eitaa logo
رستگاران
1.3هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
6.3هزار ویدیو
123 فایل
{خیلےحسیـ❤️ـن‌زحمـت‌مـاراکشـیده‌استـ} "مجموعه‌فرهنگی‌‌تربیتی‌رستگاران" «پندار ما این‌ است‌ که ما مانده‌ ایم وشهدا‌ رفته‌اند... اما حقیقت‌ آن است‌ که‌ زمان‌ مارابا خود برده‌ است‌ و شهدا مانده‌‌اند...✨🕊» خادم کانال: @Rastegar_12
مشاهده در ایتا
دانلود
📃خاطره ❤️روستای ما یک مدرسه بیشتر نداشت و آن هم دبستان بود. یک روز که عبدالحسین از مدرسه آمد،بے مقدمه گفت: از فردا اجازه بدین دیگه مدرسه نرم. من و باباش با چشم های گرد شده به هم نگاه کردیم😳 باباش گفت: تو که مدرسه رو دوست داشتے، برای چی نمیخوای بری؟؟؟ آمد چیزی‌بگوید،بغض گلویش راگرفت😔 همانطور بغض‌کرده گفت: بابا از فردا برات کشاورزی میکنم،خاکشوری میکنم، هرکاری بگے میکنم،ولے دیگه مدرسه نمیرم... این را گفت و زد زیر گریه😭 هرچه اصرار کردیم چیزی‌نگفت. فکر کردیم شاید خجالت میکشد دستش را گرفتم و بردمش توی اتاق دیگر با گریه گفت: ننه اون‌مدرسه دیگه نجس شده! تعجب کردم😟 پرسیدم: چرا پسرم؟؟؟ اسم‌معلمش را با غیظ اورد و گفت: روم‌به دیوار، دور از شما، دیروز این پدرسوخته رو با یک‌دختری دیدم، داشت... شرم و حیا نگذاشت حرفش را ادامه بدهد فقط صدای گریه اش بلندتر شد و باز گفت: اون‌مدرسه نجس شده، من دیگه نمیرم. آن‌ دبستان تنها یک معلم داشت او هم طاغوتے بود...🍁 🌱به روایت مادر شهید🌱 📚(از کتاب خاک های نرم کوشک) 🥀🕊 ✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍃ولادت: ۲۳/ ۱۲/ ۱۳۶۳ 🍂شهادت: ۳/ ۶/ ۱۳۲۱ ✨✨✨✨✨✨✨✨ 💠 رستـگار باشید👇 📡 @Rastegaran_313
📃خاطره 💖همسرشهيدبرونسےميگويد: آمده بود مرخصے ، روي بازوش جاي يك تير بود كه در آورده بودند ولے جاي تعجب داشت چون اگر توي عمليات تير خورده بود تا بخواهند عمل كنند و گلوله رادربياورند خيلےطول‌ميكشيد.😣 با اصرار من ،ماجرا را تعريف كرد. گفت: تير كه خورد به بازوم، بردنم يزد، چيزي به شروع عمليات نمانده بود. از بازوم عكس گرفتند، گلوله ما بين گوشت و استخوان گير كرده بود. من بايد زود بر ميگشتم ولے دكتر ميگفت بايد خيلے زودتر عمل بشے.. متوسل به اهل بيت(ع) شدم. توي حال گريه و زاري😭 خوابم برد شايد هم يك حالتے بود بين خواب و بيداري. جمال ملكوتےحضرت‌ابالفضل(ع)✨ را زيارت كرم كه آمده بودن عيادت من خيلے واضح ديدم كه دست بردند طرف بازوم و حس كردم كه انگار چيزي رو بيرون آوردند و بعد فرمودند: بلندشو، دستت خوب شده.😍 با حالت استغاثه گفتم: پدر و مادرم فدايتان، من دستم مجروح شده ، تيرداره، دكترگفته بايدعمل‌بشے😔 فرمودند : نه ، تو خوب شدي و حضرت تشريف بردند. به خودم آمدم دست گذاشتم روي بازوم درد نميكرد! يقين داشتم خوب شدم... رفتم كه لباسهايم را بگيرم و ببرم ، ندادند خلاصه بردنم پيش دكتر. چاره اي نداشتم حقيقت را بهش بگم باور نكرد گفت بايد دوباره عكس بگيرم، گفتم به شرطے كه سر و صداش رو در نياري. توي عكسے كه از بازوم گرفته بودند، خبري از گلوله نبود...😇🍀 📚(ازکتاب خاک های نرم‌کوشک) 🥀🕊 ✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍃ولادت: ۳/ ۶/ ۱۳۲۱ 🍂شهادت: ۲۳/ ۱۲/ ۱۳۶۳ ✨✨✨✨✨✨✨✨ 💠 رستگار باشید👇 📡 @Rastegaran_313