#مهدے_جان❤️
لبریزِ استجابت هر چه دعا بزودی
یا سامعَ ٱلشکایا؛ رفعِ بلا بزودی
کارِ جهان گره خورد عجّل علیٰ ظهورک
برگرد ای امامِ مشکل گشا بزودی
❤️#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
گل لالهی لیلا...
به شفاعتت محتاجیم
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#ما_ملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@shohadarahshanedamadarad🌷
#شهـــــدا🌷
تکیه کن به شـهـــ🕊ــدا
شهــــدا تکیه شان به #خداست
اصلا #کنار گــ🌺ـل بنشینی
بوی گل میگیری 👌
پس #گلستــان کن زندگیت را
با یاد شهــــدا 😍
#شهید_محمدتقی_سالخورده
میخوام مثل تو باشم #رفیقم❣
@shohadarahshanedamadarad🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ به فدای «لب خشکت» که هنوز هست تشنه ی آب...
🎥لحظاتی از شهادت مدافع حرم شهید علی تمام زاده و شهید مرتضی عطایی بر بالین او...
#شهدا_شرمنده_ایم
@shohadarahshanedamadarad🌷
یاران همه رفتند
افسوس که جامانده منم
حسرتا این گل خارا
همه جا رانده منم...🍂
#رفیقشهیدم
@shohadarahshanedamadarad🌷
#مثل_یک_مرد
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_ویکم
بسم اللهی گفتم و شروع کردم ورق زدن ...
خیالم راحت بود که امیر رضا مواظب بچه ها هست نمی دانم چقدر طول کشید تا کتاب را تمام کردم! خیلی وقت بود یک کتاب را یک جا نخوانده بودم!
وقتی در کتاب را بستم تازه متوجه شدم شب شده و امیر رضا با بچه ها خوابیدن!
روی برگه ای مطلبی نوشتم برای امیر رضا و با خیال راحت خوابیدم...
صبح طبق معمول برای نماز بیدار شدم امیر رضا زودتر بیدار شده بود نگاهم که به نگاهش افتاد لبخند رضایتمندانه ی زد.
حق داشت در نبرد احساس و عقل و اعتقاد اون پیروز شده بود و چقدر راحت میانبر زد برای گرفتن رضایت من!
اما من هم خوشحال بودم...
خوشحال بودم از اینکه تا نفس می کشیم بتوانیم کاری کنیم...
آمدم صبحانه را آماده کنم که گفت: نه دیگه امروز نوبت منه آخر ساله می خوام بگم یک سال من توی خونه کار کردم!
می شناختمش این شیرین کاری هایش طبیعی بود...
اما از دیشب هنوز نوشته های کتاب با من حرف می زد وحرفهای محمد حسین توی ذهنم رژه می رفت...
اتفاقاتی که حاج قاسم روایت می کرد و هر کدامش راهی را نشان میداد...
نگاه شهدا نه تنها با حضور که حتی با روایت خاطراتشان هم راهگشا بود...
مثل همیشه! مثل روز اولی که من رفتم غسالخانه...
صدای زنگ گوشی که بلند شد به سمت در رفتم امیر رضا که تا آن لحظه حرفی از رفتن نزده بود من من کنان گفت: سمیه جان پس دیگه اسمم رو بنویسم؟!
بین چارچوب در و چار چوب قلبم گیر کردم اما توانستم رد شوم و گفتم: توکل بر خدا...و این شروع اتفاقاتی جدیدی بود که بی خبر از آن بودم!
خیلی خوشحال شد شادی توی چشمهایش برقی زد! آمدم بیرون تا رسیدن به ماشین با خودم زمزمه می کردم: من مست و تو دیوانه! مارا که برد خانه...
نشستم داخل ماشین مرضیه که روحیات من را می دانست از حالتم متوجه شد سر حالم ...
چپ چپ نگاهم کرد گفت: نه به دیروز که با حال زار رفتی خونه! نه به امروز که اینقدر سر حالی!
انرژی زا زدی دختر!
لبخندی زدم از داخل کیف کتاب را آوردم بیرون گفتم: دیروز که داشتم بر می گشتم خیلی ناراحت بودم دو سه روز دیگه ماموریت جهادیم تموم میشه!
اما دیشب ماموریت جدیدی بهم محول شد به قول آقا حسینِ حاج قاسم: تکلیف برای من نه زمان می شناسند نه مکان!
یادت باشه برگشتن شماره ی فاطمه عابدی را بهم بدی!
کتاب را گرفت و مثل سکانس های یک فیلم هیجانی سری تکان داد و با تمام احساسش گفت: مسیر روشنه سمیه و نفس عمیقی زیر ماسکش کشید که شیشه های عینکش بخار زد!
رسیدیم غسالخانه...
روزهای آخر سال اینجا غریبتر می شود!
همه به امید شروعی سال نو در تکاپو هستند جز مردمان راهی این دیار!
لباسهایم را تعویض کردم دوست داشتم ریز جزئیات این لحظاتم را که داشت به پایان در این مکان نزدیک می شد با حس خاصی بسر ببرم...
دیدن خانواده هایی که مادری از دست داده اند...
یا خواهری... یا دختری... ذهن و دل انسان را یکی می کرد که وقتی مسیر انسان از اینجا می گذرد پس دلبستگی چرااااا؟! وارستگی را باید آموخت که هم عاشق بود و زندگی کرد هم آماده!
دوباره کاوری آمد و مسافری آورد!
زیپی باز شد و کفنی بسته...
چقدر خوشحالیم که حداقل می توانند کفنی ببرند چقدر غربت آن روزهای اول درد آور بود که جنازه ای فقط با تیمم و کاور راهی سفری ابدی می شد!
اصلا شاید همین سفیدی کفن چشم دل انسان را روشن می کند میان تاریکی قبر...
درمیان گذر از دالان پر پیچ و خم افکارم نا آگاه روضه خواندن زینب رسید به بی کفن کربلا...
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
@shohadarahshanedamadarad🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
گفتند که تک سوارمان در راه است
از اول صبح چشممان بر راه است
از یازدهم، دوازده قرن گذشت
تا ساعت تو چقدر دیگر راه است؟
#صبحتون_مهدوی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@shohadarahshanedamadarad🌷