#دلنوشته
#سحر_بیستم
فقط ١٠ ضیافت دیگر تا جمع شدن خوان رحمتت مانده است💔
ومن هنوز جامانده ترین مسافر رمضانم
ناله های الغوث الغوث مرا شنیدهای....
و اگر اذن تو یاریم کند بازهم خواهی شنید🌻
من از خودم عجیب به تنگ آمدهام که اینگونه دستانم را مضطرانه بالا گرفتهام
آنقدر منّیت هایم زمین گیرم کردهاند که صدبار فریاد الغوث الغوث سر دادهام🌹
من آتشی به سوزانندگی خودم سراغ ندارم خدا!!🔥
هر الغوث من استغاثه به فریاد رسی است که که تنها قدرت رها کننده من از حصار منّیت هایم است😞
بازهم میآیم دلبرم و تو را به خودت قسم میدهم تا مرا از خودم برهانی
بک یا اللّه💞
آیا مرا از زمره آزاد شدگان از نفسم قرار میدهی؟
وعده فردا شبمان حراص به دلم افکندهاست🌙
میترسم از چشمانی که گناه خشکشان کرده است
میترسم از دستانی که غرور،
فقر را از 🍂
لا به لای انگشتانش دزدیده است
میترسم از قلبی که نجاسات نفسم،
بال پروازش را شکسته است🕊
به فریاد دلم برس😔
که من جز تو فریاد رسی سراغ ندارم
نام محبوب ترین بندگانت را پیشکش کردهام🌷
شاید به اعتبار هیبتشان مرا به نیز پروازی بلند مفتخر کنی🌸
ترس دلم را بریز همیشه مرا به هر بهانه ای بخشیده ای🍃
من سالهاست که جز بخششت خاطرهای از تو به یاد ندارم
دستانم را بالا گرفتهام🤲🏻
مرا از لجنزار منّیت هایم بیرون بکش❤️
#شب_قدر
#روایت_عشق
#ماه_رمضان
@Revayateeshg