شاگرد مغازهی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت:
"میخوایم بریم سفر. تو شب بیا خونهمون بخواب." بد زمستونی بود. سرد بود. زود خوابیدم.
🌑ساعت حدود دو بود که در زدن. فکر کردم خیالاتی شدم. در رو که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه اومدن. آنقدر خسته بودن که نرسیده خوابشون برد.
🌘هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله میکرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم #آقا_مهدی توی اون سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده...
#شهید_مهدی_زینالدین
🖌۲۷ آبان سالگرد شهادت سردار #شهید_مهدی_زین_الدین ، فرمانده دلاور لشگر ۱۷ #علی_بن_ابی_طالب علیه السلام ، در سال ۱۳۶۳ گرامی باد.
هدیه به روح مطهرش #صلوات.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
و عَجّل فَرَجَهم
_____________________________
هیئت رزمندگان اسلام
@Razmandegan_eslam
#شهیدانه
گفتم:
نگرانتیم اینقدر موقع اذان توی جاده نزن کنار #نماز بخون!
چند دقیقه دیرتر چی میشه؟
افتادی دست کوموله ها چی؟
#خندید! و گفت:
تمام جنگ ما به خاطر همین #نمازه! تمام ارزش نمازم توی #اول_وقت خوندنشه!
#شهید_مهدی_زین_الدین
__________________________
هیئت رزمندگان اسلام
@Razmandegan_eslam