•°🌱
هر صبح ڪہ بلند مےشوم.....
آراستہ روے قبلہ مےایستم و میگویم:
"السلام علیڪ یا اباصالح المهدے"
وقتے بہ این فڪر میڪنم ڪہ خدا
جواب سلام را واجب ڪرده است،
قلبم از ذوق اینڪہ شما بہ اندازه ے
یڪ جواب سلام بہ من نگاه مےڪنے
از جا ڪنده مےشود.
آقاجانم! دوستت دارم♥️
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✋سلام اے آفتاب پشت ابر🌤
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
•°🌱
حرف دل بسیار...
اما به یک سلام از دور
کفایت می کنم....
#سلطان
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
سلام
🌹روز سیزدهم ختم صلوات جهت سلامتی و تعجیـل در امر فرج صاحب الزمان عج و سلامتی امام خامنه ای عزیزتر از جان ونیت قلبی شما عزیزان✨
هدیه به روح مطهر شهیدمحمد ظفر قندی صد صلوات 💫
التماس دعای فرج 🙏
@Ravie_1370🌷
دستشان بسته شد،
تا امروز دستمان در انتخابـــــ باز باشد...
دِین بزرگے به گـــــردن داریم
شـــــهدا را میگویم...💔
#دولتـــــ_قوے_انقلابے
#نگاه_شهدا_به_انتخاب_ماستــــ
🌹به نیابت از حاج قاسم #رای_میدهم
🌷🌷🌷🌷🌷
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
#سلام_ودرود_برشهیدان
@Ravie_1370🌷
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••*
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
#قسمت_صد_و_بیست_و_هشتم 🦋
ویژه نامه فتح، سال سوم، شماره 115،دوشنبه ۴آذر 1370شمسی
...به دوستی مؤمن به خداست و بعد شیخ در جواب ندای الهی که در شعر آمده، این طور می گوید.
آری! تو هم میل آن داری که من شمّه ای از رحمتت سازم رقم.... تا خلایق از تو رم کنند و از نماز و روزه و حج کم کنند؟
💠گفت: یا رب میل آن داری تو هم
شمّه ای از رحمتت ســـــازم رقــم
💠تا که خلقان از پرستش کم کنند
وز نماز و روزه و حج رم کننــــد
💠پس ندا آمــــد که ای شیخ فتن
نی ز مـا و نـی ز تـو رو، دم مـــزن
اشعار را محمّد حسین می خواند و های های گریه می کرد. اهل تهجّد، نماز شب، مستحبّات و بسیار پر از مراقب بود. 🕊
سردار سرلشکر #سلیمانی در جای دیگری از سخنانش به خاطره ای از #شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی اشاره کرد و گفت :یک شب با محمّد حسین رفتیم برای #شناسایی جهت #عملیات والفجر یک.
رفتیم پشت میدان های مین دشمن که میدان های مین را شناسایی بکنیم.
معبری که نیروها بنا بود از آنجا عبور بکنند، سیم خاردار و میدان های مین را دیدیم و بر گشتيم که محمّد حسین مسؤل محور بود.
رسیدیم در یک گودالی که از میدان های مین دشمن فاصله گرفته بودیم، داخل شیاری رسیدیم، محمّد حسین گفت: «بایستیم»
من به او گفتم که : «اینجا جای ایستادن نیست.»
گفت:«چند لحظه صبر کنید.»
من دیدم که آنجا ایستاد به نماز و دو رکعت نماز به جای آورد.
بعد بچّه های محور گفتند: « این کار هر شب او می باشد. هر شب بعد از اینکه داخل میدان مین می رود، قبل از رفتن به میدان سجدهٔ شکر به جا می آورد.
و بعد از برگشت از داخل میدان مین ، دو رکعت نماز شکر می خواند.»
محمّد حسین به نظر من عالم دیگری می دید که از عقل ما ناتوان می باشد؛ چرا که برای من پیشگویی هایی کرد و مطالبی می گفت که از عقل یک انسان عاقل فراتر بود. محمّد حسین زمان شهادت خود را پیش بینی کرده بود!
محمّد حسین پیروزی عملیّات والفجر هشت را دو ماه قبل از عملیّات برای من تشریح کرد. آن هم از قول حضرت زینب (سلام اللّه علیها).
فرماندهٔ لشکر ثارللّه گفت: «محمّد حسین ستونی بود برای لشکر ثارللّه و گل سرسبد بسیجیان لشکر بود.»
و واقعاً هدیه ای و درجه ای رفیع تر از #شهادت برای محمّد حسین نبود. 🕊
محمّد حسین یوسف الهی در عملیّات والفجر هشت به شرف شهادت نائل گشت،در حالی که زخم های عملیّات بدر را بر پیکر داشت...!
محمّد حسین در واقع برای عملیّات، بسیجی نمونه بود و بعد از شهادتش،
پدرش مفتخر به دریافت مدال فتح از دست مقام معظم رهبری گردید.
*🖊️📖 *
*•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••*
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔶ویژه نامه فتح، سال سوّم، شماره ١١۵،دوشنبه ۴آذر ١٣٧٠ شمسی
🔹صفحه:٢۶٩_٢۶٨
#قسمت_صد_و_بیست_و_نهم 🦋
🔸سخنان سردار سلیمانی در دیدار با هیئت شهدای بیت الّله الحرام کرمان
(روزنامهٔ حدیث، شمارهٔ ۴۵٨،
یکشنبه 7 آذر ١٣٧٢ شمسی)
اینها واقعیّته! واقعیّته!
#محمد_حسین_یوسف_الهی «خدا رحمتش بکند» خیلی هاتون میشناسیدش، ایشان بچّهٔ این شهر بود و از فداکاران بود.
جوانی که آمده بود توی #جبهه و خیمه زده بود و مانده بود به عنوان #بسیجی.
محمّد حسین خیلی عارف بود. 👌
واقعاً یک غوغایی بود در محمّد حسین، اگر هم با کسی دوست می شد، درونش را کسی نمی توانست درک بکند که چه عالمی بوده است.
محمّد حسین یوسف الهی قبل از هر عملیّاتی زخمی می شد و بعد از عملیّات بدر که زخمی شد، من ناراحت شدم و به ایشان گفتم می روی جبهه و خط و زخمی می شوی و بعد از آن می آیی اینجا.
و بچّههای مردم را بی سرپرست می گذاری و می روی و جدّی هم با ایشان
برخورد کردم.
(شهید یوسف الهی مسئول واحد اطّلاعات عملیّات بود)
گفت: «نه!» و یک خنده ای کرد. 😄
نمی دانم برادران چقدر محمّد حسین را می شناسند.
یک خنده ویژه خودش داشت 😄 و آن گوشهٔ لبش را باز می کرد، یک خنده ای این طوری می کرد.
و می گفت : « که این طوری نیست! من با #خدا قبل از هر عملیّاتی شرط می کنم می گویم که ای خدا! 🤲 اگر بناست من توی این عملیّات ببرم و تحمّل سختی های این عملیّات را نداشته باشم.
و به طریقی از جنگ خارج شوم، من قبل از عملیّات زخمی بشوم.
و شما می دانید که من توی بدر (اگر) مانده بودم، معلوم نیست بمانم برای جنگیدن و خدا دعای مرا اجابت کرده و من زخمی شده ام.
امّا این بار، بار آخر است و این دفعه من شهید می شوم.» 🕊
در والفجر هشت هم شهید شد. 😔
*•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*