eitaa logo
موسسه روایت فتح شهرستان مبارکه _
237 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
40 فایل
بسم رب الشهدا این کانال به منظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت همزمان با سالروز میلادحضرت صدیقه طاهره﴿س﴾ راه اندازی شد
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ مروری کوتاه بر سردار رشید سپاه اسلام، سرلشکر پاسدار، شهید🌷 حاج دهکردی حاج ”حسین خرازی” در سال ۱۳۳۶ در یک خانواده مذهبی در اصفهان چشم به جهان گشود و هم‌زمان با شروع تحصیلات ابتدایی در جلسات مذهبی و قرائت قرآن شرکت می‌کرد. در سال ۱۳۵۴ اواخر دوره تحصیلات در مقطع دیپلم، با سیاست آشنا شد. ایشان در سال ۱۳۵۵ در رشته علوم طبیعی دیپلم گرفت، سپس به خدمت سربازی اعزام شد. در سال ۱۳۵۷ به فرمان حضرت امام امت از خدمت سربازی فرار کرد و به خیل عظیم امت اسلام در انقلاب پیوست. با پیروزی انقلاب شکوه‌مند اسلامی و شروع غائله کردستان، از اولین رزمندگانی بود که برای سرکوبی اشرار به این منطقه اعزام شد. در همان مأموریت زخمی شد و ۵ کیلومتر در حالت سینه‌خیز خود را کشید تا نجات یافت. سردار سپاه اسلام حاج حسین خرازی فرماندهی و مسئولیت را از گروهان شروع و نهایتاً موسس و فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السلام) شد. حاج حسین خرازی حدود ۳۰ بار بر اثر ترکش زخمی شد و در عملیات خیبر دست راستش را تقدیم اسلام کرد. ایشان در همه حملات و عملیات‌ها حضور فعال داشت، از منطقه “حاج‌عمران” تا “فاو” و تمامی جبهه‌ها را زیر پاهای استوار خود درنوردیده بود. از خصوصیات شهید🌷 بزرگوار خرازی، روح عمیق، تقوی و اخلاص بود که همه بسیجیان و نیروهای لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السلام) به ایشان عشق می‌ورزیدند. سردار خرازی از توان مدیریت و فرماندهی بالایی برخوردار بود و در تمامی رده‌ها و در سازمان‌دهی و هدایت عملیات نقش بسزایی داشت. شهید🌷 خرازی به توصیه حضرت امام امت🌺 اوایل سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد.(۱)  🌷 نحوه شهادت روز جمعه ۸ اسفند ۱۳۶۵ حاج حسین خرازی پس از جلسه هماهنگی در قرارگاه قدس و کربلا به خط مقدم منطقه عملیاتی کربلای ۵ رفته بود تا از نزدیک لشکر را هدایت نماید. یکی از هم‌رزمان شهید🌷 در مورد نحوه شهادت ایشان گفت: «در ساعت ۱۰ صبح به طرف خط مقدم حرکت کردیم و چند ساعت بعد به سنگر “حاج‌حسین” رسیدیم که نیمه شب به خط آمده بود. من به اتفاق مسئول مهندسی منطقه و چند تن دیگر از برادران در کنار ایشان به صحبت در مورد وضعیت منطقه مشغول شدیم و شهید🌷 خرازی از اوضاع منطقه سؤال می‌کرد و دستورات لازم را برای جلوگیری از نفوذ دشمن به بچه‌ها می‌داد. یکی از برادران خبر داد که ماشین غذا مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته و نتوانسته است برای برادران غذا ببرد. حاج‌حسین به‌شدت ناراحت شد و دستور داد به هر ترتیبی شده آب و غذا را به جلو برسانند. نیم ساعت بعد یکی از برادران گفت: ماشین غذا آماده است. شهید خرازی از جا بلند شد و به بیرون سنگر رفت. بچه‌ها می‌خواستند به طریقی ایشان را از تصمیمش منصرف نمایند، اما خجالت می‌کشیدند. یکی از برادران گفت: “شما به داخل بروید و ما ماشین را خواهیم فرستاد”. اما ایشان به کنار ماشین آمد و توصیه‌هایی را برای راننده کرد که چگونه و از کجا برود. من در آن لحظه در نیم متری حاج‌حسین بودم یک مرتبه دیدم که فرمانده به زمین افتاد. اصلاً باورم نمی‌شد. حتی درست متوجه صدای خمپاره‌ای که در کنارمان به زمین خورد، نشدم. بلافاصله سر حاجی را بلند کردم، ترکش‌های بزرگی به سر و گردن این بزرگوار اصابت کرده بود. سایر برادران هم جمع شدند ولی هیچ کس نمی‌توانست باور کند. 👈 بی‌اختیار فریاد زدم “حاج‌آقا شهید🌷 شد”. حس می‌کردم از چشمانم نه اشک، بلکه خون می‌بارد و بی‌اختیار زار زار گریه می‌کردم».(۲)  📚 مراجع (۱) روزنامه اطلاعات، ۱۳۶۵/۱۲/۱۲، صفحه ۱۰ (۲) روزنامه کیهان، ۱۳۶۵/۱۲/۱۲، صفحه ۱۸ http://eheyat.com/?p=207975
✅ فرازهایی از سردار رشید سپاه اسلام، سرلشکر پاسدار، شهید🌷 حاج دهکردی 1⃣ وصیتنامه اول 👇 👈از مردم می‌خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، 👈راه شهدای🌷 ما راه حق است، اول می‌خواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا می‌خواهم که ادامه‌دهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگی‌شان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. 👈از مسئولین عزیز و مردم حزب‌الهی می‌خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی‌حجابی زده‌اند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید. 2⃣ وصیت نامه دوم👇 👈استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس.❗️ 👈خدایا دل (دلم) شکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را می‌دانم و بس و بر تو توکل دارم. 👈خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی 🌺 تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر صدام کافر را از سر مسلمین بکن. 👈خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. 👈خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت🌷 نصیب و بهره‌مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم. 👈می‌دانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیاده‌روی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید. و السلام حسین خرازی اول دی ۱۳۶۵ 👈 دو روز قبل از شروع عملیات کربلای چهار ✅ فرازهایی از سفارش های شهید 🌷 👇 👈 همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا🌷 را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا🌷 را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا🌷 راهشان، راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید🌷 شدند. 👈ما لشکر امام حسینیم، حسین‌وار هم باید بجنگیم، 👈اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (علیه السلام)🌺 را در آغوش بگیریم، جز این نباید کلامی و دعایی داشته باشیم که: «الّهُمَّ اجعل مَحیایَ، مَحیا محمدّ و آلِ محمد و مَماتی، مَماتَ محمّد وَ آلِ محمد»🌺 http://navideshahed.com/fa/news/390771 www.imna.ir/news/354323/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 این روایتگری زیبا ‏رو از دست ندید . رزمنده ای که شرمنده ی شد ... 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 9 اسفند 1401ه.ش 🗓 7 شعبان 1444ه.ق 🗓 28 فوریه 2023میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای مهربانترین مهربانان 🔸صفحه 426 🔸جزء 22 جهت سلامتی و و هدیه به روح
🌷🕊🍃 بر لبش لبخندِ نابی صبح ها گل می کند ... چایی از این قند پهلوتر کجا پیدا کنم..؟! 💔🥀 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 عباسعلی بچه دولت آباد اصفهان بود ، حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت ، تک فرزند خانواده هم بود . زمان جنگ اومد و گفت : مامان میخوام برم جبهه مادر گفت : عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری ؟ عباسعلی گفت : امام گفته . مادرش گفت : اگه امام گفته ، برو عزیزم ... عباس اومد جبهه خیلی ها می شناختنش گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته اما خودش گفت : اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست . گفتند : آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه... بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند . یه روز شهیدخرازی گفت : چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن ، پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود . قبل از رفتن ، حاج حسین خرازی خواستشون و گفت : به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید . فقط پل رو منفجر کنید و برگردید . اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره... ...
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند : نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم ، تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد... زمزمه لغو عملیات مطرح شد . گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده پسر عموی عباسعلی اومد و گفت : حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید... عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی ، سر هم نداشت ، پسر عموی عباسعلی اومد و گفت : این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه... اسرای عراقی میگفتند : روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند... جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند . گفتند به مادرش نگید سر نداره ، وقت تشییع ، مادر گفت : صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال . نمیشه... مادر گفت : بخدا قسم نمیذارم . گفتند : باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین یهو مادر گفت : نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره گفتند : مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت : پس میخوام عباسمو ببینم... مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن ، پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید . مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 همانطوریکه رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران پیام ترامپ راکه توسط نخست وزیر ژاپن با خود به ایران آورده بودند را حتی تحویل نگرفتند چه برسد به مطالعه و خواندن و جواب دادن آن. کار مشابهی توسط انجام شد که رئیس دفتر مقام معظم رهبری این گونه بازگو کردند : همین اواخر، زمانی که در بوکمال بود، رئیس سازمان سیا به وسیله ی یکی از رابطان خود در منطقه، نامه ای برای فرستاد اما ایشان گفتند : " نامه ی تو را نمی گیرم و نمی خوانم و اصلا با این افراد صحبتی ندارم ." اینها چه کسانی هستند که با استکبار اینگونه برخورد می کنند؟ امثال ، محصول و تربیت شده ی انقلاب اسلامی هستند ؛ اوست که به رهبری نامه می نویسد و می گوید : 📚 من هستم