eitaa logo
رَشتاك!🇵🇸
572 دنبال‌کننده
2هزار عکس
587 ویدیو
37 فایل
- ☁️🔗 وَ ما در آرزوی زیستن تن به مردن نخواهیم داد؛ می‌نویسم که بعدترها از من بخوانی ؛) . بیرون‌پراکنیِ درونیات . https://daigo.ir/secret/6107676899
مشاهده در ایتا
دانلود
 🌝💚 ▪️وقتی بغضم می‌گیره؛ -  تو بلافاصله سیستم عصبیم رو فعال می‌کنی و می‌فرستی‌شون سراغ غده‌های اشکیِ چشمام! - این‌جوری اون غده‌ها رو راه می‌ندازی تا اشک بیشتری تولید کنن، - وقتی بغض از حد تحملم فراتر میره، تو دریچۀ غده‌ها رو باز می‌کنی تا اشک‌هام جاری بشن. - هم‌زمان، تو با آزادکردنِ هورمون شادی‌آور و آرامش‌بخش، دلتنگی‌هام رو کم می‌کنی، - و از طرفی با گریه کردن، به خارج شدن سموم بدنم هم کمک می‌کنی و جسمم رو به تعادل می‌رسونی. - همزمان با همه‌ی این اتفاق‌ها، با افزایش سرعت تنفسم، اکسیژن بیشتری وارد بدنم می‌کنی تا مغزم رو خنک کنی. - حالا یواش‌یواش حالم بهتر میشه و احساس سبکی بهم دست میده... ※ شاید من گریه‌کردن رو دوست نداشته باشم، اما تو این سیستم عظیم رو برای تخلیۀ احساسات من و رسیدنم به تعادل و آرامش قرار دادی... ممنونم ازت خدا: )🌸 خودسازی+دینداریِ لذت بخش🌱 https://eitaa.com/joinchat/2799632539C619f599b0d
رَشتاك!🇵🇸
#ممنونم_خدا 🌝💚 ▪️وقتی بغضم می‌گیره؛ -  تو بلافاصله سیستم عصبیم رو فعال می‌کنی و می‌فرستی‌شون سراغ
☁️🧡 ■ وقتی میخوام به صدایی گوش بدم؛ -  تو با لالۀ گوشم صداها رو جمع می‌کنی و می‌فرستیشون توی یک لولۀ باریک و از اونجا با فشار هوا ، هُلشون میدی تا میانۀ گوشم. -  حالا برای هر نوع صدایی یک لرزش خاص می‌سازی ؛ و بعد این لرزش‌ها رو به انتهایی‌ترین قسمت گوشم منتقل می‌کنی. -  اونجا رو از مایع پر کردی و یک عالمه مژک‌های ریز شناور داخلش قرار دادی و با هر نوع لرزشی ، مژک‌های خاصی رو به رقص در میاری تا عصب شنواییم رو لمس کنن. -  اینجوری صداهای مختلف رو به مغزم می‌رسونی و من می‌تونم اونا رو درک کنم. -  دارم فکر میکنم ؛ در طول گوش دادن به یک موسیقی ، این واکنش‌های بی‌نقص رو چندبار و با چه سرعتی برام انجام میدی!!؟ ممنونم ازت خدا: )🌸 خودسازی+دینداریِ لذت بخش🌱 https://eitaa.com/joinchat/2799632539C619f599b0d
رَشتاك!🇵🇸
#ممنونم_خدا ☁️🧡 ■ وقتی میخوام به صدایی گوش بدم؛ -  تو با لالۀ گوشم صداها رو جمع می‌کنی و می‌فرستیش
💚🌼 ■ وقتی گرد و غبار وارد بینیم میشه؛ - تو با تحریکِ سیستم عصبیم ، موهای ریز بینی‌م رو تکون میدی... - بلافاصله، با یه نفس عمیق هوای زیادی رو میاری داخل ریه‌هام و تا جایی که ممکنه اونو فشرده می‌کنی - برای اینکه بتونم هوای فشرده شده رو توی سینه نگه دارم ؛ زبونم رو می‌چسبونی به سقف دهانم تا راه گلوم رو ببندی. - حالا وقتشه که این‌همه هوا رو یک‌دفعه آزاد کنی تا عامل مزاحم به بیرون پرتاب بشه.. -  اما چشمام ممکنه تحمل این حجم فشار رو نداشته باشن و آسیب ببینن ؛ پس تو اونا رو محکم می‌بندی، -  و هم‌زمان راه گلوم رو باز می‌کنی؛ و من عطسه می‌کنم.. ✖️ارادۀ من هرگز نمی‌تونه مثل تو با چنین سرعتی از سلامتیم مواظبت کنه.. بی‌دلیل نیست که بهمون یاد دادی بعد هر عطسه بگیم ؛ الحمدلله ممنونم ازت خدا:))🌸 خودسازی+دینداریِ لذت بخش🌱 https://eitaa.com/joinchat/2799632539C619f599b0d
