🌿 امام علی علیه السلام:
🌸 هرگاه تهیدست گشتید، با صدقه دادن، با خدا تجارت کنید.
📚نهج البلاغه،حکمت 258
☘☘☘🌷
☘☘🌷
☘🌷
🌷
✅ نماز شب چهارشنبه
💠 یک نماز دو رکعتی در هر رکعت
سوره های زیر هر کدام یک مرتبه :👇
°[ حمد، آیه الکرسی، توحید وقدر ]°
❗️پاداش این نماز طبق روایت :
🌿 خداوند گناهان گذشته و آینده
او را می آمرزد.
📚 مصباح المتهجد ص ۲۵۵، شیخ طوسی، نقل از پیامبر (ص)
1_1977769617.mp3
9.09M
#سفر_پرماجرا
✍دل کندن سخته...
از یه خونه،از یه عزیز، از یه محل و...
✨اما یه چیز،
احساس غربت و تنهاییِ لحظه ی دل کندن رو کم میکنه؛
و اونم رفاقت با اهل بهشت،
🌹❤️🌹❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مجموعه فریاد جرعههایی است از معارف خطبه حضرت زهرا سلاماللهعلیها در مسجدالنّبی.
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ختم_مجرب
✍ختم کلمه طیبه« لا اِلهَ اِلَّا الله» به جهت همه خواسته ها که آزموده و مجرب است بدین نحو است🔰
1⃣شنبه ۱۰۰۰۰ مرتبه
2⃣یکشنبه ۱۱۰۰۰ مرتبه
3⃣دوشنبه ۱۲۰۰۰ مرتبه
4⃣سه شنبه ۱۳۰۰۰ مرتبه
5⃣چهارشنبه ۱۴۰۰۰ مرتبه
6⃣پنجشنبه ۱۵۰۰۰ مرتبه
7⃣جمعه ۱۶۰۰۰ مرتبه
🔹که جمعا می شود ۹۱۰۰۰ مرتبه.
ان شاء الله موجب روا شدن مطلب و حاجت خواهد گردید.
📚هزار و یڪ ختم ص 34 ختم 3
4_435750524105523510.mp3
5.16M
#سه_شنبه_های_جمکرانی
❣️ #دعای #توسل
#امام_زمان_ارواحنا_فداه 🕊💌
بارانی و دلگیر هوایِ بی تو
محزون و غم انگیز نوای بی تو
برگرد که بیقرارم و بیتابم
بیزارم از این سه شنبه هایِ بی تو!
🎤 حاج مهدی میرداماد
تعجیل درظهور مولاعج #۱۴صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مجموعه فریاد جرعههایی است از معارف خطبه حضرت زهرا سلاماللهعلیها در مسجدالنّبی.
🔴 پنج راهکار برای درک #مقام_امام_زمان علیه السلام
1⃣ خواندن چهل صبح #دعای_عهد
طبق روایت امام صادق علیه السلام اگر چهل صبح دعای عهد را بخوانیم ان شاءالله اگر ظهور را درک کردیم یار حضرت می شویم، و اگر از دنیا رفتیم رجعت می کنیم.(۱)
2⃣ صلوات همراه با عجل فرجهم بعد نماز صبح و ظهر
روایت از امام صادق (علیهالسلام) است، هر کس بعد از نماز صبح و ظهرش صلوات را با عجل فرجهم بگوید، نمی میرد تا امام زمان را درک کند.(۲)
3⃣ خواندن مسبحات پیش از خواب
امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: هر کس سور مسبحات را پیش از خواب بخواند نمی میرد تا امام زمان را درک کند و اگر بمیرد در جوار پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خواهد بود.(۳)
🔹 مسبحات کدام سوره هاست؟
حدید-حشر-تغابن-صف-جمعه و اعلی
4⃣ خواندن #سوره_اسراء در شبهای جمعه
امام صادق علیهالسلام فرمود: هر کس سوره اسراء، را در شب جمعه بخواند نمی میرد تا امام زمان را درک کند و از یاران حضرت بشود.(۴)
5⃣ خواندن #دعای_طول_عمر بعد نمازهای واجب
در روایت است هر کس بعد از نمازهای واجب این دعا را بخواند، خداوند آنقدر عمرش را طولانی می کند و زندگیش ادامه دارد که از زندگی دلتنگ می شود و به دیدار امام عصر نایل می شود(۵):
