eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
10.3هزار ویدیو
327 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🔹 امروز؛ صفحه دویست و چهل و هشت قرآن کریم سوره مبارکه يوسف را هدیه می‌کنیم به شهید هدایت نورمحمدی 🌷
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه سالروز شهادت🥀 شهید هدایت نورمحمدی نام پدر : نعمت الله تاریخ تولد :1345/04/18 تاریخ شهادت : 1363/10/07 محل شهادت : مریوان 😌فردي خوشرو و رئوف بود در رفتارو گفتار نسبت به والدين و ديگران، مؤدب و متواضع هرگز عصبانی نمی‌شد ✅نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام خاص داشت،با قرآن،مانوس بود،در اجرای فرمان‌های آن، کوشا. ✌️می‌گفت:«باید بجنگم تا از وطن و خانواده خود دفاع کنم.»🇮🇷 به روایت خواهر اگر کسی ناراحت یا عصبانی بود،با فروتنی نصحیتش می‌کرد 🙃حرفی نمی‌زد که باعث دلخوری کسی بشه با خوش‌روئی و مهربانی با همه صحبت می‌کرد به کوچک‌تر و بزرگ‌تر از خود احترام می‌گذاشت 🖤زماني كه به مدرسه مي­رفتيم، برام از امام‌حسين(ع)،واقعه كربلا و سرگذشت حضرت زينب(س) صحبت مي­كرد. 🏴ميگفت: بيا با هم تعزيه امام‌حسين (ع) و حضرت زينب(س) بخونيم.» ✅به خواهران،بستگان و دوستان توصیه می‌کرد:«اگه نمی‌توانید در جبهه باشید، لااقل هرجا هستید، با عمل خود، از کشوردفاع کنید از انقلاب و قرآن فاصله نگیرید و خون آن‌هایی را که برای مملکت زحمت کشیدند،پایمال نکنید. ‌🥀به خانواده‌های شهدا احترام می‌گذاشت پای صحبت‌های مادران شهید می‌نشست و با دلداری دادن به اونا،می‌گفت: «شهیدان زنده‌اند و در نزد خداوند روزی می‌خورند ✔️شما نباید بابت هدیه‌ای که به خدا دادید، خودتونو ناراحت کنید؛بلکه باید خوشحال باشید و افتخار کنید.» در ادامه همراه باشید با نحوه شهادت و وصیتنامه شهید 👇👇👇
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
✨ویژه سالروز شهادت🥀 شهید هدایت نورمحمدی نام پدر : نعمت الله تاریخ تولد :1345/04/18 تاریخ شهادت : 13
ویژه سالروز شهادت نحوه شهادت 🥀 😃در آخرين اعزامش،خيلي خوشحال بود،دائم ما را مي­بوسيد و مي­گفت: اگر از من بدي ديديد، ببخشيد 👧🏻خواهرم «ساره»که شش ساله بود، دم خداحافظي، بِدو بِدو خودش را در آغوش «هدايت» انداخت هدایت اونو بوسيد بعد مادر،ساره گرفت و گفت: بيا، بزار داداش بره.» 🍂🥀🍂🥀🍂 🥀و درنهايت، هدایت در ۷ دی 1363، در جبهه مريوان، شهيد شد. پيكر پاكش نيز، هنوز در گذر از اين سال­ها به آغوش خانواده بازنگشته است. 📝وصیتنامه شهید ☑️به شما عزیزان توصیه می کنم که بعد از من راه مرا ادامه دهید و هرگز پشت امام را خالی نکنید. 👳‍♂به روحانیت متعهد احترام بگذارید و حرفهایشان را با کمال میل گوش دهید 📿در نمازجمعه و جماعت و مراسمات دینی و مذهبی شرکت کنید. امانتدار باشید و اسرار دوستان خود را به خوبی حفظ کنید و به والدین و بزرگترها احترام بگذارید. به خواهرانم توصیه می کنم که در حفظ حجاب بکوشند. شادی روح پاکشون فاتحه و صلوات با وعجل فرجهم 📿💛📿 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💙⃞💎 جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ꧁-•°⛄️🔹❄️🔹⛄️°•-꧂
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🍂ویژه سالروز شهادت 🥀 شهید«حسینعلی عالی» 🎈حسینعلی ۲ تیر 1345، در شهرستان زابل متولد شد ✌️با اوج‌گیر
