eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
7.9هزار ویدیو
300 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
✋ـسلام همراهان عزیز طاعات و عبادات همگی 🤲ـمقبول درگاه ❤️ـحق تعالی عید همگـی مبارک 🍒🍇🥃🍰🍇🍒 ان شاءالله حاجت روابخیر باشید چیزی به 🕌ـاذون نمونده لحظه اذون تو بین 📿ـنمازاتونـ برا همه ✌️A کنید فرموده اند که با زبانی دعا کن که گناه نکرده باشید لطفا برا همدیگه دعا کنید ✌️🤲🤲✌️
عاشقان پنجره باز است اذان میگویند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
چرا به امام حسن مجتبی(ع)،کریم اهل بیت می گویند؟ امام حسن(ع)نسبت به دردمندان و تیره بختان جامعه بسیار دلسوز بودند با خرابه ‌نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کم‌درآمد همراه و همنشین می‌شدند و دردِ دلِ آن‌ها را با جان و دل می‌شنیدند و به آن ترتیب اثر می‌دادند، و در این حرکت انسان‌دوستانه جز خداوند را مدنظر نداشتند. هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتی خود ایشان به سراغ فقرا می‌ رفتند و آن‌ها را به منزل دعوت می ‌کردند و به آن‌ها غذا و لباس می‌دادند. امام حسن(ع) تمام توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه به کار می‌گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می ‌بخشید. مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش‌های بی‌سابقه و انفاق‌های بسیار بزرگ و بی‌ نظیری ثبت کرده‌ اند. آن حضرت در طول عمر خود دوبار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند روایت شده که روزی امام حسن (ع) بر جمعی از مساکین گذشت که پاره‌ای چند از نان خشک ها را بر روی زمین گذاشته ‌اند و می ‌خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت کردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند:« خدا متکبّران را دوست نمی‌دارد»و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول کردند و سپس از همه ی مساکین خواستند که برای صرف غذا به خانه ی حضرت بروند و حضرت با غذاهای خوب از ایشان پذیرایی نموده به همه ی آنها لباس­های مناسب هدیه دادند روایات تاریخی مربوط به بخشش­های آن حضرت فراوان می باشد که ذکر تفصیلی آنها مناسب این نوشته نیست. وقتی از خود امام پرسیدند، چرا هرگز سائلی را ناامید برنمی‌گردانید؟ فرمودند:«من هم سائل درگاه خداوند هستم و می‌خواهم که خدا مرا محروم نسازد و شرم دارم که با چنین امیدی سائلان را ناامید کنم. خداوندی که عنایتش را به من ارزانی می‌دارد، می‌خواهد که من هم به مردم کمک کنم». به خاطر این بخشندگی‌ها و کارهای نیکی که از سوی امام حسن مجتبی (ع) در مسیر خیر، احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام می‌گرفت آن حضرت را کریم اهل بیت لقب داده اند... یا امام حسن منم گدای در خونه ات بی نیازم کن 😔🤲💔❤️💔🤲😔 +وعجل_فرجهم @Refighe_Shahidam313
باید بنویسیم ترا ماه تر از ماه... زیباتر و تابنده تر از ماه سر از ماه... مهتاب دلش خواست که چون روی تو باشد... پس آمده بردارد اگر شد اثر از ماه... «محسن ناصحی» ✌️🌙🌙🌺🌙🌙✌️ بر ماه تمام ماه رحمت صلوات بر نور و جمال حسن و حکمت صلوات... در سفره ماه رمضان فیض حسن بخشیده به عرش و فرش، نعمت، صلوات... +وعجل_فرجهم @Refighe_Shahidam313
پیامبر اکرم (ص) به امام حسن مجتبی علاقه بسیار داشتند و حدیثی از ایشان هست که فرموده اند: «اَللّهُمَّ إنّیِ اُحِبُّ حَسَناً فَاَحِبَّهُ وَ اَحَبَّ اللهُ مَنْ یُحِبهُ» خداوندا من حسن را دوست می‌دارم تو هم او را دوست بدار و هركه حسنم را دوست بدارد خداوند او را دوست می‌دارد. كنز العمال ج 16، ص 262 ـ ج 5، ص102 +وعجل_فرجهم @Refighe_Shahidam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 ✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار قسمت 7⃣6⃣ رفتم هیئت رهروان امام (ره) تا بلکه ... مجلس خیلی با حال و با صفایی بود. اما آنچه مي خواستم نشد! بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. مي گفتند نامش سید مجتبی علمدار است. گفتم: « آقا سید من یه سؤال دارم. » جلوتر آمد. گفتم: « من هر هیئتی که ميروم، وقتی روضه مي خوانند و مداحی مي کنند، اصلًا گریه ام نمي گیرد. چه کار کنم!؟ » سید نگاهی به من کرد و گفت: « در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت؟ » گفتم: « نه! اصلًا گریه ام نگرفت. » رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: « ميدونی چیه!؟ من گناهانم زیاده. من آلوده ام. برای همین وقتی مي خوانم اشک شما جاری نمي شود. » سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت. من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آنها پرسیدم، به من مي گفتند: « شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن . آنوقت گریه ات مي گیرد! » البته من مي دانستم که مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را مي رساند. از آنوقت مرتب به هیئت رهروان مي رفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود. 🌱 راوی: جمعی از دوستان شهید ⬅️ ادامه دارد.... 🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 ✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار قسمت 8⃣6⃣ 💫 ذاکر اهلبیت ( علیهم السلام) در عین علاقه و استفاده از سبک های سنتی، از شیوه ها و سبک های نوین مداحی نیز استفاده مي کرد. بارها به تهران آمده و در جلسات حاج منصور و دیگر مداحان شرکت مي کرد. اما مهمترین کاری که سید در میان دوستان باب کرد اخلاص در مداحی بود. او کاری کرد که هم اکنون بزرگان و مداحان ده ها هیئت، در شهر ولایتمدار ساری و استان های شمالی کشور خود را شاگردان معنوی سید مي دانند. معمولًا در هیئت ها برای مداح، صندلی یا چیزی قرار مي دهند تا در بالاترین جای مجلس بنشیند. بعد هم مجلس را آماده مي کنند. موقع شروع مجلس یک نفر با ذکر صلوات، ورود مداح را خبر مي دهد. اما سید اصلًا در قید و بند این برنامه ها نبود. همان پایین مجلس مي نشست. مي گفت چراغ ها را خاموش کنند. بعد شروع مي کرد به مداحی. اخلاص عجیبی در کارهایش موج ميزد. یک بار برنامه هایی که برای آماده سازی مراسم در بیت الزهرا (سلام الله علیها) داشتیم کمی عقب افتاد. یک سری از کارهای تدارکاتی باقی مانده بود. سید مثل همیشه مشغول کار شد. نصب پارچه ها و المپ و ... همزمان هم مردم دسته دسته وارد بیت الزهرا (سلام الله علیها ) مي شدند. وقتی مراسم تمام شد یک نفر از من پرسید: « ما آخر مداح را ندیدم. چقدر با سوز و حال مي خواند. راستی مداح هیئت کی بود!؟ » سید را به او نشان دادم. خیلی تعجب کرد! باورش نمي شد همان کسی که قبل از مراسم مشغول بستن المپ و ... بود مداح هم باشد. خیلی ها تصورشان از مداح چیز دیگری بود. اما سید باورهای ما را تغییر داد. به یکی از دوستان صمیمی او، که از ذاکران اهل بیت (علیهم السلام ) است، گفته بود: « هر وقت وارد هیئت شدی و جمعیت زیاد آن، تو را به وجد آورد و احساس کردی که مردم به خاطر تو آمده اند، همان لحظه برو بیرون و مداحی نکن! زیرا عجب و غرور انسان را نابود مي کند.» بارها دیده بودم بعد از اتمام کار هیئت، ظرف ها را مي شست. مي گفت: « افتخارم این است که خادم عزاداران امام حسین ( علیه السلام ) باشم. » از دیگر برنامه های او دعای کمیل در مسجد جامع ساری بود. دعای ندبه او نیز کانون انسان سازی بود. همیشه بعد از برنامه دعای ندبه به همراه دوستان مشغول فوتبال مي شد. این دوستی و ایجاد علاقه باعث جذب بیشتر جوانان به مجالس اهل بیت ( علیهم السلام ) مي شد. 🌱 راوی: جمعی از دوستان شهید ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 شاهدان اسوه داستان و زندگینامه شهدا https://telegram.me/shahedaneosve
