eitaa logo
روابط عمومی عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ
295 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
45 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️امر به معروف و نهی از منکر خادم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها 🔵قبل از انقلاب يكى از خدّام حرم حضرت معصومه بنام آقاى عبدى مشاهده مى ‏كند كه: خانمى دركنار قبر حضرت نشسته است؛ ولى مواظب حجاب خود نيست. جلو مى ‏رود و مى‏گويد: خواهر! حجابت را رعايت كن! اينجا حرم حضرت معصومه است و حرمت دارد. زن اخم كرد، نزد شوهرش كه سرهنگ نظامى بود، مى ‏رود. مرد پس از مشاهده حال زنش، با غرور نظامى به سوى آقاى عبدى آمد. و مى ‏پرسد: تو چه كاره‏ اى كه به خانمم دستور پوشاندن سر و صورت را مى ‏دهى، به تو چه ربطى دارد؟ مگر تو فضولى؟ آنگاه دستش را بالا برد و سيلى محكمى به صورت خادم نواخت. اشك در چشمان او حلقه زد و بدون اينكه با كسى حرف بزند به سوى ضريح رفت و خطاب به حضرت معصومه عرض كرد: بى ‏بى! من به احترام حرم شما امر به معروف كردم و سيلى خوردم! آنگاه بغض گلويش تركيد و با صداى بلند شروع به گريه كردن نمود در همين لحظات، ناگهان فرياد گوش خراشى شنيده شد. عقربى پاى زن سرهنگ را نيش زده بود. سرهنگ عقرب را زير چكمه‏ هايش له كرد، و سراسيمه به اين سو و آن سو مى‏ دويد و از مردم كمك مى‏ خواست. خادم سيلى خورده به همراه يكى ديگر ازخادمين حرم، بيرون دويدند؛ درشكه‏ اى را گرفتند و داخل صحن آورده زن را سوار درشكه كردند. سرهنگ هم گريه كنان به طرف بيمارستان فاطمى رفتند. دكترها پس از ديدن پاى سياه شده زن، گفتند: ، اگر سمّ به بقيه قسمت‏هاى بدن سرايت كرده باشد مرگش حتمى است. پزشكان مشغول معالجه شدند و سرهنگ به طرف حرم حضرت معصومه عليهاالسلام آمد و كنار ضريح رفت و به حال گريه و زارى گفت: بى ‏بى! معذرت مى ‏خواهم، نفهميدم، غلط كردم، زنم مرا تحريك كرد. فرداى آن روز، زن در حالى كه بهبودى نسبى يافته بود، با پاى باندپيچى شده به حرم آمد. از حضرت معصومه پوزش طلبيد و سراغ خادم رفت و از او معذرت خواست. وقتى قرار شد، به شهر خودشان تهران بروند، سرهنگ، آدرس خادم را گرفت. بعد از آن هر ماه پانزده تومان به آدرس خادم مى‏ فرستاد. https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔆متن شبهه : چرا علیه السلام ، ولایت عهدی مامون رو پذیرفت؟ ایا این پذیرفتن به معنای تایید مامون نبود؟ 🔆 پاسخ شبهه: در کتاب سیره پیشوایان چنین امده است: به نظر می رسد عوامل زیر در پذیرش ولایت عهدی تأثیر داشت: 1️⃣ امام رضا هنگامی ولایت عهدى مأمون را پذیرفت كه دید اگر امتناع ورزد، نه تنها جان خویش را به رایگان از دست می دهدکه جان شیعیان را نیز در خطر می اندازد از این رو امام بر خود لازم دید كه جان خویش و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند، زیرا امت اسلامى به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیازدارد . اینان بایستى باقى مى ماندند تا براى مردم چراغ راه و و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبهه ها باشند. آرى ، مردم به وجود امام ویارانش نیاز بسیار داشتند، چه ، در آن زمان موج فكرى و فرهنگى بیگانه بر همه جا چیره شده و در قالب بحث هاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى شناسى ، كفر و الحاد را به ارمغان مى آورد؛ از این رو بر امام لازم بود كه بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند و دیدیم كه امام نیز با وجود كوتاه بودن دوران زندگیش پس از ولایت عهدى چگونه عملاً وارد این كار زار شد. حال اگر او با رد قاطع و همیشگى ولایت عهدى ، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودى مى سپرد، این فداكارى معلوم نیست همچون شهادت حیات بخش و گره گشاى سید شهیدان گرهى از كار بسته امت مى گشود. 2️⃣ علاوه بر این ، نیل به مقام ولایت عهدى اعتراف ضمنى از سوى عباسیان به شمار مى رفت دائر بر این مطلب كه علویان نیز در حكومت سهم شایسته اى دارند. 