دُچار باید بود ؛
وگرنه زمزمه حیات میان دو حرف
حرام خواهد شد !
و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت ِ اشیاست
و عشق
صدای فاصله هاست ؛
صدای فاصله هایی ك ِ
غرق ِابهامند . .
#سهراب_سپهری
رَشتاك!🇵🇸
-
حال و روزی آشفته، ولی آمیخته با امید . .
همین روزها بود که خبری آمد ؛ با اشتیاق
چمدان ذوقمان را بستیم و روانهی خیال
وصل شدیم .
همان جای دنج را با پاهایمان در پیادهروی
خیال متر کردیم .
چه میدانستیم که روزی دنیا وارونه میشود
و کاسه کوزهی بساط ِخیالمان جمع میشود .
راست میگویند که برای چیزی که اتفاق نیفتاده
جلو جلو ذوق کنی ، برچیده میشود و گوشه ای
برای همیشه ذوقت را کور میکند .
.
اما امیدی هست ؛ همین که هنوز زندهایم و
نفس میکشیم یعنی هنوز تمام نشده !
تا زمانی که دم و بازدمی هست ، کورسویی از
امید میان انباری از نا امیدی دیده میشود ؛
یعنی باید دیده شود .
وگرنه الله اعلم که چه بر سر این جسم بی جان
میآید .
همین که سر ِپاییم یعنی جای بهتر شدن هست !
حالمان را به دست میگیریم و روانهی کوچه
بازار های شهر میشویم تا نشانی از بهانهای
برای ِحال خوبمان پیدا کنیم .
نمیدانم کجا مییابمش ؛ اما به یافتنش امید دارم .
[ - #فاطیماه | ۱۴۰۲/۲/۲۷ برای پایان این
نا امیدی های کهنه شده ، به وقت دیدن
نوری از امید ، میان چند شاخ و برگ ]
رَشتاك!🇵🇸
حال و روزی آشفته، ولی آمیخته با امید . . همین روزها بود که خبری آمد ؛ با اشتیاق چمدان ذوقمان را بست
اگر خوشتان آمد ،
به خوانده شدنش کمک کنید .
شاید ذوق هایی دوباره جان بگیرند : )
؛ صبح یعنى
همۀ شهر پر از بوي خداست
عابرى گفت :
که این مطلق ِنادیده کجاست
شاپرك پر زد و ُ
با رقص خود آهسته سرود
چشم ِدل باز کن !
این بسته به افکار شماست . .