eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
296 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌹 رفیق‌شهیدمْ‌یه‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ حرفتو👇بزن https://harfeto.timefriend.net/17284088555460 جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر ✌️💛✌️
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 با صدای جیغ من زود تر از همه علی، داداش بزرگم پرید تو اتاق و پشت سرش مامان بابا.. اونقدر خوشحال بودم که نمیفهمیدم الان ساعت یک بعد از نصف شبه و ممکنه همسایه ها خواب باشن.. دوباره جیغ زدم و پریدم بغل علی.. -علییییییی رتبه م شده ۹۰۰ واااایییی باورم نمیشههههه صدای ″خداروشکر″ گفتن مامان رو شنیدم.. برگشتم سمت مامان بابا.. با شادی نگاهم میکردن.. _تبریک میگم گل دختر بابا، برای من مایه ی افتخاری! +مهندس کی بودیم ما بابا؟! باز از من تعریف کردن و علی خان حسودیشون شد و مدرک مهندسیشونو به رخ کشیدن😅 مامان بغلم کردم و صورتم رو بوسید! _دیدی مامان جان، انقد استرس داشتی؟! منکه دلم روشن بود دختر درسخونم بلاخره خانوم وکیل میشه😍 +خب مامان، درد و بلات بخوره تو فرق سر من، حالا ۹۰۰ رشته ی انسانی هم انقده ذوق داره؟! والا ما ریاضی بودیم شدیم ۱۰۰۰ .. علیِ بی مزه بعدهم هرهر به حرف خودش خندید.. زدم پس کله ش و با حرص گفتم؛ هوووی غولچه ی بی مخ حسود خیلیم خوبه.. برای اولین بار بود که باهام کل کل نکرد و خیلی زود کوتاه اومد؛ دستشو گذاشت دو طرف صورتمو گفت؛ تبریک میگم خواهریم :) بازم موفق بشی الهی.. اونقد ذوق زده شدم، که دوباره پریدم بغلش و از ته قلب بهش گفتم″دوسِت دارم کله گنده″ با خنده از اتاقم رفت بیرون! فورا سجاده م رو پهن کردم و سجده ی شکر به جا آووردم! ″ممنونم خدا که انقدر خوبی″ با اون شرایط سختی که سال آخر دبیرستان، گریبان گیر خودم و خانواده م شده بود... از ورشکستگی شرکت بابا و خونه نشین شدنش، تا نارسایی قلبی که شده بود بلای جون خودم و هرلحظه ممکن بود نیاز به عمل قلب باز داشته باشم.. از غصه خوردنای مامان و شبانه روز کارکردنای علی.. همه و همه باعث ذهن مشغولیم شده بود و دلیل بر عقب افتادنم از درس و کنکور.. اما خداروشکر، تیز هوشی و استعداد و بختی که باهام یار بود، نتیجه داد و شد؛ ؛ خانومِ ″سُها درویشان پور″ اونشب با فکربه دانشگاه های خوبه کشور؛ با فکر به اینکه قرار بشم خانوم وکیل و یک عمر خوب زندگی کنم خوابم برد.‌. غافل از اینکه چرخ گردون چه پیشامد ها که برای دل کوچَک من نداشت.. نویسنده : سیمین باقری ⛔️