3️⃣ دیگر از دلائل قبول ولایت عهدى از سوى امام آن بود كه مردم خاندان صلوات الله علیه را در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشیشان نسپارند، و نیز گمان نكنند كه آنان همان گونه كه شایع شده بود فقط علما و فقهایى هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمى آیند. شاید امام نیز در پاسخى كه به سوال ابن عرفه داد، نظر به همین مطلب داشت . ابن عرفه از حضرت پرسید: اى فرزند ، به چه انگیزه اى وارد ماجراى ولایت عهدى شدى ؟ امام پاسخ داد: به همان انگیزه اى كه جدم علیه السلام را وادار به ورود در شورا نمود. 📚بحار الانوار،ج49 ص140 4️⃣ گذشته از همه اینها، امام در ایام ولایت عهدى خویش چهره واقعى مأ مون را به همه شناساند. همان گونه كه حوادث بعدى نشان داد، امام مى دانست كه هرگز از دسیسه هاى مامون و دار و دسته اش در امان نخواهد بود و گذشته از مقام ، جانش نیز از آسیب آنان محفوظ نخواهد ماند. امام بخوبى درک مى كرد كه مامون به هر وسیله اى كه شده در مقام نابودى وى جسمى یا معنوى ـ برخواهد آمد. امام رضا به صورتهاى گوناگونى براى خنثى كردن توطئه هاى مامون موضع گرفت كه مامون آنها را قبلاً به حساب نیاورده بود. اینک به دو مورد از موضع گیری های حضرت اشاره می کنیم: 1- امام تا وقتى كه در مدینه بود از پذیرفتن پیشنهاد مامون خود دارى كرد و آن قدر سرسختى نشان داد تا بر همگان معلوم بدارد كه مامون به هیچ قیمتى از او دست بردار نمى باشد. حتى برخى از متون تاریخى به این نكته اشاره كرده اند كه دعوت امام از مدینه به مرو با اختیار خود او صورت نگرفت و اجبار محض بود. اتخاذ چنین موضع سرسختانه اى براى آن بود كه دیگران بدانند كه امام دستخوش نیرنگ مامون قرار نمى گیرد و بخوبى به توطئه و هدف هاى پنهانیش آگاهى دارد. با این شیوه امام توانسته بود مردم را از ا هداف شوم حکو مت آ گاه سازد. 2- به رغم آنكه مامون از امام خواسته بود كه از خانواده‌ اش هركه را كه مى خواهد همراه خویش به مرو بیاورد، ولى امام با خود هیچ كس حتى فرزندش جواد را هم نیاورد، در حالى كه آن سفر و ماموریت بسی بزرگ و طولانى بود كه مى بایست امام طبق گفته مامون رهبرى امت اسلامى را به دست بگیرد. 📚سیره پیشوایان،مهدی پیشوایی،ص515 https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 دبیرستانی بودم و مادرشون اومده بود خونمون برا تعیین روز خواستگاری تازه امتحانا رو داده بودیم و یه سفر مشهد گذاشته بودن تو دبیرستان ولی پدرم نگذاشته بود تنها یعنی بدون خانواده وبا مدرسه برم مشهد ولی یهو نظرش عوض شد. 🔹 مادرم به مدرسه تماس گرفت وگفتند مهلت تمام شده و جایی نیست برای ثبت نام ولی من تو دلم با امام رضا قرار گذاشته بودم که بیام پیشش بعد جواب مادر ایشون رو بدیم وبا خانوادشون بیان خواستگاری و... 🔹شاید باورتون نشه ولی مدرسه گفتن طلبیده امام رضا عجب طلبیدنی دقیقه ۹۰ یه جابرام تو اتوبوس واسکان مشهد جور شده بود 😭 🔹 من از امام رضا خواستم که اگر قسمت هم هستیم به هم برسیم زمانی که فرزنداولمون دنیا اومد قرار بود اسمش امیر حسین بزاریم ولی به خواسته پدر شهید اسمش رو رضا گذاشتیم. 🔹 چند سال گذشت س تایی رفتیم امام رضا علیه السلام حلقه ازدواجم رو انداختم تو حرم 😌 به نیت عاقبت به خیری وتضمین زندگیمون . 🔹خود ایشون هم بعد از آموزشی برای سر دوشی گرفتن رفته بودن امام رضا علیه السلام وهمون جا عکس یادگاری گرفته بودن وگفته بودن تو این جمع من شهید میشم 😭 🔹 امروز هم چهارشنبه هست ۱۰ خرداد تولد شهید دشتبانی همسر عزیزم وتولد آقام امام رضا هشتمین امام و ودهمین کشتی نجات.. 🔹راوی همسر شهید 🔹شادی روح شهید حجت الله دشتبان صلوات
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
📌متبرک شدن ستاد انتظامی استان سیستان و بلوچستان به پرچم مطهر حرم امام رضا (ع) 🔺 همزمان با فرارسیدن سالروز ولادت امام رئوف علی ابن موسی الرضا علیه السلام طی مراسمی با حضور خادمان حرم مطهر ثامن الحجج (ع) ستاد فرماندهی انتظامی استان به پرچم مطهر این حرم متبرک شد (ع) و ب