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 ✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار قسمت 9⃣6⃣ 💫 جذب برای جذب جوان ترها به هیئت خیلی تلاش مي کرد. اگر یک جوان برای اولین بار به هیئت مي آمد، سعی مي کرد او را بیشتر از بقیه تحویل بگیرد. با آنها مي رفت فوتبال. با جوان ترها رفیق مي شد و به این طریق آنها را با امام حسین (ع) آشنا مي کرد. یک بار سید را بر خلاف همیشه با لباسی غیر متعارف دیدم! او بیشتر مواقع تیپ و ظاهر بچه های جنگ را حفظ مي کرد. نعلین مي پوشید و شلوار شش جیب داشت. اما آن روز شلوار کتان و شیک پوشیده بود! البته از شلوارهای گشاد و ساده بود. اما از کسی مثل سید بعید بود. جلو رفتم و گفتم: « آقا سید، شما؟! » بعد به شلواری که پوشیده بود اشاره کردم. سید گفت: « به نظر تو از لحاظ شرعی اشکال داره؟ » گفتم: « نه، گشاده، هیچ مارک و علامتی هم نداره. اما برای شما خوب نیست. » گفت: « مي دونم، اما امروز رفته بودم با یه سری از جوون ها فوتبال بازی کنم. بعد هم باهاشون صحبت کردم و دعوتشون کردم به هیئت. » بعد ادامه داد: « وقتی با تیپ و ظاهری مثل خودشون با اونها حرف ميزنی بیشتر حرفت رو قبول مي کنند.» ⬅️ ادامه دارد.... 🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 ✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار قسمت 0⃣7⃣ آمده بود جلوی درب بیت الزهرا (سلام الله علیها ). مي خواست سید را ببیند. صدایش کردم. آمد جلوی درب و گفت: «بفرمایید!؟ » آن خانم گفت: « من رو مي شناسید؟! » سید هر وقت مي خواست با خانمی صحبت کند سرش را بالا نمي آورد. آن روز هم همین طور. سرش پایین بود و گفت: « خیر. » گفت: « دو تا پسر دارم که ظاهرًا چند وقته با شما آشنا شدند. دوقلو هستند و هفده سال سن دارند. » سید گفت: « بله، بله، حال شما خوبه؟ » آن مادر ضمن تشکر گفت: « من باید مطلبی رو بگم. امیدوارم من رو ببخشید. » بعد ادامه داد: « خانواده ما هیچ کدام اهل مذهب و دین و نیستند. مدتی پیش بچه های من موقع فوتبال با شما آشنا شدند. توی خانه هم از شما زیاد تعریف مي کردند. من فکر کردم شما مربی فوتبال هستید. من چند وقتیه که مي بینم رفتار و اخلاق بچه های من تغییر کرده! روز به روز برخورد بچه ها، با من و پدرشان بهتر از قبل مي شد. مدتی بود که مي دیدم این بچه ها توی اتاقشون هستند و کمتر پیش ما مي آیند. یک روز از لای در مشاهده کردم که دوتایی دارند نماز مي خونن. خیلی تعجب کردم. خیلی هم شرمنده شدم که بچه های من از من خدا شناس تر شدند. مدتی رفتار و اخلاق پسرها رو زیر نظر داشتم. تا اینکه فهمیدم بعضی از روزها به مکانی مي روند و آخر شب برمي گردند. فکر کردم باشگاه ميرن. اما وقتی بر مي گشتند چشم هایشان کبود بود. معلوم بود که خیلی گریه کرده اند! ناراحت بودم. گفتم شاید کسی اونها رو اذیت ميکنه. برای همین چادر خانم همسایه را قرض گرفتم و امروز آنها را تعقیب کردم. فهمیدم که به اینجا آمده اند ؛ به بیت الزهرا (سلام الله علیها ). از همسایه ها پرسیدم: ”اینجا كجاست؟!