لیلی بد نمیبود
ترا رد کردن او حد نمیبود
مزاج عشق بس مشکل پسند است
قبول عشق برجایی بلند است
#وحشی_بافقی
@Torreh_poem
➰طُـــــرّه
دلتنگم و با هیچ کَسَم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست!
#وحشی_بافقی
@Torreh_Poem
دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد
من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد
#وحشی_بافقی
@Torreh_poem
مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب
نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب
#وحشی_بافقی
@Torreh_poem
چند گویی قصه ایوب و صبر او؟ بس است!
بیش از این ما صبر نتوانیم.. آن ایوب بود!
#وحشی_بافقی
@Torreh_Poem
بکُش و بسوز و بگذر، مَنِگر به این که عاشق
بجز این که مِهر وَرزد گُنهی دگر ندارد...
#وحشی_بافقی
@Torreh_poem
من بودم و
دل بود و
کناری و
فراغی ...
این عشق کجا بود
که ناگه به میان جست ...؟!
#وحشی_بافقی
@Torreh_poem
هم ز دل دزدید صبر و هم دل دیوانه را
یارِ ما با خانه می دزدد متاع خانه را
#وحشی_بافقی
@Torreh_poem
هر چه گوئی آخٖری دارد
به غیر از حرف عشق
كین همه گفتند و
آخر نیست این افسانه را
#وحشی_بافقی
@Torreh_poem
هر چه گویی آخٖری دارد
به غیر از حرف عشق
كین همه گفتند و
آخر نیست این افسانه را
#وحشی_بافقی
@Torreh_poem
هم ز دل دزدید صبر و هم دل دیوانه را
یارِ ما با خانه می دزدد مَتاع خانه را
#وحشی_بافقی
@Torreh_poem
من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود که ناگه به میان جست؟!
#وحشی_بافقی
@Torreh_Poem