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔴ماجرای نمازخانه اهل‌سنت در پونک چیست؟ 🔺ساختمانی که وثیقه‌ عبدالحمید شده است! ♦️عبدالحمید اسماعیل‌زهی مدتی است در خطبه‌های نمازجمعه مسجد مکی، درباره ماجرای نمازخانه‌ای متعلق به اهل‌سنت در محله پونک تهران درحال شایعه‌پراکنی است. ♦️مجتمعی که طبقه تحتانی آن تبدیل به نمازخانه اهل‌سنت شده بود اما اکنون برگزاری نماز در این مکان با مشکلاتی مواجه شده است. ♦️طبق پیگیری‌های خبرنگار تسنیم، این ساختمان ۱۴ واحد بوده که ۴ واحد همکف آن برای اقامه نماز و ایجاد نمازخانه تخریب شده بود؛ شرکتی متعلق به مولوی عبدالحمید و حافظ اسماعیل ملازهی، قراردادی تجاری به مبلغ ۶۰ میلیارد با یک مجموعه منعقد کرده بودند که ۷ واحد آن براساس این قرارداد وثیقه گذاشته بود و اکنون به‌دلیل عدم انجام تعهد، به مالکیت مجموعه‌ طرف قرارداد درآمده است. همچنین جریمه این قرارداد بیش از ۱۰۰ میلیارد بوده است که آن هم باید پرداخت شود.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️ 💠 حتی روزی که به بهای وصال سعد ترک‌شان می‌کردم، در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم دستم را گرفت و به پایم التماس می‌کرد که "تو هدیه ، نرو!" و من هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم فدای کردم که به همه چیزم پشت پا زدم و رفتم. حالا در این دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین نام زینب آتشم می‌زد و سعد بی‌خبر از خاطرم پرخاش کرد :«بس کن نازنین! داری دیوونه‌ام می‌کنی!» و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی در گوشم پیچید و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس می‌کشید و باز هم مراقبم بود. 💠 در تاکسی که نشستیم خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد :«می‌خوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمی‌خوام با هیچکس حرف بزنی، نمی‌خوام کسی بدونه هستی که دوباره دردسر بشه!» از کنار صورتش نگاهم به تابلوی ماند و دیدم تاکسی به مسیر دیگری می‌رود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمی‌دانستم کجاست، ترسیدم. 💠 چشمان بی‌حالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشاره‌اش را روی دهانم فشار داد و بیشتر تحقیرم کرد :«هیس! اصلاً نمی‌خوام حرف بزنی که بفهمن هستی!» و شاید رمز اشک‌هایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم ماسید و با لحن کثیفش حالم را به هم زد :«تو همه چیت خوبه نازنین، فقط همین ایرانی و بودنت کار رو خراب میکنه!» حس می‌کردم از حرارت بدنش تنم می‌سوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم می‌خواست از شرّش خلاص شوم که نگاهم به سمت دستگیره رفت و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت :«دیوونه من دوسِت دارم!» 💠 از ضبط صوت تاکسی آهنگ تندی پخش می‌شد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگی‌اش را به رخم کشید :«نازنین یا پیشم می‌مونی یا می‌کُشمت! تو یا برای منی یا نمی‌ذارم زنده بمونی!» و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی راه خودکشی را به رویم ببندد. تاکسی دقایقی می‌شد از مسیر زینبیه فاصله گرفته و قلب من هنوز پیش نام زینب جا مانده بود که دلم سمت پرید و بی‌اختیار نیت کردم اگر از دست سعد آزاد شوم، دوباره زینب شوم! 💠 اگر حرف‌های مادرم حقیقت داشت، اگر این‌ها خرافه نبود و این رهایم می‌کرد، دوباره به تمام مؤمن می‌شدم و ظاهراً خبری از اجابت نبود که تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محله‌ای سرسبز متوقف شد تا خانه جدید من و سعد باشد. خیابان‌ها و کوچه‌های این شهر همه سبز و اصلاً شبیه نبود و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل پشت سعد کشیده می‌شدم تا مقابل در ویلا رسیدیم. 💠 دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف می‌رفت و حتی رحمی به شانه مجروحم نمی‌کرد که لحظه‌ای دستم را رها کند و می‌خواست همیشه در مشتش باشم. درِ ویلا را که باز کرد به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرین‌زبانی کرد :«به بهشت خوش اومدی عزیزم!» و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان می‌ریخت :«اینجا ییلاق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه !» و من جز فتنه در چشمان شیطانی سعد نمی‌دیدم که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد :«دیگه بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمی‌ذارم آب تو دلت تکون بخوره!» 💠 یاد دیشب افتادم که به صورتم دست می‌کشید و دلداری‌ام می‌داد تا به برگردیم و چه راحت می‌گفت و آدم می‌کشت و حالا مرا اسیر این خانه کرده و به درماندگی‌ام می‌خندید. دیگر خیالش راحت شده بود در این حیاط راه فراری ندارم که دستم را رها کرد و نمی‌فهمید چه زجری می‌کشم که با خنده خبر داد :«به جبران بلایی که تو درعا سرمون اومد، ولید این ویلا رو برامون گرفت!» و ولخرجی‌های ولید مستش کرده بود که دست به کمر مقابلم قدم می‌زد و در برابر چشمان خیسم خیالبافی می‌کرد :«البته این ویلا که مهم نیس! تو آینده سوریه به کمتر از وزارت رضایت نمیدم!» 💠 ردّ خون دیروزم هنوز روی پیراهنش مانده و حالا می‌دیدم خون مصطفی هم به آستینش ریخته و او روی همین می‌خواست سهم مبارزه‌اش را به چنگ آورد که حالم از این مبارزه و انقلاب به هم خورد و او برای اولین بار انتهای قصه را نشانم داد :«فکر کردی برا چی خودمو و تو رو اینجوری آواره کردم؟ اگه تو صبر کنی، تهش به همه چی می‌رسیم!»...
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
حضور کاروان زیر خورشید منور به پرچم بارگاه ملکوتی حضرت امام رضا علیه‌السلام در مرکزآموزش ولیعصر(عج)مرزبانی زابل در سالروز ولادت باسعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام و اهداء نشان خادم افتخاری آن حضرت به جانشین فرماندهی مرکزآموزش جناب سرهنگ حسن دهباشی توسط نماینده اعزامی از حرم مطهر رضوی -----------*✨🌹✨*------- *مرزمقدس*مرکزآموزش ولیعصر(عج)
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️راه جذب دل‌ها، منتقل کردن سخن نیک اهل‌بیت (علیهم‌السلام) 🎥 شرح حدیثی از امام رضا (علیه‌السلام) توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
رهبر انقلاب: ایران و ترکمنستان خویشاوند هستند 🔹رهبر انقلاب در دیدار رئیس شورای مصلحت خلق ترکمنستان: ایران و ترکمنستان خویشاوند و دارای اشتراکات فرهنگی بسیار هستند و این اشتراکات زمینۀ مهمی برای گسترش بیش‌ازپیشِ روابط در بخش‌های مختلف به‌‍ویژه در حوزه‌های انرژی و راه است. 🔹صدها دانشمند و شخصیت نام‌آور در حدفاصل رودخانه‌های اترک و جیحون در دوکشور وجود دارد و همچنین مقبرۀ «مختومقلی فراغی» شاعر پرآوازۀ ترکمن در ایران است. این زمینه‌های فرهنگی را نباید دستکم گرفت. 🔹درخصوص درخواست ترکمنستان برای حضور متخصصان و کارشناسان ایرانی جهت احداث یک بزرگراه از نزدیکی مرز ایران و ترکمنستان تا دریای خزر، این را بگویم که وزارت راه ایران توانایی احداث این بزرگراه را دارد. ضمن آنکه ما مصمم به تکمیل مسیر ترانزیتی شمال به جنوب هستیم که می‌تواند ترکمنستان و کشورهای اطراف آن را به دریای عمان متصل کند.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
حضور رئیس مجلس در منزل شهید مرزبان احمدی 🔹رئیس مجلس که امروز برای نظارت میدانی از استان خراسان شمالی به این استان سفر کرده است، در منزل شهید «محمدمهدی احمدی» در بجنورد حاضر و در دیداری صمیمانه به پدر و مادر و سایر اعضای خانواده معزز شهید تسلیت گفت.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
♦️پرسپولیس قهرمان جام حذفی شد
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
