19.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حجاب
سلام و ادب
یک منطق بسیار عالی برای پوشش و حجاب
🔹علی زکریائی کارشناس تبلیغات فرهنگی با یک خانم بد حجاب یک صحبت کوتاهی میکنه و او را عقلاً مجاب به پوشش و حجاب می کنه
🔸کسانی که می خواهند امر به معروف کنند حد اقل یکبار این کلیپ رو ببینند
⏳ زمان : ۵ دقیقه و ۳ ثانیه
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
روانشناسی
داستان پسری به نام شیعه #قسمت ششم شب بود .در خانه ما زده شد .خودم برای باز کردن
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
#قسمت هشتم
🚥 بُغض ، مثل تکه ای استخوان ،
🚥 گلوی مرا می فشرد .
🚥 نمی گذاشت صدای گریه ام ، بیرون بیاید .
🚥 مادرم را بغل کردم .
🚥 و سرم را ، روی سینه اش گذاشتم .
🚥 و شروع کردم به درد و دل کردن :
🌷 مامانی پاشو گلم
🌷 پاشو با من حرف بزن
🌷 کاشکی دیشب خوابم نمی برد
🌷 و حرفهایت را تا آخر ، گوش می دادم
🌷 مامان پاشو ...
🌷 ببین دارم گریه می کنم
🌷 پاشو به من بگو : فرشته ها که گریه نمی کنند
🌷 مامان اگر پانشی ، باهات قهر میکنم
🌷 مگر خودت نگفتی که این غمها تمام می شوند
🌷 مشکلات ، حل می شوند .
🌷 پس چرا بدبختی های ما تمام نمی شود ؟
🌷 مگر نگفتی غصه نخورم
🌷 پس چرا خودت از غصه دق کردی
🚥 ناگهان ؛ بُغضم ترکید و گریه کردم .
🚥 جیغ کشیدم ، فریاد زدم
🚥 و با چشمانی پر از اشک ،
🚥 مادرم را ، محکم بغل کردم .
🚥 پدرم نیز ، وقتی صدای گریه های مرا شنید
🚥 با عجله به طرف من آمد .
🚥 بالای سرم ایستاد
🚥 با دیدن مادرم ، مظلومانه به او خیره شد
🚥 اشکهایش از چشماش ،
🚥 به سمت ریش بورش می افتاد
🚥 از اتاق بیرون رفتم
🚥 تا پدر راحت گریه کند و از من خجالت نکشد
🚥 از در نیمه باز اتاق ، به او نگاه می کردم
🚥 خشکش زده بود
🚥 آرام روی زانو افتاد و فریاد کشید
🚥 و مادرم را صدا می زد .
🚥 پدرم با صدای بلند ، مثل زنان ،
🚥 گریه می کرد و ضجه می زد .
🚥 تا حالا ندیدم او اینطوری گریه کند
🚥 او خیلی مادرم را دوست داشت
🚥 تا یک ساعت ،
🚥 با جسم بی روح مادرم درد دل می کرد .
🚥 اشک می ریخت و می گفت :
💎 خانمم ! حالا دیدی رفیق نیمه راه شدی ؟
💎 دیدی مرا تنها گذاشتی ؟!
💎 دیدی پشتم را شکستی ؟!
💎 دیدی رفتی و مرا ،
💎 بین این آدمای پست ، رها کردی ؟!
💎 آخر من بدون تو چکار کنم ؟!
💎 بدون تو من کجا برم ؟
💎 تو بودی که همیشه همراهم بودی
💎 پس چرا کم آوردی ؟!
💎 پاشو نگاهم کن
💎 که نگاهت دوای هر درد من است
💎 نگاهت برای من یک دنیا ارزش دارد
💎 پاشو خانومی !
💎 به خدا غیر از تو ،
💎 دیگه محرم و مرهم ندارم
💎 پاشو که دارد روح از بدنم پر می کشد
💎 پاشو و به حرفهایم گوش کن
💎 هنوز کلی حرف در دلم مانده
💎 و جز به تو ، به کسی نمی توانم بگویم .
💎 آخر بعد از تو ، آرامبخش من کیست ؟
💎 یار شبهای دلتنگی من کیست ؟
💎 همزاد روزهای بی قرارم کیست ؟
💎 کیست که اشکهایم را پاک می کند ؟
💎 قرار بود سنگ صبورم باشی ؟!
💎 قرار بود سرنوشت زیبایم باشی ؟!
💎 قرار بود مثل کوه ، پشت و پناهم باشی ؟!
💎 پس چی شد ؟ نکند کم آوردی ؟
💎 پاشو مرا ببین ... که در غل و زنجیر جنونم .
💎 پاشو ببین مظلومیت مرا .
💎 پاشو ببین تنهایی های مرا .
🚥 پدر آنقدر گریه کرد
🚥 که از حال رفت و روی مامان افتاد
🚥 اما ناگهان ... لبهای مامان تکان خورد ...
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
#خاطرات_تلخ که با حضور او شیرین می شود
قسمت هشتم
باید به خونه اي می رفتم كه يك پسر بهشت زهراست و يه پسر بيمارستان . خیلی حس بدی بود خونه ی بدون بچه هامون .
با وجودی که مطمن بودم هیچ کس به اندازه ی من ناراحت نیست اما بیشتر به فکر دیگران بودم برای همین وقتی دیدم برادرم خبر شده و جلوتر از من رسیده خونه عصباني و ناراحت شده بودم كه چرا برادرم رو خبر كرده بودند
من اون لحظه فكر مي كردم مسله به اين مهمي رو ميشه پنهان كرد
من تصميم گيرنده نبودم
عضوي از يك مجموعه بودم البته اگر نظر منو می خواستند من از خانواده ام پنهان می کردم و بهشون نمی گفتم
مدتها فکر کنم حدود دو سه ماه علیرضا پسر دومم نزاشتیم متوجه بشه که پسر اول فوت کرده
پس می شد از خانواده م هم پنهان کرد
البته اصلا به هیچ کس اعتراض نكردم هیچ وقت در این زمینه صحبت نکردم
خيلي اوقات ناراحت و عصباني ميشم به لطف خدا به روي خودم نميارم مي گم الان وقت اعتراض نيست الان تو بر خودت مسلط نيستي الان بر اساس احساس صحبت مي كني ممکنه نتونی با آرامش و ادب صحبت کنی پس صبر كن بعداً
بعداً هم مي گم ول كن مهم نيست
ديگه گذشت گله نکن
نمی دونم درسته یانه؟
اين مورد كه دلم می خواست فوت پسرم رو از خانواده ام پنهان کنم از لحاظ خيليها اصلا ممکن و منطقی نیست
اما فكر مي كردم برادرم نمي تونه تحمل كنه دوست نداشتم غصه بخوره شاید خیلی دوستش دارم مثلا بگیم صادق فرستادیم خارج برای تحصیلات
يه خواهر ديگه م روحش قوي هست اما روي جسمش اثر ميزاره قلبش ضعيفه و از جواني تپش قلب داشت البته منم قوي نيستم و اداي قوي ها رو در مياوردم
روز تصادف وارد خونه که شدم داشتم تعريف مي كردم كه از ماشين كه خودم رو انداختم بيرون و منظر خانم اينا رو ديدم گفتم روسري يا مقنعه به من بديد ،برادر شوهرم با صدای بلند گريه كرد لابد یاد کربلا و بی معجر شدنها افتاده بوده
وبه یاد روضه های که مطالعه می کرده چون هم سخنراني مي كرد هم مداحي ،كلا خيلي با سواده (زمان کرونا فوت کرد )شادی روحش صلوات
من فكر ميكردم او بايد آرام و صبور باشه گفتم شما گریه نکنید
اخه اون موقع همسرم چیکار کنه؟
برای همسرم آخر دنیا رسیده بود
ما سه سال با برادرشورم اینا توي يك خونه قديمي مي نشستيم
دوتا اتاق ما،دوتا اتاق اونها
در مورد منظر خانم بگم
من میگرن دارم و اون سالها خیلی شدید بود گاهی تا آمپول مسکن و خواب آور نمی زدم خوب نمی شدم منظر خانم چند خونه اونور تر از ما می نشستند و تزریقات بلد بود من با اون حالم برام مقدور نبود برم درمانگاه ایشون لطف می کردند و برام می زدند
خانواده ی خیلی خوبی بودند اونجا چه حرفی پیش می اومد یادم نیست اما می دونم اونجا احساس آرامش می کردم سه تا دختر داشت، دخترای خوبی بودند
خلاصه سرم گرم می شد و اصولا یک ساعتی اونجا بودم
صحبت صمیمانه می شد و گذر زمان احساس نمی کردم لابد اونها هم از من خوششون میومده که صحبت می کردند وگرنه مجبور بودم سریع آمپولم رو بزنم و بیام خونه . اونجا محیطی بود که دوست داشتم روابط خوبی داشتند و حرفهای خوبی زده می شد . دخترش تازه داشت مداحی می کرد
یادم باشه رفتم اون محل برم سراغشون
(من کلا آدم بی معرفتی هستم )
دیگه تا می اومدم خونه آمپول خواب اور هم اثر کرده بود
میخوابیدم تا بهتر بشم
البته چون اون محل منزل پدرشوهرم و الان حسینه هست بعدها هم دیدمشون
از علیرضا بگم
عليرضا بر اثر عدم رعايت بهداشت و رسيدگيه درست سوختگيهاش عفونت كرده بود و گفتند بايد جراحي بشه
جراحي يعني بيهوش كنند و همه ي سوختگيها رو با فرچه تميز كنند و در بیمارستانی که بستری بود يك روز انجام شد
ساعت ملاقات كه رفتم يكي از بچه هاي هيت اومده بود حدود بيست و چند سال به اسم مجتبي
ما بايدعليرضا رو از پشت شيشه ميديديم
عليرضا اصلا حالش خوب نبود و علاوه بر دست و پا ، صورتش رو هم باند پيچي كرده بودند حتي حا ل وحوصله ي نگاه كر دن هم نداشت اقا مجتبي معلوم بود ادم باشعوري بود چون هر كس ديگها ي بود حالش گرفته مي شد اما او بر خودش مسلط بود و حرف ميزد با عليرضا
حتي حرفي زد كه ياداور موضوع خنده داري در هيّئت بود و عليرضا لبخندي زد او كه روزي صد بار قهقهه ميزد حالا اين اولين خنده بعد از تصادف بود
و من كلي خوشحال شده بودم
هم از اومدنش تشكر كردم هم از اينكه خندونده بودش
اما بعدها كه در مورد اين خنده سوْال كردم بدونم موضوع چی بوده
تعریف کرد و بعد گفت من الكي خنديدم بر حسب ادب
ديدم داره تلاش مي كنه من بخندم منم خندیدم وگرنه ....
آفرین پسرم آفرین که با اینهمه درد با اینکه فقط ۱۱سال داشتی الکی خندیدی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯نسخه دین برای تربیت نسخه خالق برای مخلوقه. خالق از بالا به انسان نگاه میکنه و بدون جهله.
⭕️ نسخه غرب برای تربیت، نسخه مخلوق برای مخلوقه. مخلوق از پایین نگاه میکنه و تازه میخواد از بعضی چیزا سر در بیاره و سرتا پا جهله.
#تربیت_فرزند #من_دیگر_ما
#محسن_عباسی_ولدی
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
سلام هموطن بی حجاب من❗️
از تو متنفر نیستم.
امروز که داشتی وسط پاساژ خرید راه میرفتی، کاش میدیدی که چطور چشمان مردهای هوسران را به اندام خود جلب کرده بودی،
که هیچکدامشان تو را «باشرافت» نمی دانند.
چقدر دلم برایت سوخت.
دلم برایت سوخت که چطور ساده دلانه در ذهنت فرو کرده اند که
با برداشتن روسری و لخت کردن سر و گردنت، و نمایش اندامهایت به آزادی رسیده ای.
به حقوق زنانگی ات رسیده ای.
👺 از اینکه چطور تو را فریب دادند
که آنچه «حقوق مردهای هوسران» است
یعنی: لخت دیدن زنها... را
در ذهن کوچک تو به عنوان
«حقوق زنها» قالب کردند.😱
😔 من فقط دلم برایت سوخت
که چطور از میان این همه حق،
حق آرامش، حق امنیت،
حق محیط پاک، حق مترو
و اتوبوس امن جنسیتی،
حق انسان نگریستن به جای زن نگریستن،
حق خانواده سالم و...
💃 فقط بی حجابی را
به عنوان «حقوق زن» به تو چپاندند.❗️
هموطن بی حجاب من!
شاید خیلی از مردها به تو نگویند.
اما من می گویم.
در دل همه ما مردها
زن با حجاب، نجیب تر است
قابل احترام تر است
زن با حجاب با حیاتر است
حتی اگر هزار سال بگذرد نیز،
این طبیعت ما مردهاست .
در چشم ما زن بی حجاب،
«زن ارزان» است،
«زن مفت» است،
که فقط ابزار جنسی است و بس.
که به جای مغزش باید موهایش را نشان دهد تا جلب توجه کند.
در نظر همه ما مردها،
زن فقط و فقط بخاطر «حیا» و «پاکی» اش،
جذابیت حقیقی دارد.
نه بخاطر لخت و برهنه بودنش.
امروز که روسری برداشتی،
شاید ندانی آخرش چه میشود.🔥
👀 اما بنشین و ببین❗️
روزی که شوهرت
به همین ارزانی و مفتی
که تو را در معرض دید دیگران می گذارد 😳
و زنهای دیگر را هم به خانه و حریم تو بیاورد.
هموطن بی حجاب من!
اگر امروز آمار طلاق و خیانت و اعتیاد و بزهکاری ۱۰ از ۱۰۰ است،
بنشین و ببین،
که نتیجه ی «آزادی» تو
یا درست تر بگویم
توهم آنچه که به اشتباه
از «آزادی در ذهنت فرو کرده اند»
۱۰ سال دیگر، ۲۰ سال دیگر
در ایرانِ نجیب من،
در ایرانِ مسلمان من
و روزی خواهد آمد ...
که آمار هولناک طلاق و خیانت
و اعتیاد و افسردگی
و قتل های خانگی
به همان آمریکا و انگلیس خواهد رسید. 😞
(هر ۲۰ ثانیه تجاوز به یک کودک، هر ۲ ثانیه تجاوز به یک زن).
و آن وقت، دیگر برگشتن به جامعه سالم، جامعه امن و خانواده محور، محال است.
بنشین و ببین،
عاقبت دروغ مسخره ای که:
❌ «در خارج، زن و مرد مثل چوب خشک از کنار هم رد می شوند» ❗️
و دروغ مضحک «بی حجابی عادی می شود»
چطور باعث عادی شدن = تجاوز و خیانت و قتل های خانگی و طلاق و زن بازی های روزانه خواهد شد.
🔚 آخر این راه همین است و بس
💠 ... و اما هموطن باحجاب من!
از اینکه برای حفظ خودت و زنان و مردان ایرانی، زحمت حجاب رو تحمل میکنی...
سر تعظیم در برابر تو فرود میآورم.
خدا تو را در دنیا و آخرت همنشین با اولیای خود کند.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
اشتباهی که تکراری بشه،
عذرخواهی رو بیارزش میکنه،
عذرخواهیای که تکراری بشه،
بخشیدن رو بیارزش میکنه،
بخشیدنی هم که تکراری بشه،
رابطه رو بیارزش میکنه،
یه سری چیزا ارزششون به عادی نشدنشونه؛
مراقبشون باشیم!
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
هدایت شده از روشنگری ۱
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصاحبهای متفاوت
به کانال روشنگری باکلیپهای مستند
معتبرباارسال کم بپیوندید👇
@Roshangaree1
15.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۶ دقیقه حال خوب👌
#دکتر_عزیزی
دکتر عزیزی :تکلیفت رو انجام بده نتیجه با تو نیست
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
روانشناسی قلب 33.mp3
7.03M
#فایل_صوتی_روانشناسی_قلب 33
🎧آنچه خواهید شنید؛
❣️قرآن، چند تا آينه بهمون معرفی کرده؛
تاتوی همین دنیا،
چهره باطن مون رو توش نگاه کنیم!
🔻یکی از این آینه ها رو بشناسیم.
