eitaa logo
‹ پاتوق چادری ها ›
1.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2هزار ویدیو
20 فایل
به نامِ اللـه یک جوری باشید که وقتی ملائکه خواستن نامه اعمالتونو چک کنن بگن دمت گرم خوب بندگی کردی♥️(: کپی؟ حلالت‌مومن ، به‌شرط‌ صلواتی‌ برای‌ ظهور امام زمان عج✨ از شرایط : @shorot2 اینجا ؟ واسطه ای برای رشد و حال خوبت🌱! وقف اهلِ بیت و ما نوکریم .
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🏴 عمریست رهین منت زهرائیم مشهور شده به عزت زهرائیم نمردیم اگر به قبر ما بنویسید ما پیر غلام حضرت زهرا ئیم ؛ @Religioustfj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگفت تو روضه مادر اشک روضه رو؛ با سر آسنیتون پاک کنید مثل مادر مرده ها..!💔 ؛ @Religioustfj
هنـوز کـوچه بـه کـوچه حـکایت مَــردی‌سـت ؛ کـه دســتِ بستـه‌ی او عــاشقانه می‌لرزید . . :)💔!' ؛ @Religioustfj
در مدینه مردی بود که هربار به چار چوب در خیره میشود؛ شانه هایش میلرزید..💔:) ؛ @Religioustfj
روضهٔ فاطمه یك روضهٔ معمولی نیست؛ شرح دوران غريبی‌ست که مولا دارد!❤️‍🩹 ؛ @Religioustfj
چقدر شبیه این آیه ها هستیم ؟! ؛ @Religioustfj
این‌جهان‌را بۍ‌بهارۍ‌تابہ‌کۍ؛ شیعیان‌رابۍ‌قرارۍ‌تابہ‌کۍ کۍ‌میایۍ‌باکد.. آمین‌قافلہ؛مهدیا.. چشم‌انتظارۍ‌تابه‌کۍ؟!🥲 ؛ @Religioustfj
42.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قــربة الی الله ظاهراً قراره هر فاطمیه مهدی رسولی یه حرف نزده بهمون یاد بده. دمت گرم و نفست حق. تقدیم به مادرای خونه‌داری که با نهایت فداکاری بزرگمون کردن ! ♥️ ؛ @Religioustfj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدایت میزنم با بغض مثل کودکی هایم که در بازار غربت دست مادر را رها کرده...💔 ؛ @Religioustfj
دیگر آن خنده‌ی زیبا به لب مولا نیست همه هستند ولی هیچ‌کسی زهراء نیست..🖤:) ' ؛ @Religioustfj
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یك ذره از محبت زهرا نمی‌دهم❤️‍🩹:))) . ؛ @Religioustfj
🏴امید ندارم که از دریای غم و اندوه مظلومیت 🏴 دختر پیامبر (ص) به ساحل برسم 🏴و بجز اشک ریختن در فراغ حضرت زهرا (س) کاری از دستم برنمی‌آید. 🏴با دانستن غم‌های حضرت فاطمه چگونه می‌توان شاد زندگی کرد؟ 🏴شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد. ؛ @Religioustfj
‹ پاتوق چادری ها ›
فاطمیه آغاز یک  قصه ب نام تنهایی علیست...❤️‍🩹 #فاطمیه #ایام_فاطمیه ؛ @Religioustfj
. عاشقت شدم! تو را از پدرت خواستگاری کردم و تو به من جواب مثبت دادی. باهم ازدواج کردیم. عاشقت بودم و توهم عاشقم بودی! با اینکه خانمان کوچک‌و ساده‌و کاهگلی بود؛ اما عشقمان با شکوه و زیبایش کرده بود! چند وقتی گذشت و صدای گریه های نوزادی مارا پدر و مادر کرده بود! پسرکمان را باهم بزرگ میکردیم تا اینکه تو برایش خواهر و برادر آوردی! در خانه با فرزندانمان بازی میکردم و تو سفره‌ی شام را پهن می‌کردی. شب‌ها برایشان قصه می‌خواندم و خود با قصه های تو به خواب میرفتم! هر روز با امید دیدن رویت به خانه می‌آمدم و تو در را برایم باز میکردی. یک‌روز با خوشحالی خبر دادی که باز هم پدر شده‌ام! آن‌روز از ته دل باهم شادی کردیم! خنده همیشه روی لبانت بود؛ تا اینکه پدرت از دنیا رفت. تو خیلی بی‌تاب بودی، خیلی گریه می‌کردی اما آرامت می‌کردم. درباره‌ی کودکی که قرار بود به دنیا بیاید با تو حرف میزدم تا غم پدرت را فراموش کنی... حالت کمی بهتر شده بود، اما روزی در خانه نشسته بودیم که در خانه‌مان را می‌کوبیدند. تو به پشت در رفتی ولی آنها دنبال من آمده بودند. تعدادشان خیلی زیاد بود و من حریفشان نمیشدم اما باز هم می‌خواستم با آن‌ها بجنگم؛ ولی تو نگذاشتی و خودت را سپر ولایت کردی. دَر خانه را آتش زدن و تو پشت در بودی. طفلمان شش ماهه بود، یادت هست؟ تا به خود آمدم دستانم را بسته بودند. در خانه به رویت افتاده بود و خونی که از زیر در می‌آمد من را نگران‌تر می‌کرد! جلوی چشمانم تو را زدند. من شرمنده‌ات شدم! چند روزی گذشت و تو سخت بیمار بودی. کودکمان سقط شده بود؛ اما تو بر روی من لبخند می‌زدی ولی من می‌دانستم که شب‌ها تا صبح از درد گریه می‌کنی! یادت هست حرف نمی‌زدم و به ترک دیوار های خانه خیره می‌شدم و تو می‌گفتی با من حرف بزن اما به دیوار ها خیره نشو؟! من نمیتوانستم در چشمانت نگاه کنم؛ از تو خیلی خجالت می‌کشیدم... یک روز بعد از چند ماه باز خودت در را برایم باز کردی فکر میکردم حالت خوب شده است؛ اما به غروب نکشیده بود که با چوب هایی که برای گهواره طفل به دنیا نیامده‌مان بود برایت تابوت میساختم. به وصیت خودت، با دستان خودم غسلت دادم‌؛ کفنت کردم؛ نیمه شبی به آرامستان بردمت؛ برایت قبری کندم و تو و روح خودم را به خاک سپردم! وحالا روبه‌روی اتاقت نشسته‌ام و به جای خالیت نگاه می‌کنم. اشک چشمانم خشک شده است! باورم نمیشود که دیگر نیستی‌... مدام زیر لب میگویم: _چقدر زود رفتی فاطمه‌ی علی. چقدر زود رفتی تمام زندگیم. حالا من با این جماعت نامرد که جواب سلامم را هم نمیدهند چه کنم؟:)💔 مِهـرنوش‌مُحــمدی ؛ @Religioustfj 💔
گریه میکنم و از این میترسم که بی تو زیاد زنده بمانم... _ از عاشقانه های امیر المومنین بر مزار هستی اش:)💔 🏴 ؛ @Religioustfj
19.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❖...به احترام حضرت زهرا✨ من این اخلاقو گذاشتم کنار ! :))) | @Religioustfj 🏴
آتیش زدن به در تا مادر بسوزه.mp3
2.99M
- گم میکنی چرا راه خونمونو ؛ مادر توی راهه دیدم رد خونو . . !'💔 | ؛ @Religioustfj
بلند گریه کنید . . مادر ما بیگناه بود ؛ زهرای حیدر به خدا پا به ماه بود ( : 💔. ؛ @Religioustfj
زهرای من! بعداز تو دنیا جای قشنگی نیست؛ گریه می کنم و ... از این می‌ترسم ... که بی تو ؛ زیاد زنده بمانم ! [ لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی‏ ] ؛ @Religioustfj❤️‍🩹
حضرت زهرا(س) می فرمایند: خدایا مرا خرج کاری کن که مرا برای آن آفریدی... ؛ @Religioustfj
تنها برایش گریه میکرد.. بعد آرام درون کفن گفت: زهرا ، أنا علی💔🥀 السَّلامُ‌عَلَیک‌یا‌اَمِیرَالْمُوْمِنِینَ(ع) السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س) اللهم العن قاتلی فاطمة‌ الزهراء سلام الله علیها🖤. ؛ @Religioustfj