#شهـــدا اینگونــه بودنـــد...🌷
دور تا دور نشسته بودیم. نقشه آن وسط پهن بود.
حسین گفت:
تا یادم نرفته این رو بگم.
اونجا که رفته بودیم برای مانور، یه تیکه زمین بود، گندم کاشته بودن... یه مقدار از گندم ها از بین رفته.
بگید بچه ها ببینن چقدر از بین رفته تا پولش رو به صاحبش بدیم.
#شهید_حسین_خرازی
#اخلاق_شهدایی
#روایت_عشق
┈┄┅═✾🌸✾═┅┄┈
@Revayateeshg
سهل انگارے و سستے
در اعمال عبادے تاثیر نامطلوبے در پیروزی ها دارد...
#شهید_حسین_خرازی🌷
#روایت_عشق✨
#کلام_شهدا🌸
@Revayateeshg
و سلام بر او که می گفت:
«من اهمیت نمیدهم
دربارهی ما چه میگویند،
من میخواهم دلِ ولایت را راضی کنم» ❤️
#لبیک_یا_خامنهای
#شهید_حسین_خرازی
#روایت_عشق
-----•••🌷🕊🌷•••-----
@Revayateeshg
گاهی یک نگاه حرام، شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت را دارد، سالها عقب میاندازد ....
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
#کلام_شهدا
#روایت_عشق
#شهید_حسین_خرازی
@Revayateeshg
بـٰالبـٰاسشخصےسواراتوبوسےدرڪردستـٰان شد،
آنقدراتوبوستڪـٰانمےخوردڪہڪودڪ ڪرد؎ڪہھمراھپدرش
ڪنـٰارآنهـٰانشستھبـود، حـٰالشبـہھمخورد،اوڪلـٰاهزمستـٰانےاشرازیر دهـٰانڪودڪگـرفت،ڪلـٰاهڪثیفشد،
پدربچہ خوـٰاستبچہاشراتنبیہڪند،با لبخندمـٰانعشد وگفت:ڪلـٰاهاستمےشوییمپـٰاڪمےشود.
مدتهـٰابعدسردارخراز؎ورفقـٰایش
محـٰاصرھ شدند،ڪـٰار؎ازدستشانبرنمےآمد،
رئیسگروھ دشمنڪہبانیروهـٰایشبہآنهـٰانزدیڪشدھبود ناگهـٰاناسلحھاشراکنـٰارگذاشت،سرداررادر آغوشگرفتوبوسید؛صورتشرابازڪردوگفت: منپدرھمـٰانبچھام،بارفتـٰارآنروزتمراشیفتھ خودتڪرد؎حالـٰافھمیدمڪہشمادشمنمـٰا نیستے...!
#شهید_حسین_خرازی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg
─•♡•──♥️──•♡•─
خندھ هاۍ دݪنشین نعم الرفیق
نشان از آࢪامش دݪ داࢪد...
وقتے دݪت با "خدا" باشد
ݪبانت همیشھ مےخندد
اگࢪ با خدا نباشے هرچقدࢪ هم شادۍ ڪنے
آخࢪش دلت غمگین است...
#شهید_حسین_خرازی
#روایت_عشق
#شهیدانه
@Revayateeshg
حاج حسین خرازی به شناسایی
رفته بود؛
بعد شناسایی نقشه عملیات را پهن کرد
نقطه ای را نشان داد و گفت:
اگر من شهید شدم؛
اینجا از روی چند خوشه گندم رد شدم
به صاحبش بگویید راضی باشد...🌸
#شهید_حسین_خرازی
#اخلاق_شهدایی
#روایت_عشق
@Revayateeshg
جای شهید خرازی خالی که میگفت اگر برای خدا جنگ میکنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید.
گزارش را نگه دارید برای قیامت.
اگر کار برای خداست گفتنش برای چه ؟
#شهید_حسین_خرازی
#روایت_عشق
#کلام_شهدا
@Revayateeshg
یاد حاجحسین بخیر ؛
که به جز با خدا معامله نمیکرد ...🌷
#شهید_حسین_خرازی
#روایت_عشق
#شهیدانه
@Revayateeshg
⭕️قوطی خالی کمپوت
وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ و ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ خالی ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
«ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ و ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.»
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ.
📚نقل از #شهید_حسین_خرازی
@Revayateeshg
روز بیستوششم چله زیارت عاشورا💕
هدیه به :🌱
#شهید_حسین_خرازی
#امام_زمان عج
#امامحسین ؏
@Revayateeshg
یکی از خصلتهای نیک حاج حسین انجام سجده شکر در مقاطع مختلف در جنگ بویژه در هنگام موفقیتهای حاصله بود. این سجده ها غالبا در خلوت و به دور از چشم جمع بوده است. آخرین سجده شکر ایشان به چند ساعت قبل از شهادت این بزرگوار باز می گردد. حاج حسین نیمه شب از جلسه قرارگاه به سنگر فرماندهی بازمی گردد. آن شب قرار بود زیر آتش سنگین دشمن عملیات دشوار تحکیم استحکامات خط در منطقه عملیاتی کربلای ۵ انجام شود. حوالی ساعت ۳ نیمه شب وارد سنگر شد و بلافاصله از وضعیت خط سوال کرد. وقتی به ایشان گزارش شد استحکامات تکمیل و مشکلات حل شد شادابی و خوشحالی در چهره ایشان هویدا شد و بلافاصله سجاده را از جیب شلوار نظامی خارج و سجده شکر انجام داد. 🌱🌸
#شهید_حسین_خرازی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg