رصدنما 🚩
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_سی_پنجم مطلع بود که در غیاب پلیس هر جرمی ممکن است روی د
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_سی_ششم
خداحافظ تا فردا جالب است که هر روز زمان جدا شدن از یکدیگر همین جمله را به کار میبریم وآرزو میکنیم روز بعد یکدیگر را ببینیم بدونه اینکه کمی فکر کنیم آیا همه چیز همان گونه که ما انتظار داریم خواهد بود یا خیر شهردار و راننده اتومبیل هم بدون حرف پیش بینی برای فردا از هم جدا شدند🧐
شهردار در اتومبیل جای گرفت آن را روشن کرد بدون عجله به حرکت درآورد در شهر گردشی کرد و به و به مردمی که آنها هم در آرامش بودند و قدم می زدند نظری انداخت در جای ماشین را نگه داشت از اتومبیل پیاده شد و به قدم زدن پرداخت در همان حال به آنچه می شنید گوش میداد قصد داشت نبض شهر را بسنجد به یاد قصههای افتاد که خوانده بود داستان پادشاهی که برای سنجیدن اندازه محبوبیت و عملکرد خود لباس مبدل می پوشید در بین مردم معمولی میرفت و با آنها نزدیک میشد و سخن می گفت آنچه می شنید پر از صداقت و آگاه بود خبری از مزورین وریا کاران برای دستکاری جملات نیست و کسی به فتنه و توطئه فکر نمیکنم 😌
شهردار پادشاهان شهر ویران و محاصره شده نبود نیازی هم به لباس مبدل نداشت البته کمی مشوش بود و چین و چروک های پیشانی بیشتر از همیشه شده بود اغلب عابران او را میشناختند تعداد کسانی که به او عرض ادب می کردند زیاد نبود همکاران حزبی افرادی که رای سفید داده بودند و دیگر مردم عادی با خبر بودند که او طرفدار حزب میانهرو است و در عین حال این پرسش در ذهن مردم جا می گرفت که شهردار در آنجا چه می کند چرا با افرادی هم میشود که رای سفید دادهاند اصولاً می بایست در آن ساعت پشت میز خود در ساختمان شهرداری نشسته باشد برخی تصور می کردند شاید او برای جمع آوری رای برای حزب خود به خیابان آمده است اما بلافاصله به خاطر میآوردند که به آن زودی ها انتخاباتی برگزار نخواهد شد باید یادآور شد که استعمال کلمه رای سفید نه به طور اتفاقی است و نه اشتباه رایانهای در ضمن واجه جدید و تازه ابداع شده ای نیست بلکه حقیقت آن وجود دارد و در هر فرهنگ لغتی پیدا میشود اگرچه این واژه سریعاً منتشر شد به نظر اهانت آمیز می آمد اما در تمام رسانه های خبری مثل تلویزیون توری از این واژه بهره میبرند که گویی صفت تبهکاران است😏
اگر کسی آن را در نوشته ای میدید شاید زیاد اثر گذار نبود اما زمانی که بر زبان جاری می شد با توجه به باز و بسته شدن دهان گوینده بسیار توهین آمیز می شد اگر این کلمات را با خشونت برای کسی استفاده می کردند با برداشتن سنگی خود را برای کوبیدن سر و صورت طرف مقابل آماده میکرد و حتی در مشاجرات خانوادگی به جای ناسزا از آن استفاده می شد شهردار که نه پادشا بود و نه حرفی برای گفتن و نه چیزی برای بخشش داشت همچنان در خیابان قدم برمیداشت با نگریستن به عابران به نشانه های تزلزل تنبلی بی تفاوتی انهدام ضخامت و بحران دقت میکرد تمام مراکز خرید بزرگ و فروشگاه ها باز بودند اما به نظر نمی آمد خرید و فروشی در آن صورت پذیرد اتومبیل ها در خیابان ها رفت و آمد می کردند و غیر از ترافیک های لحظه ای چیزی جلب توجه نمی کرد صفهای طویل ای از مشتریان در مقابل بانک ها به چشم نمیخورد👀
همه چیز روال طبیعی و عادی خود را پشت سر می گذاشت هیچ علامتی از بحران هجوم دستبرد نزاع دعوا و کشمکش دیده نمی شد گویی آن روز تمام تشویش ها و نگرانی ها از بین رفته بودند همه آنها به غیر از آنچه شهردار در درون خود احساس می کرد شاید در بین عابران فقط او دچار چنین تشویش هایی بود از دید او محیط اطراف تهدید آمیز به نظر میآمد درست مانند ابرهای سیاه که در آسمان دیده میشوند و بعد به هم می رسند و صاعقه فریاد می کشد و آنگاه نسیمی خنک صورت ها را نوازش میکند و بعد باران شروع به باریدن می نماید حقیقتا چیزی در محیط اطراف نبود که بتوان آن را علت نگرانی تلقی کرد به هر حال شهردار موفق نشد بر خود مسلط شود و با اولین رهگذر وارد گفتگو نشود مواظب باشید چرا تصور می کنم اتفاق ناخوشایندی در شرف وقوع است آیا شما شهردار نیستید بله خودم هستم خوب پس مسئولیت رویارویی با آن اتفاق به عهده خود شماست😌
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama