شهیدے که از پشت بـےسیم خبر شهادتش را اعلام کرد🕊️
شهید محسن حیدرے🌷
تاریخ تولد: ۴ / ۱ / ۱۳۶۳
تاریخ شهادت: ۲۸ / ۵ / ۱۳۹۲
محل تولد: خمینی شهر اصفهان
محل شهادت: سوریه
*🌷همسرش← محسن در ایام فاطمیه به دنیا آمد🌙ایشان سوریه بود همیشه عادت داشت کنار دخترمان میخوابید💫 و برایش شعر میخواند و کمرش را نوازش می کرد،🌿وقتی پشت تلفن شروع کرد به خواندن شعر📞مرضیه خوابش برد، محسن گفت: «دیر وقت است و به مادرم زنگ نمیزنم، اما تو سلام مرا برسان.»🍃 از دلتنگیهای خودم و مرضیه گفتم، گفت: «صبور باش.»🥀همرزم← محسن برای دیدهبانی جلو رفته بود که داعشی ها دوربینش را زدند💥 رفت کنار خاکریز که با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا مجروح شد.🥀در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه میگردند🌙محسن باز به دنبال انجام وظیفهاش بود، به هوای پانسمان پایش لنگان لنگان به سنگر بهداری رفته🥀ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دیده به مسئول بهداری میگوید : «من خوبم به دیگران برس.» و برمی گردد.🌙 تانکهای زرهی خودی به منطقه رسیدند و میخواستند تک دشمن را جواب دهند.💥محسن که دوربینش را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو میرفت تا دیدبانی کند.📹مسئول آتش بار بیسیم میزند،📞 محسن جواب میدهد : «دارند ما را میزنند...💥 من کنار تانک هستم.» گرای محل خودش را میدهد که در این حین تیربار روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد اصابت قرار می گیرد.💥 محسن در بیسیم میگوید :" دارند ما را میزنند ...💥زدنمون ... یا حسین ..."🥀و دیگر صدای محسن شنیده نشد و به شهادت رسید*🕊️🕋
#شهیدمدافعحرممحسنحیدری
#شادیروحپاکشصلوات...💙
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
انشاءالله تاسوعا پیش عباسمــــ🕊️
🌷شهید مصطفی صدر زاده
تاریخ تولد: ۱۹ / ۶ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: خوزستان،شوشتر
محل شهادت: حلب، سوریه
*🌷شهید صدرزاده با نام جهادی سید ابراهیم🌙ابتدا اجازهی اعزام به او ندادند🥀کمتر از ۲ ماه لحجه افغانستانی را یاد گرفت و به مسئول اعزام گفت که یک افغانستانی است!🌙او را اعزام کردند و بعدها فرمانده گردان عمار شد💫 مادر شهید← مصطفی در کودکی نذر حضرت ابوالفضل شد🌙 هر سال تاسوعا برا سلامتی مصطفی شیر پخش میکردیم🥛پدر شهید← مصطفی در سوریه ۸ بار مجروح شد🥀شب قبل از شهادت، مصطفی به یکی از مسئولین آنجا میگوید: این وصیت را ضبط کن‼️آن بنده خدا اولش فکر میکند مصطفی شوخی میکند، برای همین چند لحظه ای ضبط میکند🎥 مصطفی میگوید: فردا روز تاسوعا است🏴 و در رحمت خدا باز است حال میدهد که فردا شهید بشی🕊️بعد مصطفی میگوید: حرف هایم را بشنو اگر میخواهی ضبط نکن🥀فقط این را بدان من تا قبل از ظهر تاسوعا🏴 بین شما نفس میکشم و اگر شهید نشدم شما میتوانی من را تیرباران کنی🥀و اینکه من با یک گلوله شهید میشوم و تاسوعا میروم پیش حضرت ابوالفضل(ع)»🌙قبل از شهادتش میزنه روی سینش و میگه انشاءالله تاسوعا پیش عباسم.🕊️نمیدانم خواب دیده بود یا به او الهام شده بود✨ اما او طبق حرفش قبل از ظهر تاسوعا🏴 با اصابت تنها یک گلوله💥شربت شهادت را نوشید و حضرت عباس(ع)🌙خریدارش شد*🕊️🕋
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شادیروحپاکشصلوات..💙🌷
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
سفر کـربلا...🌙
🌷شهید حجت اصغری شربیانی
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۶۷
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: شهر ری
محل شهادت: حلب،سوریه
*🌷راوی← داشتیم میرفتیم کربلا !🌙با حجت ته اتوبوس نشسته بودیم ! کلى گپ زدیم ! خیلی باهاش شوخی میکردیم🍃تو کربلا همیشه از ما جدا میشد تنهایی میرفت حرم‼️برامون سوال شده بود آخر ازش پرسیدم چرا همش جدا میشی تنهایی میری‼️که وسط حرفاش یه دفعه گفت من خیلى دوست دارم شهید بشم !🕊️از دهنش پرید گفت من شهید میشمااا !🕊️ من و امیر حسینم بهش گفتیم داداش تو شیویدم نمیشى چه برسه شهید !(خنده)‼️حلالمون کن حجت چقدر اون شب تو اتوبوس وقتى خواب بودى دستمال کاغذى کردیم تو گوشت🥀اصلا ناراحت نمیشد ..🥀دقیقا محرم سال بعد روز تاسوعا🌙مثل اربابش سرش و هر دو دستشو🥀فدای عمه جانمان زینب کرد🕊️حاجتشو اون سال تو کربلا گرفته بود🌙خوب خبر داشت سال دیگه شهید میشه🕊️و شد علمدار حلب💫مادرشهید← روزی که پیکرش را به معراج آوردند من را نمیبردند🥀و میگفتند شاید اگر پیکرش را ببینید روی اعصابتان تأثیر بگذارد🥀اما من قبول نکردم🥀حجت با خمپاره شهید شده بود💥 دستش مانند حضرت ابوالفضل عباس (ع) قطع شده بود🥀بقیه بدنش را ما ندیدیم🥀او مانند حضرت عباس شجاع بود🌙و مانند ایشان در روز تاسوعای حسینی🥀به شهادت رسید*🕊️🕋
#شهیدحجتاصغریشربیانی
#شادیروحپاکشصلوات.... 💙
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