eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
7.9هزار ویدیو
300 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
برگی از دفتر خاطرات شهید: نماز اول وقت برای ترمیم سنگرها رفته بودیم که وقت نماز شد . شهید باقری گفتند : اول نماز بخوانیم . یکی از بچه ها گفت : اینجا خطرناک است ، بهتر است وقتی به جای امنی رفتیم نماز بخوانیم . شهید باقری در جواب گفتند : کسی که به جبهه می آید نماز اول وقت را رها نمی کند . سپس خود شروع به خواندن نماز کرد . آتش دشمن بر سر ما لحظه ای قطع نمی شد . ما وحشت زده شده بودیم ولی او به آرامی و بدون عجله نمازش را می خواند . نمازش سرشار از لذت و عشق به خدا بود . ساده زیستی شب بعد از شهادت آن بزرگ سردار سپاه اسلام به منزلش که در دزفول اجاره کرده بود ، رفتم . خانه کوچکی بود ، وسایل اتاقش محدود می شد به یک زیلو دو پتو و چند لباس که برای همسر و فرزندش بود . با دیدن این وضع گریه ام گرفت . باورم نمی شد که زندگی یک فرمانده لشگر این چنین ساده باشد . جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
برگی از دفتر خاطرات شهید: نماز اول وقت برای ترمیم سنگرها رفته بودیم که وقت نماز شد . شهید باقری گفت
صرفه جویی از منطقه عملیاتی که برمی گشتیم ، یک نفر نظرمان را جلب کرد . او فشنگهایی را که روی زمین ریخته شده بود ، جمع میکرد و در داخل سطلی که در دست داشت ، می ریخت . تعجب کردیم چون در اوضاعی که بچه ها حتی یک تانک عراقی را نادیده می گرفتند و اسلحه های زیادی را که در اطراف ریخته شده بود رها می کردند ، این فرد چرا فشنگ ها را جمع می کند؟ جلوتر رفتیم شهید حسن باقری بود . وقتی متوجه نگاههای متعجب ما شد رو به ما کرده و گفت : حیف است اینها روی زمین بماند ، باید علیه صاحبانش بکار گرفته شود . جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
صرفه جویی از منطقه عملیاتی که برمی گشتیم ، یک نفر نظرمان را جلب کرد . او فشنگهایی را که روی زمین ریخ
احساس مسئولیت هنگامی که همسرش را به بیمارستان برده و منتظر تولد فرزندش بود . از تهران تماس گرفتند و به او گفتند که جلسه مهمی در پیش است ، لذا خوب است که ایشان نیز برای شرکت در جلسه به تهران بروند . همین که متوجه شدم قصد حرکت به تهران را دارد به او گفتم : شما امروز بچه دار می شوید ، بهتر است اینجا بمانید ، شاید وجودتان لازم باشد . ولی ایشان در جواب گفتند : خدایی که بچه داده خودش هم کارهایش را انجام می دهد در ضمن بیمارستان هم پزشک دارد و هم پرستار نیازی به من نیست سپس بدون هیچ معطلی راهی تهران شد . همانطور که گفته بود در تولد فرزندش هیچ مشکلی پیش نیامد . جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
احساس مسئولیت هنگامی که همسرش را به بیمارستان برده و منتظر تولد فرزندش بود . از تهران تماس گرفتند و
مسئولیت ها: · جانشین فرماندهی یگان زمینی سپاه پاسداران · فرماندهی قرارگاه مشترک عملیاتی · فرماندهی لشگر نصر سپاه · فرمانده قرارگاه کربلا جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
مسئولیت ها: · جانشین فرماندهی یگان زمینی سپاه پاسداران · فرماندهی قرارگاه مشترک عملیاتی · فرماندهی ل
گزیده ای از وصیت نامه شهید غلامحسین افشردی ( حسن باقری ) در این موقعیت زمانی و مکانی ، جنگ ما جنگ کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت ، خیانت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پشت پا زدن به خون شهداست . ملت ما باید خودش را آماده هر گونه فداکاری بکند … در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام و با خلوص نیت پیدا کنیم … … در مورد درآمدها چیزی به آن صورت ندارم . همین بضاعت مزجاه را هم خمسش را داده ام و بقیه را هم در راه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنند … جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
گزیده ای از وصیت نامه شهید غلامحسین افشردی ( حسن باقری ) در این موقعیت زمانی و مکانی ، جنگ ما جنگ
