eitaa logo
دورهمی رزمندگان گرمن
126 دنبال‌کننده
352 عکس
50 ویدیو
0 فایل
جمع آوری خاطرات و عکس های رزمندگان دوران دفاع مقدس روستای گرمن ارتباط با ادمین @ze_ebrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹
سلام خاطرات عملیات بدر👇 ۳-.........مدتی بعد متوجه شدم اعزام جدیدی در پیش است وسریع خودم را به سپاه رساندم و ثبت نام کردم و در تاریخ ۶۳/۱۰/۱۰ به سمت جبهه ها اعزام شدیم ولی تعداد زیادی از دوره اعزام قبلی شش ماهه نیامدند حقیقتش من هم دیگه باور نداشتم که عملیاتی صورت بگیرد ولی با ناامیدی همراه گردان کربلا اعزام شدم. ما را به مقر لشگرمان (انرژی اتمی )بردند👇
انرژی اتمی👆 از راست: رضا خوشقدم شهید حمید شهری محمود نظری شهید سید کاظم میرحسنی علی مقصودی شهید منصور جلالی شهید محمدرضا موذن ______________________________ عملیات بدر درساعت۲۳ روز ۱۹ اسفندماه،سال ۶۳ با رمز یا فاطمه الزهرا (س) شروع شد. این عملیات از درد آورترین تجربیات عملیاتی ایران در طول سالهای دفاع مقدس بود .این عملیات که در منطقه شرق رود دجله صورت گرفت ،بر اثر کمبود امکانات خودی وهوشیاری بیش از حد دشمن به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسیدیم . واگر نبود تدابیر فرماندهان جان برکف ورشادتهای عزیزان بسیجی در جهت اجرای عقب نشینی به موقع ،شهدای این نبرد شش روزه ، افزایش بی سابقه ای پیدا میکرد.
نقشه منطقه عملیات بدر👆 قابل توجه است که در این عملیات دشمن بعثی برای نخستین بار در جنگ تحمیلی ونیز برای سومین بار در طول جنگهای دنیا(دو بار نخست در جنگ جهانی اول بوده است) از مشتقات سیانور استفاده کرد ، سیانور کشنده ترین گازی است که در آن واحد جان همه کسانی که در اطرافش هستند را میگیرد و فرصت به انسان نمیدهد که حتی ماسک را در آورده و به صورت بزنیم. چند روزی بود که در انرژی اتمی مستقر بودیم و هنوز سازماندهی نشده بودیم وطبق معمول صبحگاههای گردان کربلا سر وقت انجام میشد وباید از تمام دیگر گردانهای لشگر بیشتر می دویدیم تا آمادگی جسمانی ما از تمام گردانهای لشگر بهتر باشد ، در آن شش ماه قبل تا حدودی انرژی مان کاسته شده بود مخصوصا که از انجام عملیات نا امید هم بودیم. در این چند روز شهید حسین عربعامری (اخوی عرب) بیشتر با بچه ها کار میکرد و صمیمیت بیشتری با این فرمانده شجاع بین بچه ها بوجود آمده بود.👇
شهید حسین عربعامری(اخوی عرب)👆 حال وهوای خوبی بین بچه ها بود وطبق معمول بچه ها برای رفتن به یک عملیات خوب ثانیه شماری میکردند. تا اینکه یک روز صبح بعد از صبحگاه به همه نیروهای گردان کربلا اعلام کردند که بعد از صرف صبحانه در محوطه انرژی اتمی جمع بشویم مشخص بود که اتفاقی در حال وقوع است .... ادامه دارد.....
سلام ۴-.....اتفاق جالب این بود که برای اولین بار در طول جنگ قرار شد از هر گردان وشهری یک دسته از نیروهای باتجربه و زبده جدا کنند و یک گردان خط شکن تشکیل بدهند ولی هنوز به ما چیزی نگفتند و بدون مقدمه فرمانده گردان کربلا شروع به خواندن اسامی کرد اولین اسم 👈محمود نظری!! از جایم با نگرانی بلند شدم و من را به سمت دیگری جدا از گردان و دوستان هدایت کردند ،اسامی چند نفر که شهدای گرانقدری چون شهید رضا قنبریان و شهید احمد قاسمیان و شهید علیرضا عمودی و شهید جواد ابراهیمی و شهید عید محمد عرب انصاری و شهید عزت ا...علی عرب و ..... جزء آنها بودند را صدا زدند😟😮 همه مثل من نگران بودند ، حق داشتند چون با تمام بچه ها انس گرفته بودیم به گردان مون عشق داشتیم همه سعی میکردیم در گردان کربلا جایی برای خود داشته باشیم چون گردان ،گردان عملیاتی بود . بالاخره یک دسته شدیم وجانباز ودوست بسیار خوبم ابراهیم سلمانی رو به عنوان فرمانده دسته و شهید بزرگوار و خوش اخلاق جواد ابراهیمی را به عنوان معاون دسته انتخاب کردند.
عملیات بدر گردان حضرت رسول بادگیر سبز معاون دسته شهید جواد ابراهیمی محمود نظری مسعود نظارت محمد مهدی جلالی و... سخت ترین شب ،شب اول بود که ما را از گردان و دوستانمان جدا کردند و به مقر دیگری دور از لشگر مستقر کردند همه یک جورایی دلواپس بودیم ولی تعدادی از بچه ها سرو صدا کردند ومیگفتند ما اینجا نمی مانیم (اگر آینده را به مانشان میدادند تمام گردان کربلا برای پیوستن به این دسته داوطلب می شدند).. یادم میاد صبورترین فرد ما شهید احمد قاسمیان( سردار بی سر)بود‌که با بلا تکلیفی که داشتیم با جدیت با آن افراد برخورد کرد و گفت تکلیف ما گوش دادن به فرمان فرماندهانمان است ونباید روحیه خودمان را پایین بیاوریم
شهید احمد قاسمیان👆 این شهید بزرگوار از همان ابتدای کار شروع به تشکیل دورهمی هایی کرد که در آن، حفظ آیات قرآن جز' ۳۰ -یکی از برنامه هایمان بود . و هر شب او را میدیدم که برای خواندن نماز شب بیدار میشد و بدون اینکه مزاحمتی برای کسی داشته باشد به خواندن نماز شب ومناجات مشغول میشد صبح که بیدار شدیم تعدادی از همرزمانمان بدون اجازه به گردان کربلا برگشته بودند وقتی فرماندهان متوجه این موضوع شدند ناچارا پذیرفتند که تعداد دیگری را جایگزین آنها کنند . بعداز چند روز متوجه شدیم که از گردانهای شهرهای دیگه هم دسته های رزمی جدا کردند وبه ما ملحق شدند و یک گردان خط شکن ماهر و زبر و زرنگ تشکیل دادند و فرمانده گردان شهید سید محمد میرقیصری را انتخاب کردند که فردی متواضع و شجاع و مهربان بود و در همان روز اول عملیات از ناحیه سر مجروح شدیدی شد که با همان مجروحیت در منطقه ماند تا در یکی از پاتکهای دشمن در همان عملیات به درجه رفیع شهادت نائل شد روحش شاد
شهید بزرگوار سید محمد میر قیصری فرمانده گردان خط شکن محمدرسول ا..(ص) ادامه دارد.......
سلام ۵-......ارتباط گردان ما با لشگر و گردان کربلا و دوستانمان به کلی قطع شد وبرای تبادل نشدن اطلاعات، گردان ما را محصور کرده بودند و سریع ما را آماده آموزشهای مختلف آبی خاکی کردند روزها آموزشهای نظامی (سلاح،قطبنما،رزمی،آمادگی جسمانی .....)وشبها آموزش بلم سواری در آبگرفتگیهایی که در آن منطقه وجود داشت آماده میکردند.
شبهای بسیار سرد راسپری میکردیم به خاطر ناوارد بودن در بلم سواری ،شبی چند باردر آب سرنگون میشدیم وبالباس خیس مجبور بودیم که به بلم سواری خود ادامه بدهیم به همین علت بچه ها بیشترشان سرماخوردگی پیدا کردند ومن گوش درد شدیدی گرفتم که چرک وخون از گوشم می آمد وچون از لحاظ امنیتی، اطلاعات خارج از گردان درز پیدا نکند، تا اجباری پیش نمی آمد بیرون از محوطه گردان نمی بایست برویم ولی من را به خاطر درد زیاد با سیدی که نامش یادم نیست و بچه اراک بود و راننده تدارکات گردان ، من را با او به بیمارستان شهید بقایی اهواز فرستادند.