eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
296 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌹 رفیق‌شهیدمْ‌یه‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ حرفتو👇بزن https://harfeto.timefriend.net/17284088555460 جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر ✌️💛✌️
مشاهده در ایتا
دانلود
#پدر_شهید اقرع نیز در وصف پسرش گفت که علاقه مهران به لباس :ناجا یک #علاقه_ذاتی بود و آن قدر به این لباس علاقه داشت که می‌توانست با #سابقه_جبهه من معاف شود اما این کار را نکرد. چون من در #ناجا بودم و می توانستم او را سفارش کنم ولی او اهل سفارش پذیری و سفارش کردن نبود و با #عشق و #علاقه و آگاهی کامل در این مسیر قدم برداشت. پدر شهید اقرع گفت: مهران به معنای واقعی #عاشق_ولایت مردم #صله_ارحام و نوع دوستی بود و اینها در وجودش موج می‌زد. #سردار_حسین_اشتری پدر امیر گفت که ما در ناجا از 13 هزار شهید، 200 شهید #دهه_هفتادی داریم و وقتی ما زندگی این شهدا را مرور  می‌کنیم، بیانات #حضرت_آقا مبنی بر امیدواری به آینده و تاکید بر جوانان را درک می‌کنیم و این شهدای ما همان روحیه شهدای #دوران_دفاع_مقدس دارند. #دفاع_مقدس #بسیج #بسیجی http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
پدر دو شهید «بهبودی» از استان گیلان «رضا بهبودی» پدر شهیدان «عباس و حنیف بهبودی» در روز 15 اسفند ماه 1398 بر اثر ویروس کرونا دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست. شهید عباس بهبودی متولد سال 1341 بود، در سال 1369 و در پایگاه مرزی سردشت به شهادت رسید و برادر کوچکتر، حنیف بهبودی (متولد 1345) در سال 1366 و در سن بیست و یک سالگی به مقام رفیع شهادت نائل آمد. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
اقرع نیز در وصف پسرش گفت که علاقه مهران به لباس :ناجا یک بود و آن قدر به این لباس علاقه داشت که می‌توانست با من معاف شود اما این کار را نکرد. چون من در بودم و می توانستم او را سفارش کنم ولی او اهل سفارش پذیری و سفارش کردن نبود و با و و آگاهی کامل در این مسیر قدم برداشت. پدر شهید اقرع گفت: مهران به معنای واقعی مردم و نوع دوستی بود و اینها در وجودش موج می‌زد. پدر امیر گفت که ما در ناجا از 13 هزار شهید، 200 شهید داریم و وقتی ما زندگی این شهدا را مرور  می‌کنیم، بیانات مبنی بر امیدواری به آینده و تاکید بر جوانان را درک می‌کنیم و این شهدای ما همان روحیه شهدای دارند. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
عیسی معافی از شهید مدافع حرم محمد معافی با اشاره به شغلی که روزی شهید را در کودکی تأمین می‌کرد، می‌گوید: من کشاورزم و کارم با بیل و کلنگ بوده است. از سحرها ساعت‌ها کار کردیم تا حالا یک خانه کلنگی در روستا داریم. او با اشاره به خصوصیات اخلاقی فرزندش می‌گوید: محمد اولین بچه من بود. بچه مظلومی بود. شاد بود و رشید و از کوه‌ها و دره‌ها می‌پرید. شیر پاک و پول پاک و مال و کار حلال او را یک شهید تربیت کرد. پدر شهید معافی با اشاره به آخرین دیدارش با فرزند می‌گوید: آخرین سفری که پیش من آمده بود. از او پرسیدم: مأموریت جدیدی نداری؟ گفت هر موقع بخواهم بروم به شما می‌گویم. می‌دانست که من نسبت به رفتنش معترضم. آن سفر آخرین باری بود که او را دیدم تا اینکه گذشت و پیکرش را در معراج شهدا دیدم. معافی از دلیل عزیمت پسرش به سوریه و شهادتش چنین می‌گوید: رفت سوریه در دفاع از حرم اهل بیت(ع) تا حجاب زنان ما و ناموس مملکت حفظ شود. به خاطر ناموس کل ایران رفت و در مقابل داعش ایستاد. جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
محمد نوری هریس، پدر شهید بابک نوری هریس با بیان اینکه خاطرات کل جبهه خود را نوشته‌ام، اظهار کرد: بابک به واسطه سوالات زیادی که از جبهه از من می‌کرد، دفتر خاطراتم را به او دادم تا مطالعه کند. وی با بیان اینکه من دو آلبوم پر از عکس از رزمندگان دفاع مقدس دارم که اکثریت شهید شده‌اند، افزود: بابک در همچنین فضا و خانواده‌ای رشد داشته است. پدر شهید نوری با بیان اینکه هر وقت اخباری از سوریه می آمد مشتاقانه اخبارش را دنبال می کرد، گفت: بابک نزدیک شش ماه بود که در سپاه برای رفتن به سوریه ثبت نام کرده بود و بالاخره مجوز رفتنش را اخذ کرد. وی با بیان اینکه هشت و نیم شب در حال دیدن اخبار بودم که یک ان دیدم بابک بدو بدو آمد رفت اتاق بالا و کوله پشتی اش را برداشت و رفت، تصریح کرد: با پسرخاله اش هماهنگ کرده بود که با ماشین سر کوچه بایستد تا کوله پشتیش را به او دهد ببرد و بابک به خانه برگردد که برگشت. نوری با بیان اینکه وقتی بابک به خانه آمد به برادرها، پسرها و دخترم زنگ زدم گفتم که گمان می کنم بابک به سوریه می رود شما بیایید، خاطرنشان کرد: بعد اینکه بابک رفت به همه گفتم بروید و بابک را بدرقه کنید چون دیگر بابک بر نمی گردد و آخرین باریست که او را می بینید. وی اظهار کرد: به همه این حرف را زدم ولی خودم توان اینکه از صندلی بلند شوم و با بابک خداحافظی کند را نداشتم و نه اینکه بابک طاقت این را داشت با من خداحافظی کند و ما فقط با چشمانمان با هم خداحافظی کردیم. پدر شهید نوری به عنوان یک پدر وقتی خاطراتش یادم می‌افتد خلا فیزیکی اش حس می شود، افزود: بابک وقتی زخمی شده بود در آمبولانس به همرزمانش گفته بود که به مادرم بگویید فقط یک بار حرف او را گوش نکردم و مرا حلال کند. جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