تا اندکی دلش میگرفت میرفت سراغ تلفن.
می گفت صدای پدر و مادر یا همسرم را نشنوم آرام نمی شوم.
برای پسرش دلتنگی می کرد و هر بار تماس می گرفت می پرسید سیدمحمد توانست دوچرخه اش را رکاب بزند؟!
اما با تمام دلبستگی هایش خداحافظی کرد...
داوطلب شد و رفت..
به دوستش گفت می دانم این بار دیگر شهید می شوم.
در خواب دیدم که از آسمان به پیکر خون آلود خودم نگاه می کنم.
همسر و فرزندم را به خدا می سپارم...
🌹 #شهید_سیدرضا_طاهر
🌷 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
آسمان دلت که گرفت
باران مي شوم برايت ،
روی گونه هايت جا خوش می کنم..
اشکهايت را قطره قطره همراه می شوم
تا کنارِ انحنای لبهايت
بـوسـه
بـاران
بوسـه بارانـت می کنم...
بوسه فرمانده دلها سردار سلیمانی بر آقا سیدمحمد ،نازدانه
#شهید_سیدرضا_طاهر🌷
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋❤️🦋