eitaa logo
رَشتاك!🇵🇸
566 دنبال‌کننده
2هزار عکس
588 ویدیو
37 فایل
- ☁️🔗 وَ ما در آرزوی زیستن تن به مردن نخواهیم داد؛ می‌نویسم که بعدترها از من بخوانی ؛) . بیرون‌پراکنیِ درونیات . https://daigo.ir/secret/6107676899
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قلب ِقرآن سابق
سلام ُ و عرض ِادب 🌱 . ان‌شاءالله قسمت شده داریم میریم خدمت [ ِحضرت‌ ِمعصومه ] جانم اگر علاقه‌مند بودید که به جا‌ی ِشما زیارت بشه اسم‌شریف ِتونو و یا تگ ِچنلتونو بدید به‌یادتون باشم . - @SAIE_79 .
-
آه که اگر فقط این دوری اجباری از تو نبود، اگر فقط تو را در کنار خود داشتم، می‌توانستم بگویم که آرام ترین، شادترین و امیدوارترین روزهای عمرم را می گذرانم... * نامه‌های احمد شاملو به آیدا
یه ثبت نام ریاست‌جمهوریمون نشه؟!
-
رَشتاك!🇵🇸
-
خیال! آره دوباره بخونش! خیال همیشه قشنگه. وقتی که بینِ روزمرگیِ خستگی‌ناپذیر زندگی‌ت گیر کردی و نمی‌دونی رهایی کدوم سمتیه؛ چاره‌ای جز این نداری که به خیال رو بیاری. آره خیال قشنگه چون، زندگی بدون اون هیچ رنگ و طعمی نداره. حتی اگه اون مارمالاد توت‌فرنگیِ روی کیک رو هم فراموش نکنی، اگه آدم مطلوبت و با خیال از فرسنگ‌ها فاصله نکشونی و نیاری کنار خودت، هیچ طعم و مزه‌ی دلچسبی نمی‌تونه برات داشته باشه. اگه انزِجار دلتنگی آزارت می‌ده و قفس پرنده‌ی ناآرومِ دلت روز به روز کوچکتر می‌شه، تا فقط یک لحظه بتونی چشمات و توی یه آغوشِ خیلی دورِ امن ببندی و برای چند ثانیه هم که شده آسوده نفس بکشی؛ خیال، پانسمانِ تمام جراحت‌های عمیقه. آره اگه خیال نبود، دست‌ها از یخ‌زدگی می‌مردن!
هدایت شده از رَشتاك!🇵🇸
و هنگامی که داشتم خاکستر می‌شدم گُر گرفتم!
؛)
از کدام آغوش به تو می‌شود رسید؟ مرگ؟ زندگی؟ خواب؟ حرفی بزن! دارم تمام می‌شوم... - علیرضا اطلاقی
رَشتاك!🇵🇸
- 🤍
از سی‌صدو شصت و پنج روز قبل، از تاریخی که نانوشته هم به یادخواهم آورد. از روزهایی که نمی‌خواستم بارانی باشم و از لحظاتی که هرگز از یاد نخواهم برد؛ می‌نویسم. راست گفتی آقای چزاره پاوزه: ما روزها را به یاد نمی‌آوریم، لحظه‌ها را به یاد می‌آوریم. هرچه زندگی تاخت، هرچه دوام آوردنِ بین طوفانی که مرا هر لحظه بیشتر غرق خودش می‌کرد تا این منِ تازه پا به عرصه گذاشته را مغلوب خودش کند، من، ادامه خواهم داد. و من، همین من‌ِ ساده، تکه‌های شکسته شده‌ی حاصل از درد را، نه تنها دور نخواهم انداخت بلکه خم می‌شوم و از روی زمین برشان می‌دارم و با چاشنیِ عشق به هم وصله می‌زنمشان. من، امروز، درست هفدهمین روز از خردادِ بهاری، برای جنگیدنِ با تو زاده‌ شده‌ام؛ درد! [ من اما نمی‌میرم؛ من، ماهی می‌شوم... ]
پرسیدند: فرق کریم با جواد در چیست؟ فرمودند: از شخص کریم همینکه درخواست کنید به شما عنایت می‌کند ولی «جواد» خود به دنبال سائل می‌گردد تا به او عطا کند... 🖤
- 🎊 🤍
رَشتاك!🇵🇸
- 🎊 🤍
قد و بالای علی از چشم زهرا دیدنی‌ست وای! وقتی می‌رسد دریا به دریا دیدنی‌ست ؛)
enc_16887493929729831796624.mp3
5.27M
- در عرش جبرئیل به یکباره کل کشید !
خون می‌چکد از دیده در این کُنجِ صبوری این صبر که من می‌کنم افشردن جان است...
-
رَشتاك!🇵🇸
-
نان را از من بگیر، اگر‌ می‌خواهی، هوا را از من بگیر، اما خنده‌ات را نه.
از دلتنگیِ تو، به کجا فرار کنم که ببینمت؟!
-
رَشتاك!🇵🇸
-
عزیز دورِ من! حالا که باید در نزدیکترین فاصله‌ی ممکن به تو باشم تا تسکین و آرام دل بی‌قرارت بشوم، فرسنگ‌ها فاصله و دوری بینمان جدایی انداخته. می‌یابم که فاصله، فاصله می‌آورد. کوه‌ها قد می‌کشند، جاده‌ها کِش می‌آیند و راه طولانی‌تر می‌شود. انگار، گردابی مرا لحظه به لحظه بیشتر در خودش حل می‌کند؛ که از تو دور و دورتر باشم. برای ناآرامیِ قلبِ داغ‌دیده‌ات مهربان! برای اینکه آرام بگیری، برای اینکه آرام بگیرم، دست‌هایت را به من بده...
در غیاب تو کسی شاد ندیده‌ست مرا کسی از فکر تو آزاد ندیده‌ست مرا
هدایت شده از رَشتاك!🇵🇸
نان را از من بگیر، اگر‌ می‌خواهی، هوا را از من بگیر، اما خنده‌ات را نه.
صدایم، باران کوتاهی ست از یک خاطره در خیابان بلند...
تیر باران است، می‌دانی که اصلاً ماه‌هاست من سراپا زخمم اما تیر می‌خواهد دلم؟
-
دوستت دارم؛ مثل گل‌های شب‌بوی پیاده‌رو مثل همان نیمکت تنها، یا مثل چراغ‌های زردی که به ما علامت می‌دادند برای زندگی، برای عشق، برای بودن...