میدونید من یه زمانی ضد رهبر بودم؟!
قسمت اول:
من بچگیا بیشتر اطرافیانم همه بی حجاب و مخالف نظام و حتی موافق نظام ولی مخالف رهبری، تا الانم هستن، در بین اینا بزرگ شدم. خودمم رهبری رو مسخره میکردم، حتی جوک میگفتم (از این ناراحت نشید دیگه جو و فرهنگ اطرافیامون این بوده) رهبری رو در حد یه سیاست مدار معمولی و صاحب قدرت میدیدم مثل بقیه.مثل رفسنجانی خاتمی و ...
سال ۸۴ اولین رای من، با توجه به اینکه اطرافیان خیلی ها رای نمیدادن، اما بقیه به دکتر معین و اکبر شاه رای میدادن، و من یکی که دیدم طرفدار سرمایه داریه و دیدم احمدینژاد طرف مقابلشه و قشر کارگر هم طرفدارش، و نمیدونم گول ظاهرشو خوردم( 😁😄 ) که از لجم با رفسنجانی و شاید آخوند بودنش، رای اولم به احمدینژاد بود و مرحله دوم همون سال ۸۴ هم باز احمدینژاد
تا سال ۸۸ قبل انتخابات کلمه #جنگ_نرم به چشمم خورد رفتم مطالعه در مورد این جنگ نرم، روایات آخر زمانی، شیطان پرستی و ۲ ۳ مورد دیگه و یه کمی منقلب شدم
و از اون سال ها بود که صحبت های رهبری رو گاه گاهی یا اتفاقی گوش دادم و گفتم ایشون واقعا حکیمه!
بخاطر آشوب های چندین ماهه جنبش سبزی ها و خیانت های سران اصلاحات مثل میرحسین موسوی و محمدخاتمی و حتی رفسنجانی و نا امن کردن شهرها، جدی جدی مقابل تفکرات اصلاحاتی های هم دانشگاهی و دوست و فامیل قرار گرفتم و بیشتر مدافع عملکرد دولت احمدینژاد شدم. دوستان هم فکرم رو اینجوری پیدا کردم. هرچند با بقیه ضد تفکرات من دوست و صمیمی بودم و تا الانم باهاشون در تماسم.
همون سال ها بود که تصمیم گرفتم برم پایگاه بسیج ، چیزی یاد بگیرم و دوست داشتم برم میدان تیر و .... اگه کاری ازم ساختس انجام بدم. ولی چپ چپ نگاه کردنشون منو آزار میداد. چون تیپ داشتم و مدل مو ، منم دوست نداشتم ظاهر مصنوعی بزنم بشم حزب اللهی 😄 پیرهن سفید آستین بلند مو به کنار ناخن کوتاه واه و واه و واه 😄😄 از این نگاه ها زده شدم و دیگه نرفتم.
👆ببینید کیا مثل من بودند که با این برخوردهای مدعیان انقلابی و مذهبی و خودبرتر بین از دین و انقلاب دور شدند و فرصت تغییر رو ازشون گرفتند... #اندکی_تفکر...
ادامه 👇