eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
8.5هزار ویدیو
302 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
#معرفی_نامه #معرفی_شهید نام و نام خانوادگی: محمودرضا بیضایی تاریخ تولد: ۱۸/۹/۱۳۶۰ محل تولد: تبریز تاریخ شهادت: ۲۹/۱۰/۹۳ محل شهادت: سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق تعداد فرزندان: یک فرزند دختر به نام کوثر #شهید
#زندگینامه شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای #مذهبی و دارای #ریشه #روحانیت در #تبریز #متولد شد. #تحصیلات #ابتدائی، #راهنمایی و #دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت #پایگاه_مقاومت_شهید_بابایی #مسجد_چهارده_معصوم (ع) #شهرک_پرواز تبریز – درآمد و حضور مستمر در جمع #بسیجیان پایگاه، اولین بارقه‌های #عشق به #فرهنگ_مقاومت_و_ایثار و #شهادت را در او بوجود آورد. در همین ایام با #رزمنده #هنرمند_بسیجی ، #حاج_بهزاد_پروین_قدس، آشنا شد. این آشنایی، بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با #میراث مکتوب و تصویری #دفاع_مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد. دیدار و #مصاحبه با خانواده #شهدا و #گردآوری_خاطرات_شهدا و جمع آوری کتاب‌ها و #نشریات #حوزه_ادبیات دفاع مقدس از ثمراتی بود که آشنایی با حاج بهزاد با خود داشت. #کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
بود و به ورزش علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان در مسابقات در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. ، دیگر مورد علاقه او بود و بدنبال تعقیب حرفه‌ای این ورزش بود که بخاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت شد. دوره آموزش را در گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند. آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره، نقطه عطف زندگی شهید بیضائی محسوب می‌شود. بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در ، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به بود که با این ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار « » را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای « » مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود. ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
در سال ۸۵ از فارغ التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعت‌های انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگی‌های بارز او بود بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد. بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. همواره و داشت و به اخبار و وقایع و بخصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل‌ می‌کرد. تعصب آگاهانه‌ و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت. در ایام فتنه ۸۸ شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد می‌کرد و در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جان خود را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحث‌ها بخوبی استدلال می‌کرد. می‌گفت این انقلاب تنها نقطه امید مستضعفین عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، می‌تواند جبهه و علاقمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت. ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
محمودرضا به کامل داشت و آنرا با و تکلم می‌کرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی و رزمندگان و همینطور به و عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را می‌ستود. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. اعزام‌های داوطلبانه مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه، روحیه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود و در دو سال آخر حیات ظاهری خود، به معنی واقعی کلمه زندگی یک را داشت. بخاطر تعلقی که از نوجوانی به داشت،در جبهه سوریه نیز به جمع آوری اسناد جنگ همت گماشته بود در هر بار بازگشت به ایران، آثاری از جنگ از جمله تصاویری که با خود ثبت کرده بود و آثاری که از در صحنه‌های درگیری بجا مانده بود را همراه داشت. ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
اوج توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی می‌دانست که در سال ۹۲ در منطقه « » برای کامل اطراف (س) انجام گرفت و منجر به حرم تا شعاع چند کیلومتری از وجود تکفیری‌ها شد. در آخرین اعزام خود در دیماه ۹۲ به یکی از یاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی‌بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام بدنبال هماهنگی برای خود بود. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دیماه ۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر یک به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد. ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
در یکی از دستنوشته‌هایی که از شهید بیضائی بجا مانده، او از جبهه سوریه تعبیر به «خط مقدم نبرد بین حق و باطل» نموده و با تأکید بر اینکه «این خاکریز نباید فرو بریزد، نباید» نوشته است: «تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس. و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین نا آگاه و نیز همراه شده‌اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه‌ساز را به بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد، سالها و شاید صدها سال دیگر باید خون دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند.» ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#از_کوثرم_گذشتم چشمانی که دنیا رو دید و دل برید شهید محمود رضا بیضایی قبل از ازدواجش همیشه دوست داشت که در #آینده #دختری داشته باشه و اسمشو بذاره #کوثر... بعد ازدواجش هم خدا بهش دختری داد و اسمشو کوثر گذاشت. شب یکی از عملیات ها بهش گفتند که امکان #تماس با #خانواده هست نمیخوای صدای کوثر کوچولوت رو بشنوی؟؟؟ گفت: از کوثرم گــــــــــذشتم... #کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#خاطره #خاطرات یکبار در خانه #صحبت #وصیتنامه شد،  به #پوستر #حاج_همت  روی کمدش اشاره کرد و گفت: #وصیت من همان #جمله حاج همت است  "با خدای خود #پیمان بسته‌ام تا آخرین #قطره_خونم، در راه #حفظ و #حراست از این #انقلاب #الهی یک آن، #آرام و #قرار نگیرم". #کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#خاطرات #خاطره تاسوعای سال ٩٢ بود، بهمون خبر دادند، بچه های  مقاومت، عملیاتی وسیعی تو منطقه #زینبیه ، اطراف منطقه  #حجیره ، کردند و  #تروریستها رو سه کیلومتری از اطراف  حرم #مطهر خانم زینب (س)، دور کردن. صبح زود رفتیم اونجا و محمودرضا رو هم دیدیم ، خیلی از عملیاتی که منجر به تامینِ امنیت حرم خانوم شده بود، خوشحال بود .  #پرچم سیاهی تو دستش بود و می گفت : خودم از بالای اون ساختمون پایینش اوردم . به اون ساختمون نگاه کردم دیدم پرچم سرخ #یاابالفضل رو جاش به #اهتزاز در اورده. رسیدیم خیابون جلوی حرم که دو سال احدالناسی جرات رد شدن ازش رو نداشت و  #تک_تیراندازها حسابش رو می رسیدند و حالا با تلاش محمود رضا و دوستاش، امن شده بود . رفتیم وسط خیابون، رو به حرم وایستادیم، دیدم محمود رضا داره آروم گریه می کنه و سلام می ده:  السلام علیکی یا سیدننا زینب … #کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#خاطره #خاطرات محمودرضا هرچه داشت از فرهنگ ایثار و شهادت بود. میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت، مجموعه کتاب‌هایش را خوانده بود. «همپای صاعقه» را واو به واو خوانده بود. تقریباً همه‌ کتابخانه‌اش به جز چند کتاب، کتاب‌های دفاع مقدسی بود. «خاک‌های نرم کوشک» را با علاقه بسیاری خواند، سری «به مجنون گفتم زنده بمان»، ‌«ویرانی دروازه شرقی»، «ضربت متقابل»، «سلام بر ابراهیم» و این کتاب‌هایی که در دسترس همه است. تقریباً تا آخرین کتاب‌هایی را که در حوزه دفاع مقدس منتشر شده داشت و گرفته بود. «کوچه نقاش‌ها» را به من توصیه کرده بود که بخوانم و من هنوز آن را نخوانده‌ام. خواندن این کتاب را چند بار به من توصیه کرد. خیلی او را به وجد آورده بود. به لحاظ روحی ارتباط تنگاتنگی با شهدا داشت. علاقه خاصی به بهشت زهرا (س) و مزار شهدا داشت. #راوی : #برادر_شهید #کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