🤚سلام° و عرض ادب خدمت همراهان ان شاءالله که رضایت ❤️ـخدا و 🤝ـدستگیری 🌷ـشهدا شامل حال همه ما باشه در دنیا و آخرت 🌹🌹🌹 امروز با معرفی در خدمت بزرگواران بودم شادی روح شهدا بخصوص شهید حسن باقری (ایران ) فاتحه+صلوات+وعجل فرجهم ان شاءالله ک این دنیا و آخرت دستگیر و شفیع همه مون باشن با ارسال پیامهای معرفی شهدا در ثوابش شریکش باشید که زنده نگه داشتن یاد کمتر از نیست اجرتون با 🌷ـشهدا با تشکر جهت و پذیرای شما بزرگواران هستم 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/954901 جوابتو👇ببین https://eitaa.com/joinchat/42401864Caf7eص7e9e7b ❤️❤️ 🌺🌺 😔😔 جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه دختر شهید مدافع حرم(مفقود الاثر) حبیب الله شیری جعفر زاده 😔🥀💔 جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
1_1511826043.mp3
1.39M
صوت اذان با آوای ملکوتی شهید حسن باقری به مناسبت سالروز شهادت دوست عزیزی که این صوت رو فرستادن خودشون آلارم اذان صبحشون اینه تا اولین صدایی که گوششون رو نوازش میده صدای شهید عزیز باشه به امید رزق شهادتشون التماس دعای شهادت برای اهالی رفیق شهیدم جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
Pouya-Bayati-313.mp3
8.05M
جمعه ها و سه شنبه ها به کنار بی تو یک شب دلم قرار نداشت غیر تو هیچکس در این عالم ارزش عشقو انتظار نداشت... جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
زندگینامه #شهید_امین_کریمی چنبلو 2 *قصد ازدواج ندارم! در رشته آمادگی جسمانی فعالیت می‌‌کنم. سال 9
چنبلو زندگینامه چنبلو 3 *جلسه خواستگاری با صحبت از شهدا هیچ وقت فراموش نمی‌کنم همان جلسه اول با پدرم سر صحبت را درباره شهدا باز کرد. پدرم هم رزمنده بود و انگار با این حرف‌ها به هم نزدیک‌تر شده بودند. بعدها درباره این حرف‌های روز خواستگاری از او پرسیدم. با خنده گفت «نمی‌دانم چه شد که حرف‌هایمان اینطور پیش رفت.» گفتم «اتفاقاً آن روز حس کردم خشک مذهبی هستی!‌» اما واقعاً انگار وقتی فهمید پدرم اهل جبهه بوده به نوعی حرف دلش را زده بود. اصلاً گویا بنای آشنایی‌مان با شهادت پا گرفت. حتی پدرم به او گفت «تو بچه‌ امروز و این زمونه‌ای. چیزی از شهدا ندیدی!‌ چطور این همه از شهدا حرف می‌زنی؟» گفت «حاج آقا، ما هر چه داریم از شهدا داریم. الگوی من شهدا هستند. علاقه خاصی به شهدا دارم...» آن روز با خودم فکر می‌کردم این جلسه چه شباهتی به خواستگاری دارد آخه! مادرش گفت «از این حرف‌ها بگذریم، ما برای موضوع دیگری اینجا آمده‌ایم... » مادرم که پذیرایی کرد هم هیچ‌چیز برنداشت!‌ فقط یک چای تلخ!‌ گفت رژیم‌ام!‌ ( همه می‌خندیم) آن روز صحبت خصوصی نداشتیم. فقط قرار بود همدیگر را ببینیم و بپسندیم. که دیدیم و پسندیدیم... آن‌هم چه پسندی... با رضایت طرفین قرار های بعدی گذاشته شد. ادامه دارد... جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
💙💙:💙💙 #صفرعاشقی عشق جانم امام زمانم
🍎🍎:🍎🍎 و من تمام دلتنگی هایم را برای شما نگه داشته ام اگر بیایی بغض چندین ساله ام درد گلویم را الیتام خواهد داد... بداهه های خادم...
خدایا در این شب زیبا برای عزیزانم سلامتی نیکبختی و یک دنیا حالِ خوب آرزو دارم... به آنان عطاکن هرآنچه برایشان خیر است 🌙✨ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹روایت شهید غواصی که سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود ♦️در خاطرات «محمدباقر برزگر» یکی از نیرو‌های غواص باقی مانده از گروهان یک گردان ولیعصر (عج) لشکر۳۱ عاشورا آمده است: یکی از غواصان که جلوتر از من حرکت می‌کرد، شهید «حسن پام» بود. حدوداً ساعت ۱۱ شب، تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرده بود. خون زیادی از زخم‌هایش می‌رفت. من صدای یاحسین (ع) و یا زهرا (س) او را می‌شنیدم.. ♦️او از طرفی به‌خاطر دردی که می‌کشید، حضرت زهرا (س) را صدا می‌زد؛ از طرفی هم نگران لو رفتن عملیات بود. البته آن زمان که ما در اروندرود بودیم، نمی‌دانستیم عملیات لو رفته است. آتش ریختن دشمن روی اروندرود هم برایمان دور از انتظار نبود. شدت جراحت و خونریزی شهید پام، طوری بود که نمی‌توانست از اروند زنده بیرون بیاید. او در آن موقعیت برای اینکه عملیات لو نرود، سرش را زیر آب کرد. بعد از چند لحظه دیدم که پیکرش روی آب آمد. در آن شرایط تنها کاری که می‌توانستم انجام بدهم این بود که پیکر را به جایی منتقل کنم تا بعد از عملیات او را به عقب بازگردانم. به همین خاطر او را به نزدیکی سیم‌خاردار‌های خورشیدی بردم و لباسش را به سیم‌خاردار‌ها بستم. شب سوم دی ماه غواصان زیادی از گروهان یک شهید شدند و پیکرشان در آب ماند که یکی از این شهدا «وحید کاوه» بود. 🦋🕊شادی روحش ....
🇮🇷 🖼 | آن‌ها ما را امیدوار نمی‌خواهند... 🦋❌👆👆