رَشتاك!🇵🇸
#ممنونم_خدا 💚🌼 ■ وقتی گرد و غبار وارد بینیم میشه؛ - تو با تحریکِ سیستم عصبیم ، موهای ریز بینی‌م رو
💜🌜 ■ وقتی خواستی اولین غذای منو تدارک ببینی؛ - از پروتئین و قند و چربیِ خون مادرم، شیر گرم و خوشمزه‌ای برام درست کردی... - چیزی که ما بهش می‌گیم آغوز یا طلای مایع، این اولین غذایی بود که باهاش وقت به دنیا اومدنم، از من پذیرایی کردی. - تو اونو از چند ماه قبلِ تولدم، آماده کرده بودی که اگه زودتر از وقتم به دنیا اومدم، گرسنه نمونم! - یه شیر پر از مواد معدنی، ویتامین، گلبول سفید و پادتن‌هایی که سیستم ایمنی منو قوی می‌کرد؛ یعنی یه واکسیناسیون طبیعی برای زندگی تو دنیا و تو همۀ این کارها رو در حالی برام انجام دادی که من هنوز پا به دنیا، نذاشته بودم. ممنونم ازت خدا: )🌸 خودسازی+دینداریِ لذت بخش🌱 https://eitaa.com/joinchat/2799632539C619f599b0d
رَشتاك!🇵🇸
#ممنونم_خدا 💜🌜 ■ وقتی خواستی اولین غذای منو تدارک ببینی؛ - از پروتئین و قند و چربیِ خون مادرم، شی
💛🌚 ▪️وقتی عطری به مشامم می‌رسه؛ - مولکول‌هایی که از اون عطر، تو هوا پخش شدن رو می‌چسبونی به گیرنده‌های بویایی‌ من. - بعد اطلاعات ذرات عطر رو که به این گیرنده‌های کوچیک چسبیدن، به‌وسیلۀ تعدادی از عصب‌های بینی‌م، مستقیماً به مرکز بویاییِ مغزم می‌رسونی. - اینجاست که من می‌تونم اون رایحه رو درک کنم، اما ماجرا به اینجا ختم نمیشه... - از اونجایی که حس بویاییم رو اختصاصی به مرکز حافظۀ بلند مدتم، متصل کردی؛ بلافاصله تمام خاطراتی که با اون عطر از کودکی تا همین لحظه داشتم، برام زنده می‌شه، - و اینجوریه که بوهای تهدیدآمیز، و یا عطرهایی که با خودشون خاطره‌ای از محبت دارند، برام قابل تشخیصند، حتی اگه سال‌ها از اون‌ها دور بوده باشم! مثل بوی گاز ، یا بوی آغوش مادر . . ممنونم ازت خدا: )🌸 خودسازی+دینداریِ لذت بخش🌱 https://eitaa.com/joinchat/2799632539C619f599b0d
رَشتاك!🇵🇸
#ممنونم_خدا 💛🌚 ▪️وقتی عطری به مشامم می‌رسه؛ - مولکول‌هایی که از اون عطر، تو هوا پخش شدن رو می‌چسبو
🧡🌝 ■ وقتی انگشتم می‌خوره به یه جسم داغ؛ -  صدم ثانیه برای تو کافیه تا با گیرنده‌های حسیِ توی پوستم میلیون‌ها پیام بفرستی به فرماندهی دستگاه عصبی من! -  با همین سرعت پیام‌هایی رو از این مرکز برای ماهیچه‌های نوک انگشتام می‌فرستی. -  حالا وقتشه که اون ماهیچه‌ها رو منقبض کنی و دستم رو کنار بکشی. -  این‌قدر این زمان کوتاهه که من تازه آخرش می‌فهمم تو مواظبم بودی تا نسوزم.. ممنونم ازت خدا: )🌸 خودسازی+دینداریِ لذت بخش🌱 https://eitaa.com/joinchat/2799632539C619f599b0d
رَشتاك!🇵🇸
#ممنونم_خدا 🧡🌝 ■ وقتی انگشتم می‌خوره به یه جسم داغ؛ -  صدم ثانیه برای تو کافیه تا با گیرنده‌های حس
🌼💚 ■ وقتی که زخمی می‌شم؛ -  رگ‌های خونیِ اطراف زخمم رو باریک می‌کنی تا خون کمتری از دست بدم. -  پلاکت‌ها رو کنار هم میچسبونی تا لخته بشن، شکاف رگ‌ها رو ببندن و خونریزی رو متوقف کنن. -  حالا رگ‌ها رو بازتر می‌کنی تا خون تازه به همراه مواد مغذی به جای آسیب‌دیده برسن. -  التهابِ محل زخم نشونۀ اینه که سربازهای ایمنی بدنم یعنی گلبول‌های سفید دارن با سلول‌های مرده، باکتری‌ها و عوامل بیماری‌زا مبارزه می‌کنن؛ تو اون‌ها رو مأمور پاک‌سازیِ بافت آسیب‌دیده می‌کنی. -  حالا زمان بازسازیه و تو سلول‌های پوست و بافت‌های زیرش رو، بدون اینکه دردی احساس کنم، تکثیر می‌کنی؛ و اندازۀ زخم روزبه‌روز کوچیک و کوچیک‌تر می‌شه. - همۀ این‌ها را بدون اینکه ذره‌ای به اون‌ها آگاه باشم یا اراده‌م در اون‌ها نقشی داشته باشه انجام می‌دی تا از من مراقبت کنی. ممنونم ازت خدا: )🌸 خودسازی+دینداریِ لذت بخش🌱 https://eitaa.com/joinchat/2799632539C619f599b0d
رَشتاك!🇵🇸
#ممنونم_خدا 🌼💚 ■ وقتی که زخمی می‌شم؛ -  رگ‌های خونیِ اطراف زخمم رو باریک می‌کنی تا خون کمتری از د
💙🌚 ■ وقتی که بدنم عفونت می‌کنه؛ -  با اینکه دمای بدنم رو بالا می‌بری، اما رگ‌های کوچیک پوستم رو می‌بندی تا عرق نکنم؛ و با این تب و حرارت، جلوی رشد عفونت رو توی بدنم می‌گیری. -  هم‌زمان گلبول‌های سفید خونم رو زیاد می‌کنی و میفرستی‌شون تا با عوامل مزاحم بجنگن. -  توی این درگیری، ضربان قلبم رو هم بالا می‌بری تا خون بیشتری به اندام‌های حیاتیم برسونی و اونها رو امن نگه داری.. - وقتی این مبارزه به پایان می‌رسه و عفونت از بین میره، رگ‌های کوچیک پوستم رو باز می‌کنی تا عرق روی تنم بشینه و حرارتم بیاد پایین؛ تو همه‌چی رو دوباره برمی‌گردونی به حالت عادی. - وقتی که بدنم عفونی می‌شه ، من ناراحتم که تب می‌کنم ، اما در حقیقت تو داری از بدنم مراقبت می‌کنی... ممنونم ازت خدا: )🌸 https://eitaa.com/joinchat/2799632539C619f599b0d
رَشتاك!🇵🇸
#ممنونم_خدا 💙🌚 ■ وقتی که بدنم عفونت می‌کنه؛ -  با اینکه دمای بدنم رو بالا می‌بری، اما رگ‌های کوچیک
🌛☁️ ■ وقتی هوا سرد میشه؛ - عضلاتم رو منقبض می‌کنی که رگ‌ها تنگ بشن و حرارت کمتری به سطح بدنم بیاد تا دمای مرکزیِ بدنم حفظ بشه... - فعالیت غده‌های تولیدکنندهٔ عرق رو متوقف می‌کنی تا پوستم یخ نکنه.. - عضله‌هایی که به موهای ریز پوستم چسبیدن رو منقبض می‌کنی تا موهام راست بشن و دور بدنم یه لایه هوای ساکن و گرم رو به دام بندازن.. - بیشتر که سردم بشه، بدنم رو می‌لرزونی تا با اصطکاک و سوخت و ساز گرما تولید کنن.. - همهٔ این کارها رو، بدون اینکه من حواسم باشه، انجام میدی تا کمتر احساس سرما کنم، تا گرم بمونم.. ممنونم ازت خدا: )🌸 https://eitaa.com/joinchat/2799632539C619f599b0d