سردار احمدرضا رادان روز چهارشنبه در مراسم تکریم و معارفه فرمانده انتظامی خوزستان که در اهواز برگزار شد اظهارکرد: خوزستان برای مردم ایران و رزمندگان، یادآور خاطراتی از جنس مقاومت، ایثار، مهمان‌نوازی و تحمل سختی‌ها است. وی به مقاومت مردم خوزستان در برابر دشمن و جبهه کفر اشاره‌کرد و افزود: خوزستان حرکت به سمت پیروزی را معنا کرد و یاد داد که چگونه یک قطعه از سرزمین ما می‌تواند زیارتگاه میلیون‌ها نفر عاشق باشد. فرماندهی کل انتظامی کشور خدمت کردن به مردم خوزستان را یک نوع توفیق الهی دانست و گفت: بی‌شک خدمت به مردم در این منطقه نماد بیشتری خواهد داشت و باید به گونه‌ای عمل کرد تا تصویر مثبتی در ذهن مردم ایجاد شود. https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
ورزش و هواداری خوبه که آدم خدا رو هم فراموش نکنه👌 https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسپولیس فاتح دربی و جام حذفی لیگ برتر بالا بردن کاپ قهرمانی جام حذفی توسط امید عالیشاه و جشن قهرمانی پرسپولیسی‌ها @pr_police 🇮🇷روابط عمومی پلیس🇮🇷
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 وریا غفوری به فوتبال ظالمانه و ناعادلانه پشت کرد و با یه خداحافظی همه رو خوشحال کرد. 🔹 قطعا این فوتبال ناعادلانه و ظالمانس چون افرادی مثل وریا غفوری با یه توپ بازی کردن به یه چنین زندگی هایی رسیدن در حالی که نخبه ممکلت هنوز تو خرج اولیه زندگیش مونده. ✍️
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 این آقا همونه که میگفت من دکترم محاله یه دختر ۱۹ ساله خودش حالش بد بشه و فوت کنه من مطمعنم به سرش ضربه زدن 🔹 حالا هم حضرت آیت الله مد ظله پزشکیان میفرمایند که حجاب برای همسران پیامبر و زنان مومنه و بقیه اصلا اهمیتی ندارن ‍
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🏴سیره امام خمینی در زندگی شخصی 💠سبک زندگی امام خمینی (ره) گذشته از زندگی سیاسی و اجتماعی ایشان، در زندگی شخصی نیز بسیار جذاب و پندآموز است، زندگی ایشان با تمام مشقت ها سرشار از علاقه و احترام به خانواده و به ویژه همسر است، و از این بابت برای همگان مثال زدنی است. 🏴احترام همیشگی به همسر 💠در خاطرات خانم خدیجه ثقفی، همسر مرحوم حضرت امام آمده است: «‌امام به من خیلی احترام می گذاشتند و خیلی اهمیت می دادند. هیچ حرف بد یا زشتی به‌‎ ‎‌من نمی زدند. یادم می آید یک روز به دخترانشان صدیقه و فریده که از پشت بام به منزل‌‎ ‎‌همسایه رفته بودند، اعتراض کردند و گفتند: «در آن خانه نوکر بوده است» و از این بابت‌‎ ‎‌نگران بودند، ولی من گفتم کسی آنجا نبوده است و ایشان دیگر هیچ نگفتند.‌  (برداشت هایی از سیره امام خمینی جلد 1، صفحه 36) 
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔴ده پند امام علی بن موسی الرضا علیه السلام: 🌻اول: در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند. 🌻دوم: تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. 🌻سوم: در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و آخرت درآن گرد آمده است. 🌻چهارم: به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد. 🌻پنجم: در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است. 🌻ششم: به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم. 🌻هفتم: بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند. 🌻هشتم: حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست. 🌻نهم: ازبخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن. 🌻دهم: بسیارمراقب کردار خودباشید تا مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت ندارید. السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا«ع»  ‌‌‌‌
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍به قول شهید‌مرتضی‌آوینی __ما نه از رفتن آنها، که از ماندن خویش دلتنگیم....! شادی ارواح طیبه شهدا صلوات