eitaa logo
رصدنما 🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
255 فایل
ˇ﷽ ما استراحت نخواهیم ڪرد این انقلاب و جامعہ آنقدر ڪار درش هست ڪه دیگر استراحت بـےاستراحت. بےآنڪه هیچ پست وسمت وحڪمے درڪار باشد. #شهید_بهشتے♥️🌱 #نَحنُ_جُنودُڪَ_بَقیَّةَ_الله³¹³ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
رصدنما 🇮🇷
[• #قصص_المبین💫 •] (هشتڪ رمان‌هاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے) #رمـان‌خـاطـرات‌مـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگ
[• 💫 •] (هشتڪ رمان‌هاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے) (جاسـوس انگلیســـسے ) ⚡️| او چندان پای‌بند دیانت نبود، و در باطن عقیده و ایمانی نداشت اما ظاهرا خود را پای‌بند دیانت جلوه می‌داد. روزهای جمعه به مسجد می‌رفت، ولی نماز خواندنش در روزهای دیگر هفته، مرا مسلم نبود. به هر صورت، پیشنهاد شرم‌آور اورا رد کردم. ⚡️| او پس از چندی با یکی از کارگران دیگر که جوان قشنگی از مردم سالونیک بود، و ضمنا خود را جهودی جدید الاسلام معرفی می کرد، آن ‌کار را شنیع را انجام داد. ترتیب چنین بود که جوان را به انبار چوب پشت مغازه می‌برد، هر دو می‌خواستند وانمود کنند که برای صورت برداری از چوبها به انبار سر می‌زنند ولی تقریبا آشکار بود برای چه منظوری رفته اند. ⚡️| من همه روزه در مغازه نجارے نهار می‌خوردم، و بعد برای نماز ظهر به مسجد میرفتم و تا نزدیک عصر در مسجد بودم. نماز عصر را می‌خواندم، سپس به منزل شیخ احمد می‌رفتم و نزد او دو ساعت قرآن یاد می‌گرفتم. علاوه بر قرآن، زبان ترکے و عربے را هم می‌آموختم. ⚡️| هرجمعه، مبلغی از دستمزد هفتگی خود را بابت زکوة به شیخ احمد می‌دادم و این زکوة در حقیقت، در حقیقت، نمودار ارادت و علاقه‌ای بود که به شیخ داشتم. و نیز حق الزحمه‌ی ناقابلی بود برای درس قرآن. براستی شیخ بهترین روش را در تعلیم قرآن داشت و علاوه بر آن اصول و مبادی احکام اسلامی را با زبان عربے و ترکے به من یاد می‌داد. ⚡️| وقتی شیخ احمد فهمید که من مجرد هستم، و هنوز ازدواج نکرده ام، به من پیشنهاد کرد که همسری برای خود اختیار کنم، و یکی از دختران اورا به همسری برگزینم. من از این‌کار مودبانه عذر خواستم، و دلیل آنرا " عنین" بودن خود جلوه دادم : یعنی... … الآن وقتشه، شروع کن بخوندن👇 °• 📖 •° @Rasad_Nama‌