#شاعری_که_شهید_شد.
#شهیده_صدیقه_رودباری
#برشی_از_خاطرات_شهیده_جهادسازندگی
صغری گفت: صدیقه شعر تازه ایت را خواندم، دستت درد نکنه، انگار که خودت شهید شدی و داری حرف می زنی.
صدیقه گفت: دعا کن...
صغری گفت: این حرفها را نزن، مادر و آقا، اگر تو چیزی ات بشه، زبونم لال، دق می کنند اصلاً حمید هم هر کاری تو بکنی، می کنه. شما دو تا حسابی عوض شدین، عزیزکرده های خونه، انقلابی شدین! مواظب خودتون باشید.
صدیقه گفت: قراره اسلام محافظت بشه، خون ما برای سبز ماندن این درخت تناور ارزشی نداره.
صغری گفت: جوری حرف می زنی که انگاری داری، شعر می گی، قطعه ادبی می نویسی، اصلاً بعضی وقتها که نوشته هات را می خونم باورم می شه تو اونها را نوشتی، اگر پیگیر باشی، حتماً یا نویسنده می شی یا شاعر.
صدیقه گفت: دعا کن شهید بشم، از همه چیز مهمتره.
صغری گفت: بعد همه می گن شاعری که شهید شد.
صدیقه تکرار کرد: بعد همه می گن شاعری که شهید شد!
📚موضوع مرتبط:
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهیده_جهادسازندگی
#خاطره_شهید
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#12_18
#martyr
#jihad
🔹داستانک
#شجاعت_شهیده_صدیقه_رودباری
زهرا تا مژگان را دید، شروع کرد: خاک تو سر شاه، دیروز چرا نیومدی مدرسه؟ قیامتی شد که نگو.
مژگان گفت: از دست این بابام. نگذاشت بیام مدرسه، می گه امنیت نداره، توی خیابون دست هر کسی اسلحه است. درس که ندارید برای چی می رید مدرسه؟ می خواهی بری تظاهرات؟ لازم نکرده بری مدرسه! نظم مملکت را ریختن بهم.
زهرا با طعنه به مژگان که پدرش ارتشی بود گفت: ارتش برادر ماست خمینی رهبر ماست!
مژگان برای اینکه جواب طعنه زهرا را بدهد با شوخی گفت: برادر برادران ارتشی! خب تعریف کن ببینم چی شده بود؟
زهرا گفت: الهی شاه برات بمیره، نیومدی ببینی، مدرسه چه خبر بود؟
مژگان گفت: تو که نصفه جونم کردی، بگو دیگه.
زهرا گفت: همه جمع شده بودیم وسط حیاط مدرسه و شعار می دادیم. داشتیم آماده می شدیم که بریم: علم و صنعت، قرار بود از اونجا با بقیه بریم جلوی دانشگاه تهران، هیمن که شعارها را تمرین می کردیم...
مژگان وسط حرفش دوید و گفت: صدیقه هم بود؟ صدیقه رودباری.
زهرا گفت: اصلاً سردسته اون بود. اون شعار می داد و ما تکرار می کردیم بابای مدرسه که دم در کشیک می داد، گفت: یه ماشین از گاردهیا ها به طرف مدرسه اومدن، اما صدیقه ول کن نبود. یک جوری می گفت:«مرگ برشاه، بگین مرگ برشاه» که انگار شاه جلوی رویش وایساده و قراره که با شعارهای اون بمیره.
دوباره بابای مدرسه به خانم ناظم گفت: بچه های مردم را جلوی تیر نبرید، گناه دارن، که صدیقه اون شعره را خوند.
مژگان گفت: کدوم؟ مال خودش را؟
زهرا گفت:
سحر می شه سحر می شه
سیاهی ها به در می شه
نخواب ارام تو یک لحظه
که خون خلق هدر می شه
چه آتشها به پا می شه
چه خونها که فنا می شه
ولی آخر مسلمانها
جهان از ظلم رها می شه
خلاصه همه گرم خوندن بودیم که یک سرباز اومد توی حیاط، ما را که دید، یک تیرهوایی شلیک کرد و گفت: متفرق بشین..
صدیقه رفت جلو و گفت: به چه اجازه ای اومدین توی مدرسه؟
سرباز گفت: خمینی «حضرت امام رحمة الله علیه» نظم مدرسه را بهم زده، برید سر کلاس بجای این چرت و پرت گفتنها.
صدیقه هم نمی دونم با چه جرأتی خوابوند توی گوش سربازه.
مژگان گفت: صدیقه جان و روحش حضرت امام خمینیه. هر کی به امام چیزی بگه، صدیقه انگار دیوونه می شه. بعد چی شد؟
زهرا گفت: خلاصه خانم ناظم که دید اوضاع بد شده گفت: شعار بدیم.
ارتش برادر ماست! خمینی رهبر ماست!
گاردی هم که حسابی خیط شده بود رفت بیرون.
صدیقه وایستاده بود و یه دفعه داد زد:روح منی خمینی! بت شکنی خمینی!!
چشمت روز بد نبینه، همه سربازا ریختن تو مدرسه، فرمانده شون به خانم ناظم گفت: ما فقط اون دانش آموز خرابکار را می خواهیم، دستور برهم زدن نظم مدرسه و فعالیت شما را نداریم.
بچه ها بی مقدمه ریختن جلو، گفتن همه ما مثل اون هستیم. خانم مدیر و بعضی از معلمها هم اومدن جلو، گفتن ما و بقیه کارکنان مدرسه هم هستیم،
کار صدیقه به همه دل و جرأت داد. صدیقه مدرسه را زنده کرد. از شجاعت صدیقه آنها هم دُمشان را گذاشتند روی کولشان و رفتند.
📚موضوع مرتبط:
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهیده_جهاد_سازندگی
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#12_18
#martyr
#jihad
#شهیده_صدیقه_رودباری
صدیقه امتحانهای خرداد را که تمام کرد، دیگر تاب ماندن نداشت.
رفت... صبح گرمی بود، میانه تابستان.
صدای اذان در اتاقها و در حیاط و در جای خالی صدیقه پیچید.
مریم چشمهایش را باز کرد و رو به مادر گفت: مامان خواب آبجی صدیق را دیدم.
مادر چشمش را به مهر جانمازش دوخته بود به آب حوض دوست و گفت:
خیره انشاءالله، حالا پاشو نمازت را بخوان، الآن دیگه قضا می شه، پاشو، پاشو.
مریم اما نگران خواهر بود، کاش صدیقه زودتر می آمد این بار چه رفتنش طولانی بود.
کاش اصلاً نمی رفت. کاش...خدایا! صدیقه را، همه پاسداران را، رزمندگان را در پناه خودت داشته باش. هیچ چیز مثل نوشته های خود صدیقه مایه آرامش نبود.
صدیقه در دفتر یادداشتش نوشته بود:
«خدایا به مادران در راه نشسته، به پدران رخ، زغم چروکیده، به یاران همسنگر، به قلم که می نویسد به شب که می آید، به سحر که از دل سیاه این شب تیره راه روشنی را طی می کند، به خوبیها و، قسم ات می دهم که پاسداران ما را نگه داری و صبر و شکیبایی و ایمان، دشمنان ما رارو سیاهی عطا کنی.»
مریم نشسته بود و زمزمه های صدیقه را تکرار می کرد.
مادر به مریم گفت: دعای بعد از نماز می خوانی؟
مریم دفتر صدیقه را بست و گفت: خوابش را دیدم، دلواپسم.
مادر گفت: انشاءالله خیره، چی دیدی.
مریم گفت: خواب دیدم، عده ای دور هم نشسته اند، همه از بزرگانند، آدمهای مهمی اند، نورانی اند، نمی دانم کی هستند، اما می دانم جمع با اهمیتی هستن، من از پشت در می بینم، یکی از بین اون جمع بلند شد. گفتن، آقا امام الزمان هستند.
دست صدیقه را گرفت و انگار از در، از دیوار، رد شدند و به آسمان رفتند.
نمی دانم واقعاً آقا صدیقه را انتخاب کردن؟
صدیقه انتخاب شده خداست؟
📚موضوع مرتبط:
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهیده_جهادسازندگی
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
#سالروز_تولد
#12_18
#jihad
#martyr
👆👆👆👆
🤚سلام° و عرض ادب
خدمت همراهان #سنگر #رفیق_شهیدم
ان شاءالله که
رضایت ❤️ـخدا
و 🤝ـدستگیری 🌷ـشهدا
شامل حال همه ما باشه در دنیا و آخرت
🌹🌹🌹
امروز با معرفی #شهیده_صدیقه_رودباری
خدمت بزگواران بودم
زنده نگه داشتن یادو خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست با ارسال پیامهای معرفی شهدا در این امر خطیر شریک باشید
جهت #انتقاد و #پیشنهاد پذیرای شما بزرگواران هستم
👇👇👇
@zahra_mab_62
#التماس_دعای_فرج ❤️❤️
#التماس_دعای_آرامش
#التماس_دعای_سلامتی_بیماران_کروانایی
#التماس_دعا_برای_همه 🌺🌺
#التماس_دعای_حقیر 😔
#همدان #شهدای_همدان #شهید_همدان
✅💠🥀🌷🥀💠✅
@Refighe_Shahidam313
✅💠🥀🌷🥀💠✅
🎨 #لوح | #مرکز_طراحان
🔺شاعری چشم ترش بوی شهادت می داد
دل بی تاب ترش هم که ، شهادت می داد
قفس تنگ زمین جای دل دریا نیست!
بگشائید قفس را که دلش باما نیست!
آسمان شاهد این شاعره ی بی تاب است
بنویسید شهادت،صله ی ارباب است
بعدِتو خانه فقط شعر تو را می خواند
گل و پروانه فقط شعرتورا می خواند
تقدیم به شاعره ی شهید:صدیقه رودباری 🌷
✍🏻 به قلم #سحرنزدیکاست
🎨 طرح از #پرواز
📚موضوع مرتبط:
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهیده_جهاد_سازندگی
#پوستر
📆مناسبت مرتبط:
#سالروز_شهادت
#05_28
#martyr
#jihad
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Refighe_Shahidam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهـیدانِه🌿
•
میگفت :
نباید در خانه بنشینیم و
بگوییم که انقلاب کردهایم!
باید بین مردم باشیم و
پیام انقلاب اسلامی🇮🇷 را
به مردم برسانیم.
.
🗓 • ۲۸ مرداد ماه
سالروز شهادت #شهیده_صدیقه_رودباری
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🦋❁══┅┄