وآسمانی که برای نیامدنت خون گریه میکند...🌧💔 +اقای‌نیامده‌ام... #هم‌اکنون‌باران☔️ #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج #جمعه

ابرها فکر تو بودند که باران آمد...🌧🌱 #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج

بر تنِ بی‌جان شهرم ناگهان، ابرها باران زدند... :)☔️ 📡 @Rastegaran_313

✍🏻دردفترش نوشته بود: با بعضی‌ها حال آدم یک جوری میشود یک جورِ خوب؛ از آن خوب‌هایی که شبیه خوردن آب یخ وسط گرمای تابستان است، یا شاید هم شبیه خوردن گوجه سبز با نمک است که به تلخی هم نمیزند، شبیه قدم زدن در زیر باران!🌧 میدانی آدم خیالش یک جورِخاص راحت است، راحت از آنکه خوبیشان هیچ‌وقت ته‌نشین نمیشود... این جور آدم‌ها شبیه فرش رنگ به رنگ نمیشوند، شبیه باران میمانند؛ همین قدر لطیف، همین قدر آرام، همانقدر دلنشین...☕️🧶☔ #گوشه‌_نشین 📡 @Rastegaran_313

و چه خوبند آدمهایی که تخصص دارند در خوب کردن حال آدم ها... :)✨💕 📡 @Rastegaran_313

سال‌۶۲توعالم‌بچگی ازپسرخاله‌ام‌باهیجان‌پرسیدم: شمارزمنده‌اسلامین؟ گفت: نه‌عزیزم! ماشرمنده‌اسلامیم...🍁 میگفت‌: ازآن‌موقع‌فکرمیکردم شرمنده‌اسلام‌یک‌رده‌بالاتره‌وافتخار میکردم‌پسرخاله‌ام‌شرمنده‌اسلامه! تاشهیدشد... :)🕊💔 📡 @Rastegaran_313

رفتند... ولی ادامه دارند هنوز...!

آقا سیدمرتضی حالا وقتش رسیده ما بهت بگیم ای بامرام، ای شهید... ای آنکه بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود نشسته‌ای، دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را ازاین منجلاب بیرون بکش...🍂🌙 📡 @Rastegaran_313

و چشم‌ها دام‌ھای شیطانند...! 📡 @Rastegaran_313

هادی دلها...❤️

یادمه اولین بار که با مجموعه‌ فرهنگی رستگاران رفتم جنوب، قرار شد که هرکس به نیابت یک شهید زیارت کنه... شهید ابراهیم هادی هم قسمت من شد تاحالا ندیده بودمش، حتی اسمشم به گوشم نخورده بود تو اتوبوس، توحال و هوای خودم بودم که استادمون صدام زد: فلانی اسم شهیدت چی بود؟ گفتم: شهید ابراهیم هادی گفتن: پس بگو چرا امروز نورانی شدی!!! همین یک جمله انقلابی درون من بپا کرد که تا اون لحظه تجربه اش نکرده بودم هی باخودم مرور میکردمو به شهید میگفتم: مگه تو کی هستی که فقط اسمت باعث همچین اتفاقی شد... واین آغاز داستان رفاقت منو آقا ابراهیم بود... چه افتخاری نصیبم شده بود... چه زیارتی بود... چه حالی داشتم... چه گریه هایی... هیییی یادش بخیر... #هشتگ‌خاطرات 📡 @Rastegaran_313