eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
296 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌹 رفیق‌شهیدمْ‌یه‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ حرفتو👇بزن https://harfeto.timefriend.net/17284088555460 جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر ✌️💛✌️
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ای گل غایب✋ آبها نام تو را زمزمه می كنند درختها به احترام تو سبز میشوند نسیم دعای ندبه را در گوش سروها میخواند شكفتن گل رویت بهترین هدیه برای منتظران است جمعه باشد تو نباشی غم عالم اینجاست صبح جمعه تون مهدوی ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
همدانی در گفت: پدرم در نامه خود یک خوب دادند و آن اینکه اگر امکان داشت هر شخصی که وصیت نامه من را می خواند برای من یک روز و به جای آورد که اگر در آن در کنار هم بودیم جبران کنم. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
به راه بیاییم...😔 همه میگن شاید این !جمعه بیاید شاید .... بیاید و مادر بگیرد بیاید و گوید به که فقط است بیاید به پا کند . اما او آمده ! ما نیامده ایم ! با ، ، حجابی ، عدالتی ، ما باید بیاییم ! آری او آمده اما گناهانمان اجازه ی دیدار نمی دهند ! من می گویم شاید این جمعه بیایم ! شاید دل را پاک کنیم ، به امید دیدارش و شاید ... "؏جل طبیب ناز" http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
خانم منتظری از صبح عاشورای سال 68 می‌گوید و یک که سروصدای در به پا کرد: «من بعد از 10 روز درد و ناراحتی، خوابیده بودم. در ، دیدم دسته عزاداری جوان‌های محل به نزدیک می‌شود. پیشاپیش دسته، داشت سینه می‌زد. .یک دفعه یادم افتاد که ، شهید شده است. بعد، خوب دقت کردم. دیدم تمام بچه‌های دسته عزاداری، شهدای محله هستند. محمد من هم در میانشان بود. آن‌ها سینه‌زنان وارد مسجد شدند. من با زن‌های محل یک گوشه ایستاده بودم. محمد، دسته دوستانش را دور زد و آمد پیش من. دست انداخت گردن من و مرا بوسید. بهش گفتم: چقدر بزرگ شدی؟ گفت: اینجا همه ما بزرگ شدیم. یکی از بچه‌های محل به نام شهید آزادیان هم آمد پیش ما و گفت: بد نده حاج خانوم! محمد با تعجب گفت: مادر من چیزیش نیست. بعد، شال سبزی را که در دست داشت، از صورتم تا پا کشید و بست دور پایی که آسیب دیده بود.» این رویای صادقه به عالم واقع هم سرایت می‌کند و یک اتفاق عجیب و غریب رقم می‌خورد: «از خواب بیدار شدم و با تعجب دیدم که همه باندهایی که به پایم بسته بودم، کنار افتاده‌اند و همان شال سبزی که محمد در عالم خواب به پایم بسته بود، همچنان روی پای من است. پایم درد نمی‌کرد و از آن درد خلاص شده بودم.» http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
اول راه بودیم... گفتن ! گفتن شده ! نمونید! "آنقدر بسازید و دهید و دینتان را به نشان دهید که آنها عقب بکشند.."👊 اما چه شد!☹️ کم کم شد.. کم کم عکس های شخصی کم کم "اشتراک زندگی خصوصی" با همه.. کم کم "خواهر" "برادر" "خواهر عزیزم" "برادر گلم".. کم کم بچه مذهبی ها ""شدند.. کم کم با .. کم کم کم کم مگه جایی که فقط تو باشی و نامحرم، نفر سوم شیطون نیست؟.. فتأمل.. کم کم دشمن ها به اهدافشون رسیدن کم کم.. علیکم بانفسکم! آقاپسر مذهبی! برادر من! حداقل روی اهداف نفسانی خودت پوشش و جذب حداکثری نذار! خانم چادری! آقایی که با دیدن عکست که اتفاقا توشم باحجابی، میگه حفظت کنه میگه چادر بهت میاد! اون زیر پست یه بدحجابم مینویسه که چی بهش میاد.. آی پسر و دختر مذهبی! نکنه منتظری شیطون با ی و شماره دادن و دوردور کردن بیاد سراغت!؟ تو هم با افتخار احساس کنی چقدر مومنی! نخیر.. برای امثال ما از اینجا ها شروع میشه که کمتر احساس کنیم که کم کم از راه به در بشیم.. به یه جایی میرسی می بینی  دیگه اشک نداری حال و نداری دیگه اصلا کیلویی چند؟؟ دعای کمیل؟؟ مال قدیما بود.. کم کم آلارم نفس لوامه خاموش میشه بترس... همین که نماز اول وقتت از دست بره باعث خوشحالی دشمنه! آره اینطوریاست.. اول راه بودیم  ولی حالا دیگه زدیم تو جاده خاکی.. همه ما در هستیم.. یک نگاه حرام... یک حرف بی مورد... یک شوخی ... ظهور نزدیک است با گناه دورش نکنیم... http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4