وقتی پیکر مسعود را آورده بودند ما هم به معراج رفتیم پیکر را دیدیم و حرفهای زیادی زدیم.
من پیش از این حتی نمیتوانستم یک قبر خالی را ببینم اما روز تدفین و خاکسپاری، گفتم میگذارید من داخل قبر مسعود بروم و پیش از تدفینش زیارت عاشورا بخوانم؟
اجازه دادند و در کمال ناباروی من به درون قبر رفتم و اصلا باورم نمیشد آنی که رفته من خودم هستم.
اصلا طاقت هیچ چیز را نداشتم. اما قدرت عجیبی در شهادت مسعود به من داده شد.
وقتی از معراج داشتیم به خانه برمیگشتیم حال و هوای خاصی داشتیم هم خدا را شکر میکردم هم حال عجیبی داشتم همه شروع کردند تسلیت گفتن گفتم به من تبریک بگویید. چون رفتن مسعود یک مرگ معمولی نبود اما الان رفتن مسعود تبریک دارد که پیرو ولایت بود.
اینکه فرزندم در این راه به شهادت رسید تبریک دارد. مسعود تازه از روز شهادتش زنده شده است. پیش از شهادت من انقدر با مسعود حرف نمیزدم انقدر مسعود را نمیدیدم اما الان همه جا عکسهای مسعود هست و همه عکسهایش با من حرف میزند.
الان تسلیت برای من مفهومی ندارد. مسعود تازه با این اتفاق به دنیا آمده است. ❤️🌱
راوی:
مادرشهید ✨
#شهیدمسعودعسگری
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg