[شهید محسن غلامی
فرزند سوم خانواده بودند
#شهید_محسن_غلامی در سال ۱۳۸۱دوره #مقدماتی_بسیج را سپری کردند.
وبعد از یکسال فعالیت در #بسیج وارد =سپاه شدند
بعد از یک سال خدمت در #سپاه_پاسداران در تاریخ ۱۳۹۱به دوره #تکاوری در #اصفهان اعزام شدند
و یک سال دوره فشرده تکاوری را با موقعیت و مدل بالا به اتمام رسانند .
وبعد از چند ماه برای دوره #اموزش #تخصصی_چتر_بازی و #آموزش_تخصصی_رزم در برف انتخاب شدند ودر تاریخ ۱۳۹۳ تمام دورهای تخصصی تکاوری را با تمام سختی هایی که داشتن را با موفقیت به اتمام رسانند ودرلشکر ۲۲ #بیت_المقدس #سپاه_کردستان مشغول به خدمت شدند
ودر سال ۱۳۹۵/۰۴/۰۶ مصادف با ۲۱ رمضان در #سروابادمریوان که برای مقابله با دشمنان #ضدانقلاب اعزام شده بودند ازناحیه کمر مجروح شدند.
و #مدال #جانبازی را با افتخار برگردن آویختند.
ودر سال ۱۳۹۸ در ماموریتی که برای #پاکسازی_منطقه #سروآباد اعزام شده بودند در حین #تعقیب و #گریز دشمن مجروح شدند
وبعد از ۱۶روز بستری وبا مجروحیت بالا سرانجام درتاریخ۱۳۹۸/۶/۷شهد شیرین #شهادت را با جان ودل نوشیدند.
🌿
#زندگینامه #زندگی_نامه
@Refighe_Shahidam313
#زندگی_نامه
شهید احمدرضا احدی در 25 شهریور ماه سال 1345 در شهر #اهواز دیده به جهان گشود و با آمدنش تنهایی مادرش را در شهر غریب پایان داد.
پدرش #درجهدارارتش بود و به خاطر موقعیت شغلی از زادگاه خود شهر #ملایر به اهواز مهاجرت کرده بودند.
احمدرضا از همان دوران طفولیت استعداد زیادی در یادگیری از خود نشان میداد و درک بسیار بالایی از مطالب داشت.
همچنین علاقهای به #قرآن و یادگیری آن عجیب بود و توانسته بود تا قبل از 13 سالگی به طور کامل به احکام دینی عمل کند.
خاطرهی جالبی که از کودکی او نقل میکنند این بود که هر گاه در دامن مادر بود و روسری از سر مادرش میافتاد خیلی گریه میکرد و میگفت باید روسری را سرت کنی.
مقطع تحصیلاتش در دبستان همواره با نمرات عالی و کارتهای افتخار همراه بود. دوران راهنمایی و دبیرستان نیز همیشه توسط معلمانش تشویق میشد.
با بازگشت مجدد خانواده به ملایر که همزمان با دوران دبیرستان احمدرضا بود، او فعالیتهایش را در انجمن اسلامی مدرسه و پایگاههای بسیج ملایر ادامه داد. سال دوم دبیرستان بود که به دلیل روح جستوجوگر و پرتلاشش لباس رزم پوشید و به یادگیری #فنون_نظامی پرداخت.
سال 61 اولین حضور احمدرضا در جبهههای جنگ بود. او که در آن زمان 16 سال بیشتر نداشت در #عملیات_رمضان شرکت کرد و مجروح گردید.
در 12 باری که تا قبل از شهادتش به جبهه رفته بود شجاعانه و بیباکانه در عملیاتها حضور مییافت. حتی گاه میشد بنابر مسؤولیتی که داشت، 24 ساعت در قلب دشمن پنهان میشد و کسی جز خود و خدایش از کار او اطلاع نداشت. بارها مجروح میشد ولی به خانواده و دوستانش نمیگفت...
اردیبهشت ۱۳۶۵ کودکی پا به عرصه وجود گذاشت که نامش را حسین نامیدند و در شناسنامهاش « #حسین _امیدواری » نقش بست. در سن 8 سالگی به میدان معلم یافتآباد نقل مکان کردند و حسین عضو #بسیج مسجد علی ابن موسی الرضا(ع) شدند و مدتی هم در کانون قرآن مسجد مشغول فعالیت شد.
حسین در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمد و ۱۱ خواهر و برادر داشت.
آخرین پسر این خانواده بود و گوش به فرمان پدر و مادر، آنها را احترام میکرد.
قرآنخوان بود و هر روز مسجد میرفت و در کلاسهای قرآن شرکت و قرآن تلاوت میکرد.
دوران کودکی حسین در محله #امامزاده_زید(ع) گذشت.
از همان کودکی فعالیتهای #مذهبی مسجد و امامزاده شرکت میکرد و به یاد دارم روز #عاشورا از صبح اول وقت که دستههای مختلف عزاداری به امامزاده میآمدند برای آنها اسفند دود میکرد و از عزاداران پذیرایی میکرد.
حسین از همان دوران، تلاوت قرآن را شروع کرد و در مسجد محل قرآن میخواند. وی جوانی ساده، سر به زیر و مطیع بود و هرگاه کاری از او میخواستیم فوراً اطاعت میکرد.
پس از کسب دیپلم علوم انسانی در سال 1385به خدمت سربازی رفت.
در طول 2سال سربازی دو مرتبه سرباز نمونه معرفی شد.
پس از پایان سربازی مشغول به کار شدند.
در سال 1394 متوجه شدند به #سوریه نیرو اعزام میکنند و برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد.
در آخرین محرم زندگیش هم خادم #هیئت_محبان_حضرت_فاطمه زهرا(س) در #شادآباد شدند.
#زندگینامه
#زندگی_نامه
@Refighe_Shahidam313
🔷زندگینامه
💠عماد مغنیه معروف به حاج رضوان، ۷ دسامبر ۱۹۶۲م در شهر صور واقع در جنوب لبنان به دنیا آمد. پدرش فايز مغنیه است و برادرانش جهاد و فؤاد بودند که به شهادت رسیدند. وی به «مرد سایه» شهرت داشته و به عنوان مغز متفکر حزب الله لبنان شناخته شده بود.
💠خانواده مغنیه پس از مدتی از صور به ضاحیه جنوبی بیروت نقل مکان کردند و در این منطقه بود که وی، تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را گذراند و پس از آن در جوانی، وارد دانشگاه آمریکایی بیروت (AUB) شد.
💠عماد مغنیه سه فرزند به نامهای جهاد، فاطمه و مصطفی داشت. جهاد، در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۵م(۲۸ دی ۱۳۹۳ش) در هجوم بالگردهای اسرائیلی به خودروی حامل وی در بلندیهای جولان سوریه به شهادت رسید.
عماد مغنیه ۱۲ فوریه ۲۰۰۸م(۲۳ بهمن ۱۳۸۶ش)در پی انفجار در خودروی بمبگذاری شده در دمشق، به شهادت رسید.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_عماد_مغنیه
#پوستر
#زندگی_نامه
#حزب_الله_لبنان
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#11_23
#jihad
#martyr
زخم زبانهای مردم، ما را زجر میدهد/خون شهدا با بیحجابیها پایمال نمیشود
از مردم به ویژه خانمها درخواست میکنم که حجابشان را حفظ کنند. به ما زخم زبان نزنند که این زخم زبانشان بسیار ما را اذیت میکند. زمانی که سالم بودم، کمتر بیرون میآمدم؛ چراکه وقتی خانمها را با این چهرهها میبینم بسیار ناراحت میشوم و زجر میکشم.
بارها تابلویی از اطلاعات فرزند شهیدم که روی دیوار خانه زدهایم، شکستند، اما ما هربار درست میکنیم؛ چراکه خون شهدا با این بیحجابیها، شکستن تابلو و دیگر مسائل پایمال نمیشود.این رفتارها دل ما را به درد میآورد. متأسفانه برخی از مردم ناآگاه عقلشان نمیرسد که شهدا برای حفظ این مملکت چه کردهاند.
مادر شهید اسکندری ادامه داد: خداوند ان شالله همه ما را به راه راست هدایت کند و ما را از اسلام منحرف نکند. جوانان سرعقل بیایند و بدانند که شهدا برای چه به جبههها رفتند. انتخاب جبهه و شهادت، گذشتن از پدر و مادر و زندگی و جان و مال است که گذشتن از همه این مسائل بسیار سخت است.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_سعید_اسکندری
#دفاع_مقدس
#زندگی_نامه
#حجاب
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت و ولادت
#11_27
#jihad
#martyr
❀❀ رفیق شهیدم
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁❄️☃❄️❁══┅┄
سعید ۹ ساله بود که تلویزیون تصاویر نامربوطی را پخش میکرد. باهمان سن کم به ما گفت که خداوند به شما چشم داده است که قرآن بخوانید و نماز بر جای بگذارید نه آنکه تلویزیون و این تصاویر نامربوط را تماشا کنید.
سعید قاری ممتازی بود و یکی از شاگردان علامه جعفری به شمار میرفت. سهشنبههای هرهفته جلسات قرآن را برگزار میکرد و استاد موسوی هم در این جلسات حضور مییافت. همیشه آقای موسوی به ما میگفت که قدر سعید را بدانید که چنین فرزندی نایاب است. سعید همیشه قرآن میخواند و به برگزاری جلسات قرآن در منزل، تأکید بسیاری داشت.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_سعید_اسکندری
#دفاع_مقدس
#زندگی_نامه
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت و ولادت
#11_27
#jihad
#martyr
❀❀ رفیق شهیدم
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁❄️☃❄️❁══┅┄
شهید مالکوم ایکس✨
برایِشادیروحشهداصلوات🌱
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مالکوم_ایکس
#ترور
#زندگی_نامه
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ ولادت
#02_29
#jihad
#martyr
زکریا شیری در تاریخ ۱ آذرماه سال ۱۳۶۵ در روستای گرماب خدابنده زنجان چشم به جهان گشود. پدرش شعبانعلی و مادرش رقیه آقائی نام داشت. زمانی که زکریا دوران ابتدایی را به پایان رساندن خانواده شهید شیری به قزوین آمدند. او فرزند دوم و پسر ارشد خانواده بود .
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_زکریا_شیری
#مدافع_حرم
#زندگی_نامه
#jihad
#martyr
نام و نام خانوادگی: زکریا شیری
نام پدر : شعبانعلی
محل تولد : گرماب خدابنده - زنجان
تاریخ ولادت: ۱۳۶۵/۹/۱
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۴
محل شهادت: حلب سوریه - خان طومان
مدت عمر: ۲۹سال
محل مزار : تاسال۹۹ مفقودالاثر بودند
قطعه و ردیف و شماره : ------
کتاب مربوط به این شهید: کاش برگردی
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_زکریا_شیری
#مدافع_حرم
#زندگی_نامه
#jihad
#martyr
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_محسن_حاجی_بابا
#دفاع_مقدس
#زندگی_نامه
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#02_22
#jihad
#martyr
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
ستوان دوم «شهید مهران اقرع» و ستوان دوم «شهید علی امامدادی» از پرسنل یگان تکاوری 132 باهوکلات سیستا
#زندگی_نامه#زندگینامه
من و همسرم سال 1367 در روزهای پایانی #جنگ با هم #ازدواج کردیم
و ماحصل زندگیمان سه فرزند شد.
مسعود، مهران و مرجان.
مهران متولد18#خرداد سال 1371 بود.
بعد از #دیپلم وارد #دانشگاه_علوم_انتظامی_امین #ناجا شد
و بعد از اتمام درسش در سال 1393 به #سیستان_و_بلوچستان رفت.
چون میخواست ابتدای خدمتش را در #مرز سپری کند.
مهران اصرار داشت که وارد ناجا شود.
با توجه به سابقه خدمتی همسرم، هر دو فرزندمان مسعود و مهران میتوانستند #معاف شوند اما مهران اجازه نداد که پدرش کارهایش را پیگیری کند. گفت من #نظام را دوست دارم.
خیلی دوست داشت که حتماً خدمت سربازیاش را انجام دهد.
اما من از مهران خواستم که خوب فکرهایش را بکند.
به #شوخی به مهران گفتم شاید مانند پدرت خوششانس نباشی تا همسری گیرت بیاید که با همه شرایط یک فرد نظامی، رفت و آمدها، نبودنها و شهر به شهر گشتنها بسازد.
گفت مامان مثل شما پیدا میشود.
من #شغل بابا را دوست دارم.
همیشه با خنده میگفت مامان بگذار من بروم سیستان و بلوچستان #ریگی را دستگیر کنم.
میگفتم نگو من استرس میگیرم.
میگفت عمر دست خداست، نگران نباش.
#مادر #مادرانه
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🔹 امروز؛ صفحه دویست و هفده قرآن کریم سوره مبارکه يونس را هدیه میکنیم به شهید محمد حسن آذری🥀 شهید م
ویژه سالروز شهادت 🥀
🍂زندگی نامه شهید
محمدحسن فرزند محمدهادی در شهرستان دامغان در خانوادهای مذهبی و با ایمان متولد شد
دوران ابتدایی را در مدرسه شریعتپناهی درس خواند و مقطع راهنمایی را در مدرسۀ اروندرود گذراند
هنوز نوجوان بود که کارهایش را به قصد قربت انجام میداد.
تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم در هنرستان صنعتی ادامه داد.👨🏻🎓
💛ویژگی اخلاقی
منظم بود و مرتب؛ خوشاخلاق و بسیار با ادب.
در کارهایش صداقت داشت.
صبور بود و عصبانی نمیشد. با اینکه شوخطبع و شاد بود، همیشه جانب احتیاط را رعایت میکرد
دارای آرامش و طمأنینۀ خاصی بود.
به پدر و مادر احترام میگذاشت و سعی میکرد کاری خلاف میل آنها انجام ندهد.
مجرد بود و در مسائل دینی جلوتر از سنش بود.
نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام ویژهای داشت و اگر میدید نزدیکان عملی را مغایر با شئونات اسلامی انجام میدهند امر به معروف و نهی از منکر میکرد.
✨در بسیج حضور فعال و مستمر داشت.
در تظاهرات دوران انقلاب شرکت میکرد. مسجدی بود و اغلب در نمازجمعه و جماعت شرکت داشت.
🫡از ژاندارمری به خدمت سربازی اعزام شده بود.
🍂در روز پنجم آذرماه شصتویک در محور سردشت، با گروهک ضدانقلاب کومله درگیر شد و تیرهای بیامان، بال پرواز او گردید و از خاک تا افلاک پر کشید.
پس از سفر آسمانیاش، پیکر پاکش بر روی دستهای مردم شهیدپرور دامغان تشییع و در فردوسرضای این شهر به خاک سپرده شد.
شادی روح پاکشون فاتحه و صلوات با وعجل فرجهم 📿💛📿
#شهید_محمد_حسن_آذری
#شهید_محمدحسن_آذری
#زندگی_نامه
#زندگینامه
در ادامه با وصیتنامه شهید با همراه باشید
👇👇👇