داستانِ اردیبهشت
به پایان رسید
و من هنوز
به خانه نرسیدهام
قصهی خرداد را بباف
کلاغ ها،
اردیبهشت
سر به هوا میشوند...
ببخشید اگه فرصت جوابگویی در خود لینک ناشناس نیست؛ یا حالا به هر دلیلی فراموش میشه.
لطفاً اگر کاری بود پیام بدید :)
https://eitaa.com/Fatimah_kh
پرسیدند:
چگونه در میان شلوغی او را پیدا کردی؟
گفت: کدام شلوغی؟!
من غیر از او کسی را ندیدم...
4_5947392771282181538.mp3
4.97M
بخوان با من
که قصهی شب فرق میکند؛
خاطرات، شبها تازه بیدار میشوند!
خاطرت،
قندِ تلخکامیِ روزهاییست که نیستی.
میدانی که حضور نداشتن در تنگنای
لحظات چه بر سر آدم میآورد؛ از زمین
و زمان جدایت میکند و به دوردستهایی
میکشاند که اگر دلت را به زنجیر هم
بکشند، رها نخواهی شد.
انگار این خاصیّتِ هجر است خوبِ من!
اصلاً، علت این امید کمسویی که کور
نخواهد شد، همان تلخیِ قهوهی قاب
عکسیست که غرقشان شدهام. از قهوه
حرف میزنم و شب، دوباره به یاد تو
غزلباران میشود! مطلوبِ من .
#فاطیماه