eitaa logo
روابط عمومی عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ
335 دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.5هزار ویدیو
47 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
روز خوب پیروزی 🔸سوم خرداد سالروز فتح خرمشهر روز مقاومت و پیروزی گرامی باد
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔰رهبر معظم انقلاب:با فتح خرمشهر، تاریخ ورق خورد و دنیا تغییر حالت و ارکان تفکر استعماری قدرت های جهانی که تا آن روز نیروی عظیم انقلاب و حرکت عمیق اسلامی مردم ما را باور نداشتند، متزلزل شد. 🌹سوم خرداد ماه سالروز فتح خونین شهر، خرمشهرقهرمان گرامی باد🌹
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔴 محمدرضا آغاسی، 24 فروردین ماه سال 1338 در تهران در خانواده‌ای مذهبی و شاعر متولد شد. وی به علت اختلاف نظر با مسئولین هنرستان تجسمی ادامه تحصیل نداد. آغاسی قبل از انقلاب، در سالهای 55 و 56 به عضویت انجمنهای ادبی آن زمان درآمد و بعد از انقلاب نیز از محضر اساتیدی چون مهرداد اوستا و یوسف میرشکاک استفاده نمود. ♦️وی از سال 51 شروع به سرودن شعر نمود اما عمده اشعار وی متعلق به سالهای 68 به بعد است. آغاسی مدتی نیز در جبهه‌های جنگ در مناطق شوش دانیال و جزیره مجنون و سه راه جفیر و شلمچه بود. ♦️ ازاین شاعر انقلابی ومتعهد که با مثنوی بلند شیعه در جامعه شناخته شد، اشعار زیادی در خصوص جبهه و اهل بیت بر جای مانده است. ♦️محمد‌رضا ‌آغاسی‌،شاعر و مثنوی‌سرای اهل بیت عصمت‌و‌طهارت‌،در سن‌‌46 ‌سالگی‌،بامداد سه شنبه سوم خرداد ماه 84 به علت عارضه قلبی در مرکز تخصصی قلب تهران دار فانی را وداع گفت.‌پیکر وی 5 خردادماه از مقابل معراج الشهدای تهران تشییع و در قطعه 44 شهیدان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. 🌹شادی روحش صلوات   ز جنوب و غرب تا شرق و شمال گشته ام در بین اشباح و رجال کیست تا از مرگ من پروا کند یا به روی غربتم در وا کند آب می جویم ولیکن در سراب کوفه بازار است این شهر خراب می زنم بر گرد آتش بال بال تا بنوشم شعله مرگ حلال «مرگ» آغاز جهانی دیگر است عاشقان را مرگ جانی دیگر است آن که در خون عشق بازی می کند تا قیامت سرفرازی می کند ای خداوندان مُـلک عافیت والیان مسند اشرافیت من یقین دارم مسلمان نیستید چون ولی را تحت فرمان نیستید من در این آشفته بازار شما پرده بر می دارم از کار شما نصرت حق را چو باور داشتم یا علی دست از دهان برداشتم آه از تزویر خلق دلق پوش مردم گندم نمای جو فروش آه از این، گرگهای میش خوار وین همه مستغنی درویش خوار یاد دارم روزگار پیش را مردم نزدیک دوراندیش را هر که بارش بیش سر در پیش داشت یک گلیم کهنه ده درویش داشت شیوه همسایگی در پیش بود نوش در کام همه بی نیش بود حرص مردم را اسیر خویش کرد خلق را یکباره نادرویش کرد خلق دلواپس تراز دیروز خویش سرگردان از یأس هستی سوز خویش سینه ها در آتش تشویش ها هفت اقلیم است و نادرویش ها موجهای خسته سر درگمی پس چه شد حال و هوای مردمی از چه رو مردم فریبی می کنید با هم احساس غریبی می کنید ای دل آشوبان زخوف و اضطراب چرخد از خون شما، هفت آسیاب