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. أَللّهُمَّ أنَّ رَسُولَكَ الصّادِقَ المُصَدَّقَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ و آلِهِ قالَ إِنَّكَ قُلْتَ ما تَرَدَّدْتُ في شَيءٍ أنَا فاعِلُهُ كَتَرَدُّدي في قَبْضِ رُوحِ عَبْدِيَ اْلمُؤمِنِ، يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أنَا أكْرَهُ مَساءَتَهُ. أَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ اْلفَرَجْ، وَالنَّصْرَ وَ اْلعافِيَةَ، وَ لا تَسُؤْني في نَفْسي، وَ لا في فُلان
📚 منابع:
۱-مفاتیح الجنان/دعای عهد
۲-مصباح المتهجد ص ۳۶۸
۳ -ثواب الاعمال ص ۱۱۸
۴-ثواب الاعمال ص ۲۲۵
۵-صحیفه مهدیه ص ۲۷۲
هدایت شده از 💕ارتباط باخدا💕☝
پس از انتشار و استقبال بی نظیر از کتابهای:
🔺کف خیابون ۱
🔺کف خیابون ۲
🔺اردیبهشت (کف خیابون ۳)
اکنون انتشار مستند داستانی #کف_خیابون۴
🇮🇷 به نام داستان #تقسیم 🇹🇷
قصه نفوذ 🇮🇷 تا اتاق خواب نوردخت پهلوی(عامل موساد و دختر رضا ربع پهلوی) در شب تولدش 😱
✍ محمد رضا حدادپور جهرمی
🕙 شبهای پاییزی و پرالتهاب ۱۴۰۱
💕ارتباط باخدا💕☝
ارتباط باخدا ✨📖❤️: بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی ««قسمت پنجم»» یک ه
ارتباط باخدا ✨📖❤️:
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
««قسمت ششم»»
میدان تقسیم-رستوران اوتانتیک
هنوز چند دقیقه ای به ساعت ده شب مونده بود که بابک وارد رستورانی بسیار زیبا و سنتی اوتانتیک شد. رستورانی که در سه گوشه آن، آشپزخونه هایی با دیوار کوتاه وجود داشت و مشتری ها میتونستند ببینند که آشپزها در حال طبخ گزلمه(نوعی نان سنتی معروف) هستند.
بابک نگاهی به دور و اطرافش انداخت تا اینکه دید اون دکه دار با یه نفر نشسته. اونا دستی تکون دادند و بابک را دعوت کردند پیش خودشون.
بابک وقتی به اونا رسید، با استقبال گرم اونا روبرو شد.
بابک: سلام. سلام.
دکه دار: سلام. چطوری؟ راحت پیدا کردی؟
بابک: آره. سخت نبود.
دکه دار: معرفی میکنم؛ آقا بابک ... آقا آبتین ... خودمم که آذر
بابک: خوشبختم
آبتین که مرد حدودا 50 ساله و توپُر بود گفت: منم همینطور. من ایرانیم. راحت باش داداش. با من میتونی راحت صحبت کنی.
بابک: آذر هم ماشالله فارسیش خوبه. حتی ضرب المثل هم بلده.
اینو که گفت، سه نفری خندیدند.
آذر: من خیلی گشنمه. بذارین یه چیز خوب سفارش بدیم.
آبتین: از همین حالا بگم که شماها مهمون من هستید. پیشنهاد میدید یا خودم انتخاب کنم.
بابک: من هر چی آوردین میخورم. ضعف دارم.
آبتین: مشخصه. زیر چشمات گود افتاده پسر.
آذر: آقا خودت سفارش بده و قال قضیه رو بکن.
آبتین سفارش سه دست بره کباب مفصل با همه مخلفاتش داد. دو سه نوع نوشیدنی و شراب و ...
آبتین: من به معجزه شکمِ پُر اعتقاد دارم. ما ایرانی ها اگه شروع دوستیمون با یک غذای خوب باشه، میشه به آینده اون دوستی بیشتر امیدوار بود. حتی نظراتمون بعد از غذای مفصل و یکی دو تا نوشیدنی خنک، میتونه کل زندگیمونو عوض کنه.
آذر: این آقا آبتین ما از بهترین خیّرین هست که من میشناسم. دست خیلیا رو گرفته. حتی چند بار دست منم گرفته و خیلی شرمندشم.
آبتین: بس کن آذر. این صفت ما ایرانی هاست که نمیتونیم درد و بدبختی یکی دیگه رو ببینیم و ساکت بمونیم.
آذر رو به بابک گفت: راستی چه خبر از وسایلات؟ تونستی کاری کنی؟
بابک آهی کشید و گفت: ای بابا. خودت گفتی که دیگه دنبالش نباشم. کجا برم دنبالش؟ مگه بعد دو هفته دیگه پیدا میشه؟
آذر: حالا اشکال نداره. وقتی شرح حالت به آبتین گفتم، اصلا بذار خودش بگه چه حالی شد.
آبتین: ولش کن. حال من مهم نیست. مهم اینه که الان اینجا هستی و تا چند دقیقه دیگه یک دست بره کباب عالی میزنی و حالت عوض میشه. از خودت برام بگو. تو کجا و اینجا کجا؟
بابک: والا چی بگم؟ گفتیم بریم ترکیه کار کنیم و یه لقمه نون دربیاریم و زیر منت کسی نباشیم که یهو اینجوری شد.
آبتین: مگه ایران چش بود؟ ببین راحت باش. آذر همه چی برام گفته. فیلماتم دیدیم. راحت باش بابا. غریبه اینجا نیست. بریز بیرون داداش.
آذر: به من و آبتین اعتماد کن. اگه بعدا ضرر کردی، بیا و تف کن تو صورتم. حاشیه نرو. با خیال کیف و راحت حرفتو بزن.
بابک وقتی این اصرار آذر و آبتین رو دید دیگه همه چیزو گفت و حدود یک ساعت همه چی تعریف کرد. حتی وقتی غذا آورده بودند و گارسون ها با یه سلیقه خاص، غذا رو روی میز چیدند، بازم بابک داشت تعریف میکرد. بعدش هم با دهن پر حرف میزد و اونا هم در حالی که داشتند غذا میخوردند اما با دقت به حرفای بابک گوش دادند.
بابک: خلاصه اینطوری شد که الان اینجام و هیچ امیدی به فردا صبحم ندارم چه برسه امید به آینده. اینا همه آرزوهامو به باد دادند.
آبتین: با این حساب، تو هیچ خبری از خانوادت هم نداری. درسته؟
بابک تا اسم خانوادش شنید، هیچی نگفت. سرشو انداخت پایین. چند ثانیه ای بغض کرد و بعدش یهو دلش ترکید و اشک از گوشه چشماش جاری شد.
اونا که دلشون خیلی سوخته بود، دلداریش دادند و آذر دستمالی به بابک داد تا اشک و چشماشو پاک کنه.
آبتین: الان مهم ترین چیز اینه که بدونی خانوادت در چه حالی هستند.
دو سه تا گوشی روی میز داشت اما دست کرد در جیبش و یک گوشی دیگه درآورد و روشنش کرد و رمزش زد و گرفت جلوی بابک.
آبتین: تا من و آذر میریم دستامونو میشوریم و برمیگردیم با خانوادت حال و احوال کن. ببین. اصلا نگران نباش. این خط ماهواره ای هست و نه میتونن ردّت بگیرن و نه برای خانوادت داستان میشه. با خیال راحت باهاشون حرف بزن. کد ایران هم 0098 هست. اولش بزن 0098 و بعدش کد شهرتون بگیر و بعدشم شماره تلفن خونتون. تا ما برمیگردیم راحت باش و اصلا هم فکر خرج و طولانی شدنش و این چیزا هم نباش. پاشو آذر. پاشو بریم دستامونو بشوریم و برگردیم.
بابک که دهنش از این همه محبت و انسانیت باز مونده بود، دیگه نتونست تعارف و مخالفت کنه و گوشیو گرفت. اولش تردید داشت که تماس بگیره یا نه. یه کم با خودش کلنجار رفت. اما دیگه تصمیم گرفت تماس بگیره. تماس گرفت و حدود یک ربع مفصل با مادرش و خواهرش حرف زد.
از لابلای سیم ها و فرکانس ها که عبور کنیم، در نهاد امنیتی که