❤️❤️
#کلام_شهدا
📜 شهید بهرام یادگاری
♦️ اى خواهرم... حجاب تو كوبنده تر از خون سرخ من است.»
#ایران
#سلام_امام_زمانم😊
شیرین تر از نـامِ شما ، امکان ندارد
مخروبه باشد هر دلی جانان ندارد
جانِ مـن و جانانِ مـن مهدیِ زهرا
قلبم به جز صاحب زمان سلطان ندارد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌷
#ایران
⬅️ صبح پاتو از خونه میخای بذاری بیرون،
بگو یا صاحبالزمان.
من شاید امروز نتونم چشمامو کنترل کنم.
شاید نتونم جلوی وسوسهای مقاومت کنم.
شاید جایی برم که نباید برم.
♥️ چشمایم، قدمهایم، همه وقف توست.
خودت مواظب باش بیراهه نرم...
🦋اللهم_عجل_لولیک_الفرج🦋
#ایران
💝💝💝💝💝💝
💝💝💝💝💝
💝💝💝💝
💝💝💝
💝💝
💝
#تلنگر
عشــــق یعنی:
همان لحظهاے ڪه نگاهت را
از نامحرمے میگیری تا
مهدےِفاطمه نگاهت ڪند...
مراقبدلآقاباشیم... :)💔
#طنز_جبهه
صدام جاروبرقیه😳
صبح روز عملیات والفجر 10در منطقه حلبچه همه حسابی خسته بودند،روحیه مناسبی در چهره ی بچه ها دیده نمی شد از طرفی حدود 100اسیر عراقی را پشت خط برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بودیم برای اینکه انبساط خاطری در بچه ها پیدا شود وروحیه های گرفته آنها از آن حالت خارج شود جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم و بیچاره ها هنوز لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن میکردند مشتم را بالا بردم و فریاد زدم«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب میدادند فرمانده گروهان برادر قربانی ، کنارم ایستاده بود و می خندید منم شیطونی ام گل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد زدم «الموت القربانی» اسیران عراقی شعارم را جواب می دادند بچه های خط همه از خنده روده بر شده بودند و برادر قربانی هم دستش را تکان می داد که یعنی شعار ندهید او میگفت ؟قربانی من هستم «انا قربانی»و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان میدادند و میگفتند «لا موت لا موت »یعنی ما اشتباه کردیم 😂😂😂😂😂😂😂
#ایران
#طنز.جبهه
در به در دنبال آب مى گشتيم
جايى كه بوديم آشنا نبود ، وارد نبوديم
تشنگى فشار آورده بود
«بچه ها بيايين ببينين... اون چيه؟»
يك تانكر بود
هجوم برديم طرفش
اما معلوم نبود چى توشه
روى يه اسكله نفتى هر چيزى مى تونست باشه
گفتم: « كنار... كنار... بذارين اول من يه كم بچشم ، اگه آب بود شما بخورين»
با احتياط شيرش رو باز كردم ، آب بود
به روى خودم نياوردم ،
یه دلِ سير آب خوردم
بعد دستم رو گذاشتم روى دلم
نيم خيز پا شدم اومدم اين طرف
بچه ها با تعجب و نگرانى نگام مى كردن
پرسيدند «چى شد؟...»
هيچى نگفتم
دور كه شدم، گفتم «آره... آبه... شما هم بخورين...»
يك چيزى از كنار گوشم رد شد خورد به ديوار
پوتين بود...😁😂😂😂
#یازینب
#ایران
💙💙💙💙💙💙💙
💛💛💛💛💛
🧡🧡🧡
💜💜
❤️
#السلام_علیک_یاحجة_الله_فی_ارضه
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
هر که ما را این نصیحت می کند بی حاصلس
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست
همچنانش در میان جان شیرین منزلست
#اللهمعجللولیڪالفرج
#تعجیل_فرج_صلوات
#ایران
#ایران
#ایران
#ایران
#ایران
#ایران
#ایران
•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈•
💖بارها می دیدم ابراهیم، با بچه هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق می شد. آنها را جذب ورزش می کرد و به مرور به مسجد و هیئت می کشاند.
🔻یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود. همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش می گفت. اصلاً چیزی از دین نمی دانست. نه نماز و نه روزه. به هیچ چیز هم اهمیت نمی داد حتی می گفت: تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفته ام.
🔶به ابراهیم گفتم: آقا ابرام اینها کی هستند دنبال خودت می یاری! با تعجب پرسید: چطور چی شد؟ گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت می کرد. از مظلومیت امام حسین (ع) و کارهای یزید می گفت این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش می کرد. وقتی چراغ ها خاموش شد به جای اینکه اشک بریزه، مرتب فحش های ناجور به یزید می داد!!
🌀ابراهیم داشت با تعجب گوش می کرد. یکدفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: عیبی نداره این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده. مطمئن باش با امام حسین (ع) که رفیق بشه تغییر می کنه. ما هم اگر این بچه ها رو مذهبی کنیم هنر کردیم. دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت. او یکی از بچه های خوب ورزشکار شد.🖤🖤🖤
#ایران