بر نام حُسینْ وکَربَلایش صَلَوات
برنام ابوالفَضْل و وَفایَشْ صَلَوات
براَهْلِ حَرَمْ به حَقِّ زَهراء(س) صَلَوات
برجمله یاوران مُولا صَلَوات
اللهم صل علی محمدوال محمد
#ما_ملت_شهادتیم
@shohadarahshanedamadarad🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیگیری حاج قاسم برای تفحص شهدای خان طومان
مسئول ایثارگران سپاه:
🔹حاج قاسم سلیمانی یک ساعت قبل شهادتش پیگیر تفحص شهدای خان طومان بود.
🔹حاج قاسم میگفت روی رفتن به مازندران ندارم.
🌷🌷🌷🌷🌷
#ما_ملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@shohadarahshanedamadarad🌷
دیگه دلتنگی بسه
حالا دیگه مزار داری
🌹شبا که خوابتو میبنم تو خواب چشام میسوزه
🌿بابا اگه منو ببینی دلت برام میسوزه
🌹بابا دعا کن تموم شه دردم شب تا صبح از درد خونگریه کردم
🌿بیا بغلم کن تا من دورت بگردم
🌹بابام به قولش عمل میکنه
🌿 میاد و منو باز بغل میکنه
🌹امشب مهمون دارم مهمونم ماهه
تا سحر بیدارم بابام تو راهه
تصاویر فرزندان چشم به راه شهدای تازه تفحصشده منطقه خانطومان سوریه😭
☘☘☘☘
@shohadarahshanedamadarad🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹دیدار فرزند خردسال شهیدبلباسی با پیکر پدر در حرم رضوی...
@shohadarahshanedamadarad🌷
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸
🎥 قدردانی و تمجید رهبر انقلاب از همسر شهید بلباسی
🔸روزهای ابتدایی آذرماه سال ۹۵، دیدار خاطرهانگیزی میان خانواده شهدای مدافع حرم و رهبر انقلاب اتفاق افتاد. رهبری از روی کاغذی، اسم حضار را میخوانند: «خانم محبوبه بلباسی، همسر گرامی شهید. من خواندم وصیّتنامه این شهید را که به این همسرش میگوید که اگر شما نبودی، من به این راه نمیرفتم. شما بودی که کمک کردی من به این راه بروم. اینطوره خانم؟»
🔹همسر شهید که گویی از تلطّف رهبری جا خورده، چیزی نمیگوید. مادر شهید اما به زبان میآید که: «بله، همینطوره؛ محمد اصلاً خونه نبود و بار زندگی و بزرگ کردن چهار تا بچه، روی دوش خانومش بود.»
🌷به مناسبت بازگشت پیکر شهید بلباسی به میهن
@shohadarahshanedamadarad🌷
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی که خسته میشم از تمام دنیا...😭
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
@shohadarahshanedamadarad🌷
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_سی_پنج
-خانم کوتزینگه ... شاید درخواست عجیبی باشه ... اما ... خیلی دلم می خواد پسرتون رو ببینم ... به نظرتون ممکنه؟ حسابی تعجب کردم ...
پسر من رو؟... بله. البته اگر عجیب نباشه...
چرا؟... چند لحظه مکث کرد...
-هر چند، جای چندان رومانتیکی نیست ... اما من به شما علاقه مند شدم ...
بدجور شوکه شدم ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم ... همون طور توی در خشکم زده بود...
یه دستی به سرش کشید و بلند شد ...
از اون روز که باهاتون صحبت کردم و اون حرف ها رو شنیدم... واقعا شما در نظرم آدم خیلی خاصی شدید ... و از اون روز تمام توجهم به شما جلب شد...
-اقای هیتروش ... علی رغم احترامی که برای شما قائلم اما نمی تونم هیچ جوابی بهتون بدم ... بهتره بگم در حال حاضر اصلا نمی تونم به ازدواج کردن فکر کنم ... زندگی من تازه داره روال عادی خودش رو پیدا می کنه ... و گذشته از همه این مسائل، من مسلمان و شما مسیحی هستید ...... ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم . این رو گفتم و از دفترش خارج شدم ... چند ماه گذشت اما اون اصلا مایوس نشد ... انگار نه انگار که جواب منفی شنیده بود ... به خصوص روز تولدم ... وقتی اومدم سر کار، دیدم روی میزم یه دسته گل با یه جعبه کادویی بود ... و یه برگه...
اگر اجازه بدید، می خواستم امشب، شما و خانواده تون رو به صرف شام دعوت کنم...
با عصبانیت رفتم توی اتاقش ... در نزده، در رو باز کردم و رفتم تو ... صحنه ای رو دیدم که باورش برام سخت بود
داشت نماز می خوند..
بی صدا ایستادم یه گوشه ... نمازش که تموم شد، بلند شد و رو به من گفت...
ادامه دارد . . .
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@shohadarahshanedamadarad🌷
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_سی وششم
برای قبول دعوتم، اینقدر هم عجله لازم
نبود.....
وخندید.......
با شنیدن این جمله،تازه به خودم اومدم..
زبانم درست نمی چرخید....
شما مسلمان هستید اقای هیتروش؟......
پس چرا اون روز که گفتم مسیحی هستید چیزی نگفتید..... همان طور که
سجاده اش رو جمع می کرد و توی
کاور میذاشت با خنده گفت.....
خوب اون زمان هنوز مسلمان نشده بودم
هر چند الان هم نمیشه گفت خیلی مسلمانم... هنوز به خوندن نماز عادت
نکردم.... علی الخصوص نماز صبح...
مدام خواب می مونم...تازه اگه چیزی
از قلم نیوفته وغلط نخونم...اون با خنده
از نماز خوندن های غلط وعجیبش
می گفت.... ومن هنوز توی شوک بودم..
چنان یخ کرده بودم که کف دستم مور
مور و سوزن سوزن می شد....خدایا حالا
باید چه کار کنم؟....
خانم کوثزینکه.... مهمانی تولدی که براتون گرفتم رو قبول می کنید؟...
من واقعاً علاقه مندم با پسرشما و
خانوادتون اشنا بشم.....
توی افکار خودم غرق شده بودم که
صدام کرد... مبهوت برگشتم سمتش
ونگاهش کردم..... حال شما خوبه؟....
به خودم اومدم....
بابت این جواب متاسفم امافکر نمی کنم
دیگه بتونم برای کسی همسر خوبی باشم
این رو گفتم از جا بلند شدم.....
اشکال نداره من چیز زیادی از اسلام
وشیوه زندگی به مسلمانان بلد نیستم...
شما می تونید استاد من باشید...هنوز
نواقص زیادی دارم ولی ادم صبوری
هستم... حتی اگر پاسخ شما برای همیشه
منفی باشه... لازم نیست نگران من باشید
من به انتخاب شما احترام می گذارم....
#ادامه دارد.......
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@shohadarahshanedamadarad🌷
12.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من اصلا اومدم برات شهید بشم
🎥 اولین تصویر از پیکر مطهر شهید محمد بلباسی
#شهداي_خان_طومان
@shohadarahshanedamadarad🌷