eitaa logo
رصدنما 🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
11.4هزار ویدیو
255 فایل
ˇ﷽ ما استراحت نخواهیم ڪرد این انقلاب و جامعہ آنقدر ڪار درش هست ڪه دیگر استراحت بـےاستراحت. بےآنڪه هیچ پست وسمت وحڪمے درڪار باشد. #شهید_بهشتے♥️🌱 #نَحنُ_جُنودُڪَ_بَقیَّةَ_الله³¹³ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
رصدنما 🇮🇷
⇜‌[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ #بینایی _از نفوذ خودتان بهره بگیرید. به او بگویید که این کار به امنیت کشور
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ با توجه به اطلاعیه ای که صادر شده و در آن قید شده بود هر نوع بی نظمی و یا مخالفت از جانب کارکنان دولت باعث بازگشت پرونده به اداره پلیس خواهد شد این طور به نظر می رسید چنین اتفاقی نوعی توطئه باشد👿👿 زیرا هراس از اقدامات پلیس از این عمل ممانعت می کرد البته کسی باخبر نبود واقعاً چند میکروفون جدید و پیشرفته در میان دیوار ها کار گذاشته شده بود تا صداها را به نقاط مورد نظر منتقل کند به هر صورت نخست وزیر به این نتیجه رسید که در آن لحظات به این مسئله نیاندیشد نامه را تا کرد در یکی از جیب هایش قرار داد و گفت شاید این امر از همان نابینایی چهار سال قبل سرچشمه می‌گیرد آن را نگه میدارم✉️✉️ رئیس‌جمهور آثار تعجب را در چهره نخست‌وزیر مشاهده کرد لبخندی زد و گفت دوست عزیز زیاد دلواپس نباشید از نامه‌ای که در دست دارید شاید نسخه های مشابهی تکثیر شده باشد و تعداد زیادی از آنها در ساختمانهای دولتی در حال گردش باشد✉️📥 ناگهان حالت چهره نخست وزیر دگرگون شد گویا احساس می‌کرد کسی گناهان او را متذکر می شود اتفاقات بسیاری را به یاد آورد که نتایج تلخ و شیرینی داشت در عین حال با خبر نبود در آن لحظات وزیر کشور به چه اموری می پردازد🤔🤔 آیا واقعاً کسانی را برای تحقیق به کار گرفته بود وزیر کشور را می‌شناخت از دراکولا خونخوار تر بود اما تظاهر می کرد که انسانی با محبت است رفتار او اینگونه بود.👿😊 در اعماق تیرگی شب سه مرد که لباس های ساده و روستایی بر تن داشتند به طرف مقصد در حرکت بودند آن ها به همراه خود اسلحه حمل می‌کردند اما قرار بود تا حد امکان از آن استفاده نکنند برای بریدن سیم های خاردار که تماس با آنها موجب به صدا در آمدن آژیرهای🚨🚨 خطر می شد تنها ۵ دقیقه کافی به نظر می رسید مطلع بودند که ارتش قبل از دمیدن سپیده دست به عملیات خواهد زد و بنابراین پر شتاب می رفتند.🏃‍♂🏃‍♂ هر سه از سیم ها رد شدند در جاده های فرعی در فاصله ۵۰۰ متری اتومبیلی در انتظار رسیدن آنها بود مقصد آنها یک شرکت بیمه بود که کارکنانی از داخل و خارج داشت و با ورشکستگی فاصله چندانی نداشت آن ها می بایست اسناد و مدارکی را می یافتند 🗄📇و برای وزیر کشور می آوردند زیرا این یک دستور بود برای مقامات عملیات مهم نبود که این مدارک چگونه به دست می آیند حتی به آن سه نفر گفته شده بود در صورتی که به دلیل اشتباه طرح با ناکامی روبرو شود و آنها اسیر شوند نباید چشم امید به یاری و کمک فرماندهان داشته باشند✋😠 آن ها هیچ مدرک هویتی با خود به همراه نداشتند مانند کماندوهای بودند که در مملکتی بیگانه و در بین افراد دشمن رها شده باشند آنها با خبر بودند که زندگی خود را به مخاطره انداخته اند اما به قدر کافی زیرک بودند🤔😎 که در صورت گرفتار شدن بتوانند در مقابل دادگاه پاسخگو باشند بسیار سرعت عمل بالایی داشتند از وزیر کشور دستور داشتند که کسی را به قتل نرساند مگر اینکه وادار به این کار شوند اتومبیل وارد شهر شد در گوشه یکی از میادین شهر متوقف شد تا راننده دیگری جایگزین قبلی شود این کار سه بار انجام شده بود بلاخره به ساختمان شرکت بیمه رسیدند در آن لحظات نگهبان ساختمان حضور نداشت احتمالاً به او گفته بودند آن شب زود به رختخواب برود و اگر هم در اواسط شب صداهایی شنید و از خواب بیدار شد دیدگانش را ببندد سه مرد با آسانسور به طبقه چهارم رفتند⏫4⃣ در راهرو به طرف چپ بعد به راست و بعد به چپ پیچیدند تا به نقطه مورد نظر رسیدند وارد محل شدند ▶️ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 😌👌.•░از ڪسے‌ڪه ڪتاب نمےخونه بترس از اونے‌ڪه فڪر میڪنه خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ .↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama