رَشتاك!🇵🇸
تولدت مبارك ؛ زود آشنای دیر یافته !
و زادروز تو؛ مطلوبِ مهربان من ؛)🤍
رَشتاك!🇵🇸
-
در میان رگ من، عشق تو در جریان است
سر و تن پیشکشت، هدیه برایت جان است
من، زمستانهترین حالت عاشق شدنم
سیاُمِ تیر، از آنِ تو و تابستان است
#فاطیماه ؛ برایِ :
زودآشنای دیریافتهی من.
لینک کانال جمعی از شعرای جوان کشور؛
با موندنتون خوشحالمون کنید ؛)🤍
امیرحسین پاسبان
@apasban
عباس تافته
@abbas_tafteh
علی سمرقندی
@alisamarqandi
محمدسبحان مهنام|تشنهلب
@Teshnelaab
امیرحسین قاسمیپور|چراغ شعر
@Hadi_Naqvi_Poetry
محمدعلی حقجو|دِل
@dell_poem
آیا کسی میداند که،
از دلتنگی به کجا فرار باید کرد؟
از سیاهیِ غریبِ شب،
از سکوتِ سرد فراق،
از شلوغیِ شهر ناشناخته،
از جای خالیِ صندلی چوبی،
و از خاطراتی که،
مرورشان جرعت میخواهد...
رَشتاك!🇵🇸
-
همه چیز خوب و روال است؛ قهوه تازهدم و گلهای طاقچه هم سرحالاند. کسی رابه کسی نیست انگار؛ همه به چیزی و کسی مشغولاند. عدهای میآیند، عدهای میروند.
البته هنوز جای نیشتر جراحاتِ قبلی روی دل زخمخوردۀمان هست. قلبی که از شدت جراحات جا نداشت و از شانه فرو میبردند. اینجا مخزن الاسرار است و نگهداری از سِرّ و رمز و رموز، تاوان دارد. سخت، تحملگداز و توانسوز؛ گاهی به قیمت جان، گاهی هم به قیمتِ رها کردن.
رها کردن را آدمها خودشان به دیگران میآموزند. نمیشود که بیایند و زخمی در جایی و قسمتی از قلبِ محافظهکارت باقی بگذارند و هنوز همان لبخندِ کشدارِ قبل را تحویلِ چشمهایشان بدهی.
گاهی آدمی که هیچ،
همان منحنیِ نازکِ لبخند هم تغییر میکند...