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee
#خاطرات_تلخ که با حضور خدا شیرین می شود
قسمت نهم
روزي كه عليرضا جراحي شده بود اون شيشه كه ما بايد أز اونجا عليرضا رو مي ديديم پرده داشت و پرده كامل كنار نبود وعلیرضا درست ديده نمي شد يعني فقط يك نفر مي ديدش
خوب من قبل أز ساعت ملاقات رفته بودم اما يكي يكي بعضي اومدند
همون روز رو مي گم كه اقا مجتبي اومده بود و عليرضا رو خندوند
اشاره كردم پرده رو كنار بزنيد كنار شيشه علیرضا اولين نفر بود
پرده رو كنار زدند و كلي خاك یا غبار أز پرده ريخت
فقط ما ميكروب داشتيم نبايد تو مي رفتيم بعد وضع پرده اينطوري بود !!!!!
غم عالم اومد به دلم
كه خدا به خير كنه اينهمه پرده خاك داشت و ريخت در فضا و لابد روی عليرضا
بيمارستانه كثيفي بود
لوله ي كه جهت إدرار به اقايون مي دادند بو مي داد
همون روزهاي اول محمد لوله خواست رفتم بيارم ديدم چقدر كثيفه جرم گرفته و دماغ ادم أز بوي ادرارِ مونده مي سوزه
بعد أز دو هفته مردنها شروع شد
يك پسري بود كه سوخته بود اما كاملا حالش خوب بود حدود ١٠-١١ سال تپل مپل و سرزنده
هر بار بيمارستان مي رفتيم أو را در راهرو در حال تردد مي ديدي كه به اتاق ديگران ميره و صحبت مي كنه
بعده چند روز كه نديديمش فكر كردم مرخص شده
بعد شنيديم مرده
اون اقايي كه تو اتاق عليرضا اينها بود و گفتم به همه رسيدگي مي كرد و به عليرضا گفته بود تو أز همه مردتري كه داوطلب ميشي اولين نفر براي شستن هستي
يعني عليرضا ازش پرسيده بود مرد كيه؟
در يك جمله بلند توضيح داده و بعد گفته بود با اين أوصاف تو از همه مردتري
اون مرد حالش خوب بود قرار بود مرخص بشه
همسرش گفته چند روز ديگه باش تا كامل خوب بشي اونم چند روز بعد طبقه ي بالاتر ديدم !٢٠ سال پير شده بود !
رمق نداشت راه بره أصلا مطمئن نبودم كه أو باشه انقدر تغيير كرده بود ترسیدم از تغییرش
اصلا جرأت نكردم سلام كنم فكر كردم شبيه اونه
و بعد أز دوسه روز شنيديم مرده يك مورد ديگه هم مرده بود
عليرضا مي گفت براي عوض كردن پانسمان بايد براي هر كس دستكش جديد بردارند اما با يك دستكش همه رو پانسمان كردند و عفونت رو به ديگران سرايت دادند فقط يك نفر كه موتورش در گودالي اقتاده بود و موتورش اتيش گرفته بود و صورتش سوخته بود أو اجازه نداده
چون أو يك شخص خاص به اسم اقاي ريگي فقط أو را مي شست
من ديگه شبها خوابم نمي برد
تا صبح فكر مي كردم اگر عليرضا بميره چي ؟
و هر شب به همسرم مي گفتم بياريمش خونه
من خودم مي شورم پانسمان مي كنم
يا به يك پرستار مي گيم بياد بشوره
اينجا صلاح نيست باشه
بيمارستان به همسرم پيشنهاد گرافت داده بود
يعني پوستي أز ران پاش ببرند و به دست و صورتش بزنند
من رفتم طبقه ي بالا ديدم كسي كه شكمش گرافت شده بود
شكمش مثل شيردون گوسفند بود با رنگ قهوه ي كمرنگ
همسرم ميگفت از رئيس بيمارستان سوال كردم كه اگر بچه خودت هم بود گرافت مي كردي گفته اره و قسم خورده
( انقدر اين ريس بيمارستان خوب بود كه چند وقت بعد كلا بيمارستان تعطيل شد)
من مخالفت كردم گفتم هر طور خوب بشه أز گرافت بهتره همسرم قبول نمي كرد
و مي خواست گرافت بشه
و من به مردنها فكر مي كردم
كه بر اثر عفونت پيش مي اومد
شبها خوابم نمي برد که چه تضمینی وجود داره که عفونتهای عليرضا باعث مردنش نشه .
کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇
@Ravanshenasee