☝️☝️☝️ ❄️تا اینکه در شب نوزدهم دی‌ماه 1365 در حالی که رزمندگان در منطقه «شلمچه» در حال عبور از زمینی پر از آب بودند،به موانعی همچون میدان مین و 100 متر سیم خاردار فرش شده بر زمین می‌رسند. تخریب چی سیم‌ها را می‌چیند که در همین لحظه دشمن منور هشدار دهنده را شلیک می‌کند. در این درگیری گلوله‌ای به پهلوی ❤️‍🩹حسین‌علی برخورد می‌کند اما او برای اینکه رزمندگان دیگر بتوانند از آن مهلکه نجات یابند و خط دشمن شکسته شود خودش را روی سیم خاردارها می‌اندازد.🥀 📝فرازی از وصیت‌نامه: 💛خداوندا: می‌خواهم که همچون شهدا مردانه به راه آنها قدم بردارم و تا آخرین قطره خون راه آن‌ها را ادامه دهم. می‌خواهم همچون دوستانم به سوی آن ستاره‌ای که نور امید به من بخشیده پر بکشم. خداوندا: من نه بهشت می‌خواهم نه شهادت، من ولایت می‌خواهم، ولایت مولا علی (علیه‌السلام)، مرا به ولایت مولایم علی (علیه‌السلام) بمیران و آن جناب را در شب اول قبر به فریادرسی من برسان.❤️‍🩹 🤲حسین‌علی عالی در یکی از نیایش‌هایش خواسته است: «خداوندا! 🤲می‌خواهم که همچون شهدا مردانه به راه آنها قدم بردارم و تا آخرین قطره خون راه آنها را ادامه دهم. ✨می‌خواهم همچون دوستانم به سوسوی آن ستاره ای که نور امید به من بخشیده پر بکشم .» در ادامه همراه باشید با خاطره ای از برادر شهید👇👇👇
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
👦🏻🧑🏻دوران کودکی و جوانی میرزا تقی خان زیر نظر و تربیت قائم مقام سپری شد 👌او شیوه‌های منشی‌گری، نامه‌
😔عزل امیرکبیر و نحوه شهادت 🥀 🍂حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدین‌شاه همواره مورد مخالفت تعدادی از نزدیکان شاه از جمله مهد علیا مادر شاه و میرزا آقاخان نوری قرار داشت؛ تلاش‌های این افراد سرانجام منجر به صدور حکم عزل امیرکبیر از مقام خود شد، وی سپس به کاشان تبعید شد. ❤️‍🩹سرانجام امیرکبیر در روز شنبه ۲۰ دی ۱۲۳۰ علی خان فراش در حمام فین کاشان به قتل رسید. ⭕️هنگامی که علی خان فراش باشی از تهران به کاشان رسید، امیرکبیر در حمام بود؛ مأموران دولتی درهای حمام را بستند تا کسی داخل نشود و رگ امیر کبیر را زدند، پس از گذشت لحظاتی علی خان نگاهی به جلاد دیگر انداخت و دستور داد لگدی به میان دو کتف امیرکبیر بزند و 😵‍💫سپس حوله‌ای به دهان امیرکبیر فرو کرد و راه نفس او را که به شمارش افتاده بود نیز بر او بست و پس از چند لحظه جسد بی‌جان میرزا تقی خان امیرکبیر در میان خون‌های صحن گرمخانه حمام فین افتاده بود و فرستاده‌های ناصرالدین شاه با عجله و شتاب به سوی تهران روانه شدند.🥀 ⚰خاکسپاری امیرکبیر پیکر امیرکبیر را نخست در گورستان پشت مشهد کاشان دفن کردند، ولی چندی بعد همسرش آن را به کربلا انتقال داد و در محدوده رواق شرقی حرم امام حسین (علیه‌السلام‌) معروف به پایین پا به‌خاک سپرده شد. 😔🍂😔 برای شادی روح پاکشون فاتحه و صلوات با وعجل فرجهم هدیه کنید به مادر مهربان س در ادامه همراه باشید با اقدامات امیرکبیر عزیز 👇👇
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
☝️☝️☝️ 🌷شهید محسن غریب پس از دريافت مدرك ديپلم در دانشسراى تربيت معلم شركت نموده و در آموزش ابتدايى
☝️☝️☝️ شهید محسن غریب بعد از ازدواجش در عملياتهاى بيت المقدس، رمضان، و كربلاى 5 شركت فعالانه داشته و در پايگاه بسيج شهيد نامجو فعاليت چشمگيرى از خود نشان داده بود. بنا به خواسته آموزش و پرورش جهت تدريس به روستاى «زيارتكلا» مى رود و مشغول تعليم و تربيت كودكان اين روستا مى شود. شهيد بزرگوار با تمام علاقه اى كه به زن و فرزندش داشته، فرمان رهبر را واجب تر دانسته و با آنها خداحافظى كرده و همراه سپاهيان حضرت محمد(ص) به جبهه ها مى رود و در نبرد با بعثيون كافر در ساعت 5 صبح روز 26 دى ماه 1365 در اثر تركش خمپاره از ناحيه سر به نداى حق لبيك گفته و جام شهادت را مى نوشد و به ديار الله مى شتابد و به آرزوى ديرينه خود جامعه عمل مى پوشاند و پرونده زندگى پر تلاش تو كه سراسر از درد و فعاليتهاى خستگى ناپذير سرچشمه مى گيرد براى هميشه بسته مىشود (توصیه نامه) وصیتنامه شهید به شما عزیزان توصیه می کنم تابع ولایت فقیه باشید تاراه شهدا ادامه یابد و خون شان پایمال نشود.اوقات فراغت خود را به بطالت نگذرانید و برای کسب روزی حلال تلاش کنید؛چرا که تلاش برای کسب روزی حلال با جهاد در راه خدا برابر است.با امر به معروف و نهی از منکر امنیت را ر جامعه برقرار کنید. همچنین خواهران را به حفظ حجاب سفارش می کنم تا مانع فساد عمومی شوند شادی روح پاکشون فاتحه و صلوات با وعجل فرجهم 📿 هدیه کنید به مادر مهربان س ان شاءالله مورد عنایت مادر و شهید عزیز قرار بگیریم 🍂✨✌️🤲✌️✨🍂 اللهم عجل لولیک الفرج 𝟑𝟏𝟑💙⃞💎 جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🍂ویژه سالروز شهادت 🥀 شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد:« السلام علیک یا ابا عبدالله» ✨زندگی نامه ط
🍂 ویژه سالروز شهادت 🥀 👳🏻‍♂قبل از اطلاع گرفتن از نتیجه امتحاناتش بعد از برگشت از جبهه به حوزه ی علمیه رفت 🍂پاییز همان سال وارد حوزه علمیه حاج آقا مجتهدی در بازار تهران شد تا زمان شهادت حدود سه سال طول کشید در محضر اساتیدی چون آقایان فاطمی نیا و مجتهدی تهرانی استفاده می کرد 🕌خود در محله جوادیه و در پشت مسجد جامع این منطقه حوزه ای را دایر کرد که عده ای از طلّاب در آنجا به تحصیل مشغول بودند و مسئولیت تدریس مدیریت و رسیدگی به آنها را به عهده داشت برای این که بتواند با آداب طلبگی انس بیشتری داشته باشد در همان حوزه در یکی از حجره ها سکنی گزید و در هفته یکی دو روز را برای سر زدن به خانواده می‌رفت ترجیح میداد در حجره به سر ببرد در خلال تحصیل او از رسیدگی به خانواده های بی بضاعت مشکلات جوانان حتی همسرانی که تازه زندگی مشترک خود را شروع کرده بوند غافل نمیماند با سن کم همچون بزرگ مردی با دیگران رفتار میکرد تکیه گاه دیگران بود فعالیتهای ایشان👇 تدریس در کلاسهای مختلف سخنرانی در مناطق مختلف تهران بود طی این دوران چندین بار به جبهه های جنگ اعزام و به فعالیت در جبهه ها مشغول بود مهم‌ترین فعالیتش ساختن مسجد در پادگان دو کوهه بود که ایشان از بنیان گذاران آنجا به حساب می آمد در منطقه عملیاتی شلمچه در عملیات کربلای 5 مسئول بخش تعاون بود زمانی که برای آوردن جنازۀ یکی از شهدا به خطّ مقدم میرود با خمپاره ای که از سوی دشمن شلیک می شود هم چون سالارش حسین (ع) با دادن سرش به فیض شهادت نائل میشود در ادامه همراه باشید با با برشی از وصیتنامه شهید
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
✋نیت کنید حاجتهاتونو از شهدا طلب کنید مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن ✨امروز مهمان شهید مح
💔ویژه سالروز شهادت 🥀 🖤شب شهادت حضرت فاطمه زهرا در مورخ ۱۳۹۶/۱۱/۳۰ تعدادی از دراویش با تجمع در محله پاسداران تهران و ایجاد آشوب امنیت مردم را مختل نمودند 🫡و پرسنل یگان امداد به کمک کلانتری فراخوان شدند 👺یکی از دروایش با اتوبوس، وحشیانه به سمت مأمورین انتظامی حمله نمود و سه نفر از مأمورین ازجمله شهید بایرامی را به شهادت رساند. 🕊🕊🕊
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
✋نیت کنید حاجتهاتونو از شهدا طلب کنید مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن ✨امروز مهمان شهید حس
💔ویژه سالروز شهادت فعالیت ها و نحوه شهادت شهید 🥀 توانایی و شایستگی او در عملیات فتح‌المبین سبب شد تا در عملیات مسلم بن عقیل (ع) فرماندهی گردان کمیل به او واگذار شود. در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر(۱) با سمت دستیار محور حضور یافت که پس از سه روز مقاومت بر اثر ترکش خمپاره از ناحیه کتف و فک آسیب دید. در عملیات والفجر (۲) سمت معاون مسئول محور و در عملیات والفجر (۴) مسئولیت تیپ عمار را بر عهده داشت، او در عملیات والفجر (۵) در چنگوله مسئول محور بود و سرانجام آخرین حضور او در محفل عشق بازی والفجر (۸) بود که در این عملیات مسئولیت طرح و عملیات تیپ انصارالحسین (ع) را بر عهده گرفت و با پرواز عاشقانه‌اش بر آرمان‌های مقدس انقلاب صحه نهاد و به مأوای خویش رسید. او کلید همه مصائب و مشکلات را در ذکر خدا و هدیۀ صلوات به محمد و آل محمد (ص) می‌دانست و بر توجه به تربیت آینده‌سازان انقلاب تأکید داشت. 🥀سرانجام ۲ اسفند ۱۳۶۴ پس از سال‌ها مجاهدت با سمت مسئولیت طرح و عملیات تیپ انصار همدان در عملیات والفجر ۸ و منطقه فاو به شهادت رسید. این شهید بزرگوار که از فرماندهان شجاع دوران دفاع مقدس بود و تدابیر عملیاتی ویژه‌ای داشت در سال ۹۴ به عنوان "شهید شاخص استان" معرفی شد. در ادامه همراه باشید با گزیده از وصیتنامه شهید 👇👇
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
✋نیت کنید حاجتهاتونو از شهدا طلب کنید مرام و معرفتشون زیاده دستگیرمون میشن ✨امروز مهمان شهیده سیّده
ویژه سالروز شهادت “ طاها“ تخلّصی بود که با آن آثارش را امضا می کرد تخلصی که از ابتدای اسم و فامیلش بود در برخورد با دانش‌آموزانی که تحت تأثیر تبلیغات گروهک‌های منحرف بودند؛ بسیار مهربان، باحوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی، آنها را به خود جذب می‌کرد کارش را گردن کسی نمی انداخت خودش کارهایش را انجام می داد؛ دقیق و سرِوقت نماز سرِ وقتش ترک نمیشد آراسته و موقر و چهره خندان و شادابی داشت پر جنب وجوش بود بسیار وقت شناس بود وقتی با کسی قرار ملاقات داشت، سرِ وقت میرفت او را معطّل نمی کرد قول میداد کاری انجام دهد، امکان نداشت زیر قولش بزند کاری به او میسپردند، با اینکه فرصت کافی داشت؛ بلافاصله مشغول کار می شد میگفت : «کار را نباید معطّل گذاشت؛ ممکن است بعداً فرصت پیش نیاید» تکالیف درسیَش را پاکیزه و منظّم مینوشت سرِ درس ریاضی، مدام معلّمش از او می خواست برود پای تخته و تمرین ها را حل کند روز ۶ بهمن ۱۳۶۰ گروهک های معاند با اشغال شهر آمل با نیروهای بسیجی و مردمی درگیر شده بودند شب تا صبح درگیری شدیدی بین اعضای ملحد اتّحادیه کمونیستهای ایران و نیروهای مسلّح شهر به خصوص پاسداران اتّفاق افتاده بود مدارس تعطیل شده بود و سیّده طاهره با جمع آوری دارو، رساندن نان به مدافعان شهر، در کمک به بسیجیان و پاسداران کوشا بود سرانجام به وقت غروب در ۱۴ سالگی،درحال کمک به نیروهای مدافع شهر؛ با اصابت دو گلوله به گردن و قلبش به فیض شهادت نایل آمد . منبع : سروش ایزد در ادامه همراه باشید با وصیتنامه شیوا و معرفی کتاب از شهیده عزیز 👇👇👇
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
✋نیت کنید حاجتهاتونو از شهدا طلب کنید مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن ✨امروز مهمان شهید ام
⬅️⬅️⬅️⬅️⬅️⬆️⬆️⬆️⬆️ ویژه سالروز ولادت نحوه شهادت همسر شهید به خاطر دارم، چند روز پیش از اعزام به سوریه مجدد گفت، دوست دارم روزی من را «شهید امیر» صدا کنند. 😔نخستین مرتبه بود که سکوت را شکستم و گفتم، از زندگی با من خسته شده‌اید که چنین آرزویی دارید؟ پاسخ داد: خدا می‌داند که با تمام وجود از زندگی خود راضی هستم. ✨شما و طه تمام سرمایه زندگی من هستید. من بهترین لحظات عمر خود را در کنار شما داشته و دارم؛ اما اگر من به شهادت برسم، شما تاجی بر سرتان می‌رود و همسر شهید می‌شوید و ادامه زندگی عاشقانه ما در بهشت خواهد بود، دوست ندارید؟ و من باز هم سکوت کردم. ☝️آخرین شب اردیبهشت ۱۳۹۲ بود که طه را بغل کردند و آرام به او گفتند: «پسرم زمانی‌که من نبودم، شما مواظب مامان باش». با تعجب گفتم، امیر، من را به دست این بچه چندماهه می‌سپاری؟ پاسخ داد: روزی طه تنها پناهگاه شما و جانشین من در منزل خواهد بود، شما را به محمد طه و هر دو شما را به خدا می‌سپارم. اولین روز خردادماه بدون آن‌که من مقصد ماموریت وی را بدانم، عازم سوریه شدند. هر روز دو مرتبه با من تماس می‌گرفتند. صبح شنبه، 11 خرداد ۹۲ بود که برای آخرین بار با یکدیگر صحبت کردیم. بعدازظهر همان روز به شهادت رسیده بودند. به جرات می‌گویم در طی این چهار سال، امیر یک‌بار از من و طه غافل نبوده است. هرگاه او را صدا می‌کنم، اجابتم می‌کند. هرکجا گرفتار مشکلی می‌شوم، امیر کمکم می‌کند. در ادامه همراه باشید 👇👇👇
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
✋نیت کنید حاجتهاتونو از شهدا طلب کنید مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن ✨امروز مهمان شهید عل
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️ 🥀ویژه سالروز شهادت نحوه شهید علی منیعات🥀 ➡️علی بعد ازعزیمت به عراق، به عنوان یکی از نیرو‌های عادی در یکی از گردان‌های رزمی وارد عمل شد و در مدت کمتر از یک ماه به عنوان یکی از نیرو‌های برجسته شناخته شد و پس از آن به عنوان فرمانده گردان انتخاب شد. 📌تأثیری که فعالیت‌های علی در روند جنگ در منطقه «جُرف الصَخر» (ساحل سنگی) (که البته بعد‌ها به نام «جُرف النصر» (ساحل پیروزی) معروف شد) داشت، باعث شد که همرزمان عراقی و مجاهد همراه او اذعان کنند که ورود این فرد به منطقه «جُرف النصر» تأثیرگذار در پیروزی بوده است. ✌️وظیفه شهید علی منیعات پس از آنکه آموزش‌های خاصی دید، این بود که سرکردگان داعشی را مشخص کند و آن‌ها را به هلاکت رساند ✨در شهرستان‌هایی که به طور کامل در اختیار داعش بود و کسی جرأت نمی‌کرد وارد آنجا شود، وارد می‌شد و عملیات خود را انجام می‌داد و برمی گشت. 👌در عملیات آزاد سازی تکریت از او خواستند که در یکی از محورها، در منطقه‌ای که در گذشته محل استقرار صدام و فرزندانش بود، حاضر شود. به علت وجود تک تیرانداز‌هایی که سراسر این منطقه پخش شده بودند از تاریکی شب استفاده کرد و حتی بعضی از همرزمانش گفتند: ما به او گفته بودیم اینجا، منطقه حساس و خطرناکی است، اما او اصرار داشت که برای پیروزی، این منطقه باید آزاد شود. 🥀سرانجام در یک عملیات بر اثر انفجار یک تله انفجاری که توسط نیرو‌های داعشی در یک ساختمان جاسازی شده بود روز 20 اسفند 1393 در منطقه تکریت به شهادت رسید. اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💙⃞💎 جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ꧁-•°⛄️🔹❄️🔹⛄️°•-꧂
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
☝️☝️☝️☝️ 🎊ویژه سالروز ولادت نحوه شهادت شهید مهدی صابری🥀 🏴شهادت در فاطمیه دفعه دوم گفت به عنوان وظیفه می روم و در ایام فاطمیه برمی گردم، چون ما به همراه مادرش دهه فاطمیه را روضه می گیریم، گفت بر می گردم تا هم به شما کمک کنم و هم کارهایم را انجام دهم، همان روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برگشت اما نه خودش. خبر شهادتش را برایمان آوردند.🥀 🚙سوار ماشین شدیم و در حال رفتن به سمت منطقه عملیاتی بودیم. هر روز در این مسیر یک مداحی گوش میدادیم که دیگر برایمان تکراری شده بود 🙁اما این بار دیدم که مهدی با این مداحی اشک میریزد، نه یک قطره بلکه به پهنای صورت، انگار آن روز مهدی، دیگر مهدی روزهای پیش نبود. +گفتم: مهدی میخواهم با این حالت، یک قولی به من بدهی. -گفت: «چه قولی؟ » +گفتم: «ازت میخواهم دوتا کار برایم انجام بدهی، اول اینکه اگر شهید شدی، به خواب من بیا بگو آن طرف چه خبر است؟ » -گفت: «شاید نگذارند! » +. و دوم اینکه سلام مرا به امام حسین علیه السلام برسانی. همیشه وقتی از این حر فها میزدیم میگفت: «من رو چه به شهادت! » اما این دفعه خیلی جدی گفت: -«باشه ». حین درگیری، یکی از بچه ها مجروح شد، مهدی رفت کمکش او را به عقب انتقال داد. 😣بلافاصله برگشت با صلابت می جنگید تا دیدم از شدت تشنگی لبهایش مچاله شده بود و از خشکی باز نمیشد. +گفتم: «مهدی! کسی را ندارم که تو را بفرستت عقب میتونی خودت برگردی؟ » -گفت: «فکر میکنی من ترسیدم؟! » +گفتم: «ترس چیه؟ دیگه رمقی برای تو نمونده ». -گفت: «من الان برگردم نامردیه! اسلحه اش را گرفت و مصمم پا شد که یکی از بچه ها فریاد زد: «مهدی را زدند! » دیدم مهدی با صورت روی زمین افتاده است. 😢صدای ناله اش به گوش می رسید. خوب که دقت کردم دیدم نفس های آخرش را با آیات قرآن به پایان رساند. 📝بعد از عملیات که برگشتیم، دیدم یک کاغذ روی صندلی ماشین است. کاغذ را برداشتم.دستنوشته مهدی بود. بالای کاغذ نوشته بود: عشقت میان سینه من پا گرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته دریاب د لها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالا گرفته در ادامه همراه باشید با وصیتنامه شهید 👇👇👇