نامشان
در دنیــا
" شهیــد است
و در آخرت شفیـع"
بہ امیـد شفاعتشــان...
شهید #مرتضی_کریمی و شهید #مجید_قربانخانی
خوابتون_شهدایی...
#حب_الحسین_یجمعنا
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️❤️🥀❤️✌️❁═┅┄
مولایم!
همه روز،
آفتاب به امید آمدنت
طلوع می کند.
انتظار برایمان بس است
ای عشق طلوع کن!
💚اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج💚
❥•.❀.•❥
رفیق شهیدم 🕊
@Refighe_Shahidam313
❥•.❀.•❥
#امام_زمان #محرم #حب_الحسین_یجمعنا
نام: علی
نام خانوادگی: اندرزگو
تاریخ تولد: ...
| تاریخ شهادت: 2/6/1375
| محل شهادت: تهران (به دست ساواک)
| نوع عضویت: مبارزات با رژیم ستمشاهی
سید علی اندرزگو در ... خورشیدی در یکی از محلات جنوب تهران دیده به جهان گشود.
پدرش سیداسدالله در ابتدا شغل بنایی داشت و سپس به خرده فروشی در میدان شوش تهران روی آورد و زندگی فقیرانه ای را برای هفت فرزندش، چهار پسر و سه دختر، فراهم آورد.
علی کوچکترین فرزند خانواده بود. پس از رسیدن به هفت سالگی، برای فراگیری علم و دانش، قدم به مدرسه گذاشت و در دبستان فرخی که در نزدیکی محله شان بود، ثبت نام کرد. پس از گذراندن دوران ابتدایی به علت فقر خانوادگی و برای کمک به معیشت خانواده، ترک تحصیل کرد و وارد بازار کار شد...
وی برای فراگیری دروس حوزوی به مسجد محل می رفت و نزد اساتیدی چون آقایان بروجردی و میرزا علی اصغرهرندی به آموختن دانش پرداخت و در طول این مدت، جامع المقدمات، تحف العقول، نهج البلاغه، فقه و اصول و... را فرا گرفت...
#معرفی_شهید
#شهید_سیدعلی_اندرزگو #حب_الحسین_یجمعنا
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️🖤🥀🖤✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
نام: علی نام خانوادگی: اندرزگو تاریخ تولد: ... | تاریخ شهادت: 2/6/1375 | محل شهادت: تهران (
سرانجام با دستگیری چند تن از مرتبطین سیدعلی توسط کمیته مشترک ضد خرابکاری در تهران،وی دوباره شناسایی و تلفن یکی از مرتبطین در اختیار ساواک قرار داده میشود.با کنترل این تلفن بود ک ساواک ب آدرس وی در مشهد دست می یابد و متوجه می شود،این بار، سیدعلی با نام مستعار جوادی ب فعالیت پرداخته
کمیته اوین در این مرحله با استفاده از تمامی شیوه های اطلاعاتی و با بکارگیری خود فروختگانی تا کنار دست اندرزگو نفوذ کرد و از چگونگی فعالیت های او مطلع شد.
انقلاب اسلامی در حال رسیدن ب نقطه های اوج بود و دستگاه امنیتی در سردرگمی شدید گرفتار بود، دامنه تظاهرات و پخش اعلامیه ها روز بروز گسترده تر می شد،کنترل پنهانی اندرزگو،گویای این است ک نقش او در سازماندهی گروه ها و پخش اعلامیه ها حیاتی و اساسی بود.
۲تن از منافذ نفوذی برای آموزش ب لبنان رفته بودند، بنا ب نظر کارشناسان ساواک، اگر آنان بازمی گشتند در گروه دارای مسوولیت های بالا می شدند و ساواک کنترل گروه را از طریق این منابع ب دست می گرفت
گزارش تهیه می شود اما وقت گذشته است و دستور داده می شود:«تحقیقات کافی است،او را دستگیر کنید و از طریق او بقیه افراد را شناسایی کنید»اندرزگو در 19 ماه مضان برابر با ۲ شهریور ۱۳۵۷ خورشیدی را در منزل دوستش رجبعلی طاهر افشار احیاء گرفت.نزدیکی های افطار عازم منزل حاج اکبر می شود،تیم های عملیاتی ساواک ک در مسیر کمین کرده بودند با حرکتی موجبات تیراندازی مامورین را فراهم کردند،صدها تیر ب طرف او شلیک شد و تعدادی زیادی گلوله در بدن او نشست تا با زبان روزه ب دیدار خدای خویش بشتابد.
شهادت
#معرفی_شهید
#نحوه_شهادت
#حب_الحسین_یجمعنا
🏴🏴🏴
✍ شهید سلیمانی خطاب به رزمندگان:
بچه ها اگر کسی شوق شهادت دارد
آن رافعلا طلب نکند اینجا(سوریه)جای
شهادت نیست!
شهـادت را درجنگ با اسرائیل
ازخدا بخواهید. 🕊
《 سمت چپ #شهید_مصطفی_صدرزاده》
#حاج_قاسم #حب_الحسین_یجمعنا
┄┅══••✼⚫️•🥀•⚫️✼••══┅┄
@Refighe_Shahidam313
شاید این بوسه
همان روضهی وداع باشد
کربلا ... مقتل ... زینب ...
و این آخرین دیدار دنیاست
😔😔🖤😔😔
خواهر #شهید_نوروز_ابراهیمی
در حال بوسه زدن بر دندانهای برادر ...
😭😭😭😭😭
#شهیدانه #حب_الحسین_یجمعنا
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️🖤🥀🖤✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
•| تلنگرانہ|•🏴 حداقل ماه محرم جوری از چشات مواظبت کن که تو روضه با سوز دل اشک بریزی..!🥺 مواظبدلت
پاکدامنى و حیاى زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
یحیى مازنى روایت کرده است :
((مدتها در مدینه در خدمت حضرت على (ع ) به سر بردم و خانه ام نزدیک خانه زینب (س ) دختر امیرالمؤ منین (ع ) بود. به خدا سوگند هیچ گاه چشمم به او نیفتاده صدایى از او به گوشم نرسید. به هنگامى که مى خواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا (ص ) برود، شبانه از خانه بیرون مى رفت ، در حالى که حسن (ع ) در سمت راست او و حسین (ع ) در سمت چپ او و امیرالمؤ منین (ع ) پیش رویش راه مى رفتند. هنگامى که به قبر شریف رسول خدا (ص ) نزدیک مى شد، حضرت على (ع ) جلو مى رفت و نور چراغ را کم مى کرد. یک بار امام حسن (ع ) از پدر بزرگوارش درباره این کار سؤ ال کرد، حضرت فرمود: مى ترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند.))
منبع: فاطمه زهرا(س ) شادمانى دل پیامبر، ص 862.
#حجاب
#حضرت_زینب
#حب_الحسین_یجمعنا
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️❤️🥀❤️✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
قرصـ💊 و دکتر💉 نسخہ و تجویز مےخواهم چکار؟ غارت عشق توام چنگیز مےخواهم چکار؟ تاتو باشے قند لب
💐گر شود ...
همسر حسینی
شوهرش گردد زُهيـر
عاقبـت این ازدواج
ختمِ شهــادت میشود ... 🕊
🌷شهید مدافع حرم🌷
#وحید_فرهنگی_والا🕊❤️
💫اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
#امام_حسین #حب_الحسین_یجمعنا
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️❤️🥀❤️✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
💠 درود خدا بر او فرمود:
در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد كه سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت1 #حب_الحسین_یجمعنا
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️❤️🥀❤️✌️❁═┅┄
🔹كنت أنوي هذا العام الذهاب إلى مشاية الأربعينية مع عائلتي. من النجف إلى كربلاء، بشغف حضور عائلتي إلى جانبي، حملت ابنتي على كتفي وأخذتها معي إلى كربلاء؛ على الرغم من أن الطريق كان مليئا بالطعام والشراب وكنت أنا في خدمة ابنتي وعائلتي، إلا أنهم كانوا جميعا متعبين ومنهكين عند وصولهم كربلاء. كان هذا بمثابة تجسيد لقراءة العزاء بالنسبة لي. آه آه، من تلك اللحظة التي أحيطت رقية فيها بتعب الطريق فكانت تسقط من على الدابة آه آه من تلك السياط التي تنهال على أجسام المتأخرين عن ركب القافلة آه آه من وحدة زينب..
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
🔹امسال قصد داشتم با خانواده راهی مشّایه اربعینی شوم.
از نجف تا کربلاء،
با شادمانی از حضور خانواده در کنارم، دخترکم را بر شانه ام سوارانده و با خود تا کربلا بردم؛ با وجود اینکه راه پر از خوراکی و آشامیدنی بود و من در خدمت دخترکم و خانواده ام بودم، همگی وقتی به کربلا رسیدند، خسته و رنجور شده بودند. این خود روضه مجسّم من بود؛ آه از آن ساعتی که رقیه را سستی راه فرا گرفته و از مرکب می افتاد؛ آه ازشلاق هایی که بر پیکر عقب ماندگان می نشست؛ آه از تنهایی زینب...
#حب_الحسین_یجمعنا
✌️🇮🇶🇮🇷✌️
#امام_حسین
#محرم
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️❤️🥀❤️✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
⚫️ ویژه برنامه با کاروان عشق ⚜ #داستان سفر امام حسین (ع)به کوفه و تمامی حوادث و اتفاقات تا شهادت #
⚫️ ویژه برنامه با کاروان عشق
⚜ #داستان سفر امام حسین (ع)به کوفه
و تمامی حوادث و اتفاقات تا شهادت #امام_حسین (ع) و یاران باوفایش...
#حب_الحسین_یجمعنا
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁🖤➰🥀➰🖤❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
⚫️ ویژه برنامه با کاروان عشق ⚜ #داستان سفر امام حسین (ع)به کوفه و تمامی حوادث و اتفاقات تا شهادت #
📕⚫️📕⚫️📕 🌿﷽🌿
⚫️📕⚫️📕
📕⚫️
⚫️
☆ با کــاروان عــشـق☆
● برنامه پانزدهم
‼️كاروان در بيابان هاى خشك و بى آب، به پيش مى رود. اين جا نه درختى هست و نه آبى!
اكنون به سرزمين "بَيْضه" مى رسيم. كاروان در محاصره هزار جنگ جو است. مهمان نوازى مردم كوفه شروع شده است!
خورشيد غروب مى كند و هوا تاريك مى شود. امام دستور مى دهد كه همين جا منزل كنيم. خيمه ها بر پا مى شود و سپاه حُرّ هم كه به دنبال ما مى آيند همين جا منزل مى كنند. آنها تا صبح نگهبانى مى دهند و مواظب اين كاروان هستند.
✳️آخر اين سفر تا كجا ادامه خواهد داشت؟ سفرى به مقصدى نامعلوم!
روز ديگرى پيش رو است. گويى آن قدر بايد برويم تا از ابن زياد خبرى برسد. حُرّ نگاهش به جاده است. چرا نامه رسان ابن زياد نيامد؟ همه چشم انتظارند و لحظه ها به سختى مى گذرد.
امام كه هدفش هدايت انسان ها است، به سپاه كوفه رو مى كند و مى فرمايد:
اى مردم! پيامبر فرموده است: "اگر اميرى حرام خدا را حلال كند و پيمان خدا را بشكند و مردم سكوت كنند، خداوند آنها را به آتش دوزخ مبتلا مى كند" و امروز يزيد از راه بندگى خدا خارج شده است.
مگر شما مرا دعوت نكرديد و نامه برايم ننوشتيد تا به شهر شما بيايم؟ مگر شما قول نداده بوديد كه در مقابل دشمن مرا تنها نگذاريد؟ اكنون چه شده كه خود، دشمن من شده ايد؟ من حسين، پسر پيامبر شما هستم.
🔰سكوت تمام لشكر را فرا گرفته و سرها در گريبان است. در اين ميان گروهى هستند كه نامه هايى را با دست خود نوشته اند و امام را به كوفه دعوت كرده اند، امّا هيچ كس جواب نمى دهد.
سكوت است و هواى گرم بيابان!
امام به سخن خود ادامه مى دهد: "اگر شما پيمان خود را با من مى شكنيد، كار تازه اى نكرده ايد، چرا كه پيمان خود را با پدر و برادرم نيز شكسته ايد".
باز سكوت است و سكوت. امام رو به ياران خود مى كند و دستور حركت مى دهد. هيچ كس نمى داند اين كاروان به كجا مى رود.
📝امروز دوشنبه بيست و هشتم ذى الحجّه است. كاروان تا پاسى از عصر به حركت خود ادامه مى دهد. بيابان است و زوزه باد گرم.
آن دورترها درختان خرمايى سر به فلك كشيده، نمايان مى شوند. حتماً آب هم هست.
به حركت خود ادامه مى دهيم و به "عُذَيْب" مى رسيم. اين جا چه آب گوارايى دارد. آب شيرين و درختانى با صفا!
خيمه ها برپا مى شود. لشكريان حُرّ نيز كنار ما منزل مى كنند.
صداى شيهه اسب مى آيد. چهار اسب سوار به سوى ما مى آيند.
امام حسين(ع) باخبر مى شود و از خيمه بيرون مى آيد. كمى آن طرف تر، حُرّ رياحى هم از خيمه اش بيرون مى آيد و گمان مى كند كه نامه اى از طرف ابن زياد آمده است و از اين خوشحال است كه از سرگردانى رها مى شود.
ــ شما از كجا آمده ايد و اين جا چه مى خواهيد؟
ــ ما از كوفه آمده ايم تا امام حسين(ع) را يارى كنيم.
📌حُرّ تعجّب مى كند. مگر همه راه ها بسته نيست، مگر سربازان ابن زياد تمام مسيرها را كنترل نمى كنند. آنها چگونه توانسته اند حلقه محاصره را بشكنند و خود را به اين جا برسانند. اين صداى حُرّ است كه در فضا مى پيچد: "دستگيرشان كنيد".
گروهى از سربازان حُرّ به سوى اين چهار سوار مى تازند.
اندوهى بر دل اين مهمانان مى نشيند و نجواكنان مى گويند: "خدايا! ما اين همه راه را به اميد ديدن امام خويش آمده ايم، اميد ما را نا اميد مكن".
امام حسين(ع) پيش مى رود و به حُرّ مى فرمايد: "اجازه نمى دهم تا ياران مرا دستگير كنى. من از آنها دفاع مى كنم. مگر قرار بر اين نبود كه ميان من و تو جنگ نباشد. اين چهار نفر نيز از من هستند. پس هر چه سريع تر آنها را رها كن وگرنه آماده جنگ باش". حُرّ دستور مى دهد تا آنها را رها كنند.
اشك شوق بر چشم آنها مى نشيند. خدمت امام سلام مى كنند و جواب مى شنوند.
📕آنها خود را معرّفى مى كنند:
ــ طِرِمّاح، نافع بن هلال، مُجَمَّع بن عبد الله، عَمْروبن خالد.
امام خطاب به آنها مى فرمايد:
ــ از كوفه برايم بگوييد!
ــ به بزرگان كوفه پول هاى زيادى داده اند تا مردم را نسبت به يزيد علاقه مند سازند و اكنون آنها به خاطر مال دنيا با شما دشمن شده اند.
ــ آيا از قَيس هم خبرى داريد؟
ــ همان قَيس كه نامه شما را براى اهل كوفه آورد؟
ــ آرى، از او چه خبر؟
ــ او در مسير كوفه گرفتار مأموران ابن زياد شد. نقل شده كه نامه شما را در دهان قرار داده و بلعيده است تا مبادا نام ياران شما براى ابن زياد فاش شود. او را دستگير كردند و نزد ابن زياد بردند. ابن زياد به او گفته بود: "يا نام ها را برايم بگو يا اينكه در مسجد كوفه به منبر برو و حسين و پدرش على را ناسزا بگو". او پيشنهاد دوم را قبول مى كند. ما در مسجد بوديم كه او را آوردند و او با صداى بلند فرياد زد: "اى مردم كوفه! امام حسين(ع)، به سوى شما مى آيد، اكنون برخيزيد و او را يارى كنيد كه او منتظر يارى شماست".
⚫️
📕⚫️
⚫️📕⚫️📕
#امام_حسین #محرم #حب_الحسین_یجمعنا