ای شرارت پیشـِگان هرزه گرد در کجا بودید هنگام نبرد در کجا بودید وقتی جنگ بود عرصه بر شیران عالم تنگ بود ای کمند اندازها از پیش و پس توسن سرکش نگردد رام کس مابه صید طور مولا رفته ایم در پناه او به بالا رفته ایم یوسف والا زکنعان دور کرد چشم ظاهربین ما را کور کرد لیک چشم باطن ما را گشود هر چه را دیدیم جز مولا نبود گفت فحشا در کجا آید پدید گفتمش در کوچه های بی شهید بی شهیدانند بی سوزو گداز بر سر سجاده های بی نماز بی شهیدان را غم لیلا کجاست سوز و اشک و آه و وایلا کجاست کوچه ما بوی مجنون می دهد بوی اشک و آتش و خون می دهد بوی مجنون مست می سازد مرا در پی لیلی می اندازد مرا نام لیلی بردم، آرامم گریخت هفت بندم بند بند از هم گسیخت شیعیان فرهنگ عاشورا چه شد پرچم خون رنگ عاشورا چه شد کیست تا پرچم به دوش خون کشد شیعه را از خواب خوش بیرون کشد گفت مولا کل ارض کربلا شیعه یعنی غربت و رنج و بلا شیعه بی درد زخم بی نمک بس کن این یا لیتـَنی کـُنتُ مَعَک کربلا غوغاست، ساز و برگ کو ظهر عاشوراست، شور مرگ کو کربلا گفتم کـَران را گوش نیست ورنه از غم بلبلی خاموش نیست بلبلان چهچه ز ماتم می زنند روز و شب از کربلا دم می زنند هر نظر بر غنچه ای تر می کنند یادی از غوغای اصغر می کنند گفت بابا بی برادر مانده ای بی کس و بی یار و یاور مانده ای گر تو تنهایی بگو من کیستم اصغرم اما نه اصغر نیستم خیز و اسماعیل را آماده کن سجده شکری بر این سجاده کن ای پدر حرف مرا در گوش گیر خیز و این قنداقه در آغوش گیر خیز و با تعجیل می دانم به بر بر سر نعش شهیدانم ببر تشنه ام اما نه بر آب فرات آب می خواهم ولی آب حیات آب در دست کمان دشمن است تیر آن نامرد احیای من است آتش اقیانوس را آواز داد آخرین ققنوس را پرواز داد خون اصغر آسمان را سیر کرد خواب زینب را چه خوش تعبیر کرد آه زینب سر به محمل می زند کاروان را زخم بر دل می زند ای پرستار پرستوهای من مرهم زخم تکاپوهای من ای زبان صدق و تصدیق صفا اولین بیمار چشمت مصطفی عصمت زهرا، عزیز مرتضی در تو جاری رستخیز مرتضی عصر عاشورا علم در دست توست کرسی و لوح و قلم در دست توست غنچه ها را گر چه پرپر کرده ام کوله بارت را سبکتر کرده ام ظهر عاشورا که زیر خنجرم دست بگشا سایه افشان بر سرم
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦ماجرای سرقت فرش‌های کاخ سعدآباد 🔹وزیر میراث فرهنگی: این اتفاق و پرونده‌اش مربوط به سالهای ۹۴ یا ۹۵ است. پس از دستور به حراست وزارتخانه، گزارش مقدماتی آن تهیه شده و در دست بررسی نهادهای مربوطه است.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
برگرفته از برنامه 100 داستان کوتاه تاثیرگذار: دزد شریف: غروب يك روز باراني زنگ تلفن به صدا در آمد. زن گوشي را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتي خبر تب و لرز شديد دختر كوچكش را به او داد. زن تلفن را قطع كرد و با عجله به سمت پاركينگ دويد، ماشين را روشن كرد و به نزديك ترين داروخانه رفت تا داروهاي دختر كوچكش را بگيرد. وقتي از داروخانه بيرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله اي كه داشته كليد را داخل ماشين جا گذاشته است. زن پريشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت كه حال دخترش هر لحظه بدتر مي شود. او جريان كليد اتومبيل را براي پرستار گفت. پرستار به او گفت كه سعي كند با سنجاق سر در اتوموبيل را باز كند. زن سريع سنجاق سرش را باز كرد، نگاهي به در انداخت و با ناراحتي گفت: ولي من كه بلد نيستم از اين استفاده كنم. هوا داشت تاريك مي شد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود نا اميدي زانو زد و گفت: خدايا كمكم كن! در همين لحظه مردي ژوليده با لباسهاي كهنه به سويش آمد. زن يك لحظه با ديدن قيافه مرد ترسيد و با خودش گفت: خداي بزرگ، من از تو كمك خواستم آنوقت اين مرد...! زبان زن از ترس بند آمده بود، مرد به او نزديك شد و گفت: خانم، مشكلي پيش آمده؟ زن جواب داد: بله، دخترم خيلي مريض است و من بايد هرچه سريع تر به خانه برسم ولي كليد را داخل ماشين جا گذاشته ام و نمي توانم درش را باز كنم. مرد از او پرسيد كه آيا سنجاق سر همراه دارد؟ و زن فورا سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانيه در اتومبيل را باز كرد! زن بار ديگر زانو زد و با صداي بلند گفت: خدايا متشكرم! سپس رو به مرد كرد و گفت: آقا متشكرم، شما مرد شريفي هستيد! مرد سرش را برگرداند و گفت: نه خانم، من مرد شريفي نيستم. من يك دزد اتومبيل بودم و همين امروز از زندان آزاد شده ام!!! خدا براي كمك به زن يك دزد فرستاده بود، آن هم يك دزد حرفه اي! زن آدرس شركتش را به مرد داد و از او خواست كه فرداي آن روز حتما به ديدنش برود... فرداي آن روز وقتي مرد ژوليده وارد دفتر رئيس شركت شد، فكرش را هم نمي كرد كه روزي به عنوان راننده مخصوص در آن شركت بزرگ استخدام شود... نتیجه : وقتی احساس غربت و تنهایی می کنی، یادت باشد که خدا همین نزدیکی هاست .
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تعقیب و گریز در تهران 🔹مأموران پلیس آگاهی پایتخت در تعقیب و گریز و با تیراندازی توانستند دنای سرقتی را متوقف کرده و سارق را دستگیر کنند.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🖼امام خمینی(ره): خرمشهر را خدا آزاد کرد https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🖼امام خمینی(ره): خرمشهر را خدا آزاد کرد https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🎨 داستان مصور روایت حضرت آیت الله خامنه ای از رمز فتح خرمشهر با عنوان «رمز معادله فتح» 🔍 مروری بر دوران محنت، چاره‌جویی‌، تغییر معادله و زمانه‌ی فتح در جریان آزادی خرمشهر ✏️ رهبر انقلاب: روز سوّم خرداد هم از روزهای فراموش‌شدنی نیست؛ نماد پیروزی حق بر باطل و نماد قدرت الهی و دست قدرتی که امام بزرگوار فرمودند: دست قدرتی دارد ما را حمایت میکند. اگر كسى ادّعا كند كه خرّمشهر، پرچم سرافرازى و استقامت و پايدارى ملت ايران است، يقيناً اغراق نكرده است... همه‌ی دنیا در برابر چشم خود ببینند که چطور جوان ایرانی با سرمایه‌ی ایمان، با تکیه‌ی بر خدا، با اعتمادبه‌نفس وارد میدان نبرد میشود، پیچیده‌ترین تاکتیکهای جنگی را طراحی میکند و معجزه‌ای مثل فتح‌المبین و بیت‌المقدس در مقابل چشم دنیا میگذارد. https://eitaa.com/nouralquran