“ گفتند: ”حسینیه است. جوانها مي آیند و سخنرانی و مداحی دارند. مسئول اینجا هم نامش آقا سید علمدار است“. من هم نام شما را شنیده بودم. برای همین اینجا ماندم و تا آخر هیئت را گوش کردم. مطمئن شدم خدا دست بچه های من رو گرفته. برای همین اومدم از شما تشکر کنم و بگم بیشتر مراقب بچه های من باشید. » همان موقع دوقلوها از در بیرون آمدند. با تعجب مادرشان را دیدند که با سید در حال صحبت است. سید جلو رفت و دست انداخت گردن هر دوی آنها و گفت: « حاج خانم، بچه های شما عالی اند. اینها معلم اخلاق من هستند. خدا اینها رو خیلی دوست داره. ما هم که کاره ای نیستیم. این بچه ها باید ما رو یاری کنند. » چند روز بعد دوباره همین مادر را دیدم. آمده بود تا سید را ببیند. سید، جلوی در آمد. مادر، یک دسته اسکناس که داخل پاکت بود به سید داد و گفت: « کل پس انداز من همین سی هزار تومن هست که آوردم برای بیت الزهرا (سلام الله علیها ) من هرچه دارم از شما دارم. شما هم هر طور مي دانید خرج کنید. » سید، تشکر کرد و مبلغ را به مسئول مالی هیئت تحویل داد. این دو نفر بعدها از بهترین نیروهای هیئتی شدند. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 شاهدان اسوه داستان و زندگینامه شهدا https://telegram.me/shahedaneosve
😴🌚😴🌚😴 🌚😴🌚😴 😴🌚😴 🌚😴 😴 مراحل خواب یک مؤمن: 1⃣وضو گرفتن 2⃣قرائت سور آیة الکرسی-توحید-تکاثر 3⃣تسبیحات حضرت فاطمه زهرا(س) 4⃣دعابرای فرج 5⃣مسواک زدن 6⃣(استغفار) و(ذکر سبحان الله والحمدلله ولااله الا الله والله اکبر)3مرتبه) 7⃣محاسبه نفس ✌️✌️🌺✌️✌️ واسه سحربیدارشدید دعــابرای فرج آقا فراموش نشه ✌️✌️🌹✌️✌️ مارو در ایتا همراهی کنید 👇👇👇👇 شبــ"خــ❤️ـــدایی"ـتون 😴 🌚😴 😴🌚😴 🌚😴🌚😴 😴🌚😴🌚😴
¤☆✭.¸¤ •—»ღ.· · ◦•●◉✿ """ ✿◉●•◦ به توکل نام اعظمت "بسم الله الرّحمن الرّحیم" ◦•●◉✿ """ ✿◉●•◦ ـღ.· ღ«—• ¸.✭☆´¯¤ 🌅روز خود را با سلام به چهارده معصــوم علیهم السلام شروع کنیم..🌅 بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علی اِبن ابی طالب🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌹ِ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌹َ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ سلام بر تو ای بهتریـ🌺 بندهـ🌹 خــ❤️ــدا ❤️ــمــهــــدی جان منجی عالم بشریت ظهور کن... 🏳 زیارتنامه "شهــــــداء" 🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... +وعجل فرجهم http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
ـ✋ـسلام صبح اردیبهشتی رمضونیتون بخیر ✌️✌️✌️ خدمت دوستان تازه وارد عرض خوش آمد و یاران قدیمی وفادار عرض ارادت🤛🤜 ممنون از همگی که هستین ✌️❤️✌️ لحظه هاتون منو به یاد وعطر خدا و 🌷ـشهدا 🌺🌺🌷🌺🌺 معرف کانال خودتون به دوستان باشین... 👇👇👇 ❤️رفــــ"شهیدم"ــیق❤️
حرف های من و خدا_16.mp3
5.72M
۱۶ يَا شَكُـورُ 💫 باید چشمهایمان را در نهر رمضان بشوئیم و ... تمرین کنیم ؛ شبیه او به عالَم نگاه کنیم ... درست شبیه او ؛ .... اهل دیدن و گفتنِ قشنگیهای دیگران. +وعجل_فرجهم @Refighe_Shahidam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖋خانم مرضیه دباغ : 🔸وقتی غذای امام را داخل اتاق می‏بردم وارد اتاق که می‏شدم می‏دیدم را باز کرده‏ اند و مشغول قرائت قرآن هستند . مدتی این مسئله (کثرت قرائت قرآن) ذهنم را مشغول کرده بود تا اینکه روزی به امام عرض کردم: حاج آقا شما سراپای وجودتان قرآن عملی است دیگر چرا اینقدر قرآن می‏خوانید؟ امام مکثی کردند و فرمودند: «هر کس بخواهد از آدمیت سر در بیاورد و آدم بشود باید دائم قرآن بخواند. » 📔منبع: پابه بای آفتاب(ج ۲/ص ۱۵۷) 🌱
طرح از امین دریانورد ای عزیز دل ... ❤️ـدوستت دارم .... نه فقط به خاطر چراغانی چشمانت به خاطر تمام آنچه بر من ارزانی داشتی ... عشق را ... چگونه بودن را ... دوستت دارم... و همیشه خواهم داشت ... قشنگ نازنين من كه تو باشی ديگر از هيچ نگاه هراسانی هراس ندارم قشنگی دوست داشتن را سرمشق دلها میكنم . تا تو هستی دلم برای كسی تنگ نمیشود .  عزيزم تا هستی با ياد تو زندگی برايم خوشبختی بزرگ است . به دستهايت علاقه و حس بخصوصی دارم چون لبريز از محبت اند . دوستت دارم و دلم به اندازه بغض آسمان ابری پاییز برایت تنگ شده است +وعجل_فرجهم @Refighe_Shahidam313